آنچه
ناصر حجازی را از دیگر سرشناسان سرزمینمان برجسته کرد شرافت انسانی،
همراهی با مردم و نهراسیدن از بازگویی حقایق بود. در این وانفسأیی که
افتخاریها بوزینه به آغوش میگیرند و شریفیها پشت ولایت جهل و خون و تجاوز
به نماز میایستند، جوانمردانی چون ناصر حجازی در آغوش قلب ملتی
میارامند.
نماز میّت بر مرده خوانند و معمولاً به پیشنمازی مرده خواری.
این بر ناصر روانیست، چه او در روح خسته ملتی زندگی و امید دمید و به یاد
همگان آورد که آری میشود
با اینها یکی نشد، میشود در این منجلاب نیز عزّت خویش پاس داشت.
از همان زمان که چنین کرد زندگانی جاوید یافت.
آنکه
گفتند میخواهد نماز میّت بخواند نوه فردیست که تشنه خون بود، از احساس
“هیچ” نداشت و همه سیاهی و پلیدی و تباهی بود.روان ملتی به ماتم کشید. چون
جسدش برداشتند، مشتی کرم و زالو بود که هنوز به هم میلولند. نماز میّت بر
اینها رواست که از “هیچ” به نیست شوند.
پیکر پاک ناصر و دیگر جوانمردان وطن به این آلوده نبایست کرد.
نماز میّت برای کسیست که با تقیه و دورویی میاید و باخون و درد و ناله مادران به سوگ فرزند نشسته میرود.
نماز
میّت بر او رواست که اسلام عزیز میخواهد نه سربلندی ایران عزیز.
نماز میت برای آنهاست که پانزده قرن است که مرده اند.
نماز میت شایسته آنهاست که آن زمان دختران خود زنده به گور میکردند و اینزمان زنان به آرامگاه جهل و تبعیض مدفون پسندند.
نماز میت بر کسانی خوانید که پوست و استخوان پیرمرد هشتاد سالهای را در پرتگاه عشق به وطن پرواز دادند.
نماز
میت بر آنان خوانید که به چشمداشت پاداش جهالت روزی چند بار بر خاک سجده
گذارند و با لبان آزمند خویش بر در ضریح حضرات اول و دوّم و سوم و هشتم و
همشیره بوسه گذارند.
نماز زندگی پر
ستایش “ناصر خان حجازی” مدتهاست که در قلب ملتی اقامه میشود.
نوه دژخیم نادانی و کوردلی، از پیکرش به دور دارید.
ناصر حجازی را از دیگر سرشناسان سرزمینمان برجسته کرد شرافت انسانی،
همراهی با مردم و نهراسیدن از بازگویی حقایق بود. در این وانفسأیی که
افتخاریها بوزینه به آغوش میگیرند و شریفیها پشت ولایت جهل و خون و تجاوز
به نماز میایستند، جوانمردانی چون ناصر حجازی در آغوش قلب ملتی
میارامند.
نماز میّت بر مرده خوانند و معمولاً به پیشنمازی مرده خواری.
این بر ناصر روانیست، چه او در روح خسته ملتی زندگی و امید دمید و به یاد
همگان آورد که آری میشود
با اینها یکی نشد، میشود در این منجلاب نیز عزّت خویش پاس داشت.
از همان زمان که چنین کرد زندگانی جاوید یافت.
آنکه
گفتند میخواهد نماز میّت بخواند نوه فردیست که تشنه خون بود، از احساس
“هیچ” نداشت و همه سیاهی و پلیدی و تباهی بود.روان ملتی به ماتم کشید. چون
جسدش برداشتند، مشتی کرم و زالو بود که هنوز به هم میلولند. نماز میّت بر
اینها رواست که از “هیچ” به نیست شوند.
پیکر پاک ناصر و دیگر جوانمردان وطن به این آلوده نبایست کرد.
نماز میّت برای کسیست که با تقیه و دورویی میاید و باخون و درد و ناله مادران به سوگ فرزند نشسته میرود.
نماز
میّت بر او رواست که اسلام عزیز میخواهد نه سربلندی ایران عزیز.
نماز میت برای آنهاست که پانزده قرن است که مرده اند.
نماز میت شایسته آنهاست که آن زمان دختران خود زنده به گور میکردند و اینزمان زنان به آرامگاه جهل و تبعیض مدفون پسندند.
نماز میت بر کسانی خوانید که پوست و استخوان پیرمرد هشتاد سالهای را در پرتگاه عشق به وطن پرواز دادند.
نماز
میت بر آنان خوانید که به چشمداشت پاداش جهالت روزی چند بار بر خاک سجده
گذارند و با لبان آزمند خویش بر در ضریح حضرات اول و دوّم و سوم و هشتم و
همشیره بوسه گذارند.
نماز زندگی پر
ستایش “ناصر خان حجازی” مدتهاست که در قلب ملتی اقامه میشود.
نوه دژخیم نادانی و کوردلی، از پیکرش به دور دارید.