فریاد

دوستان، فقط چند کلمه که بگویم چقدر قلبم از اینهمه تنفر که این روزها روی سایت موج میزند فشرده است.  می خوانم و افسوس می خورم که این همه انرژی فکری صرف نفرت شده است.  چرا؟ چرا؟  حیف نیست؟  چند نفر همه’ ما را اینطور به هم بریزند و اینهمه صف آرایی بشود که چه؟  چه عایدمان شد؟  بدون شک از دست دادیم که به دست نیاوردیم.  شاید درسی شود که دیگر اینسان نکنیم و نشویم یک قشون شکست خورده’ نا منسجم.  آن همه شادی و طراوت که یک ماه پیش داشتیم و همه در حال بگو و بخند و صحبت بودیم پس چه شد؟  یعنی این همه موقتی و بی پایه بود؟  با دو تا فوت تمام شد؟  امشب خیلی حالم گرفته است.  این شعر زنده یاد فریدون مشیری، فریاد را برایتان می گذارم.  میدانم غم انگیز است.  ببخشید.  احساسم همین است که شاعر می گوید.  احساس خفقان می کنم.

فریاد

مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
 من دچار خفقانم خفقان
 من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم 
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
 سر کوهی دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
 می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد
 مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها
محتاجم
 من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می آید با من فریاد کند ؟
                                                               زنده یاد فریدون مشیری

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!