میروم نیمه شب به بام
به مبارزه با ماه و مهتاب
چشمم ندارد غمی ا ز خواب
خیره از سرگیجه و التهاب
راه شب که کوتاه میشود
فکر یاغی و بی سامان میشود
فراموش میکند دو رنگی زمان
میرقصد با شبحه گذشته در حال
بدنبال آینده إی بی آرمان
استدلال پر تردید دل خستکان
و ماه بریده شد ه زیر تیغ ابر
مانده امید روزگار و صبر
اورنگ
Nov 2010