در جان من ای دوست، شمس چون گوهری ناب
بر لب عشقان، ای بوسه ای زن، مرا بار و تو را بار
خداوندا، الهی تو را بر رحمت دوزخ
کاین اتش شمس، زبرزخ نباشد ای یار
گر مولانای من، افسرده ز دین پخش نباشد
پرهیز مدارا، کو لب تشنه شود بار
تو جان منی، عمر منی، ریشه زیستن
عشق تو مرا، چو بلبلی سوخته، کج بیاذار
ای مولانای من، شمس تو دیگر
در دیار الهی بود، مگذار دریغا، ای روح من، چون تو بود یار