توافقنامه دو گروه فلسطینی فتح و حماس كه روز پنجشنبه گذشته در قاهره به امضای محمود عباس و خالد مشعل رسید واقعه نسبتا نامنتظرهای بود که بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی را غافلگیر کرد. این دو گروه چهار سال پیش در یک برخورد خونین بر سر تسلط بر غزه از یک دیگر جدا شدند و در این فاصله نیز برخوردهای دیگری بین آنان در گرفته بود. زمینه برخورد، البته، اعمال دو سیاست کاملا متمایز در قبال اسراییل و حل مشکل فلسطین بود. فتح، اصل دو کشور فلسطین و اسراییل را پذیرفته بود و مذاکره را راه حل مناقشه میدانست، و حماس نابودی اسراییل را در برنامه خود گنجانده بود و استراتژی خشونت را دنبال میکرد. فتح از حمایت غرب برخوردار میشد و حماس به حمایتهای مالی و سیاسی جمهوری اسلامی وابسته بود. سیاستهای متضاد دو گروه در برابر اسراییل البته به نفع اسراییل تمام میشد و ارمغان آن برای فلسطینان چیزی جز ادامه اشغال سرزمینهای فلسطینی از سوی اسراییل و تلفات سنگین مردم غزه در زیر حملات انتقامی و مرگبار اسراییل نبود.
وابستگی حماس (و گروههای تندرو فلسطینی دیگر) به جمهوری اسلامی، عملا فلسطین را به یکی از صحنههای اصلی جنگ (با واسطه) رژیم ایران با غرب و به خصوص آمریکا و اسراییل تبدیل کرده بود. رژیم ایران علاوه بر کمکهای مالی و نظامی به حماس، رسما از مواضع و عملکرد آن در برابر اسراییل دفاع میکرد و متقابلا سیاستهای دولت خودگردان فلسطین برای گفتگو با اسراییل را به باد انتقاد میگرفت. حماس (در ردیف حزب الله لبنان) یک عنصر حیاتی سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی در منطقه بشمار میرفت و تا حد زیادی سیاستهای خود را بر اساس رهنمودها و دستورالعملهای رژیم ایران تنظیم میکرد. رژیم ایران یک مانع اصلی وحدت فلسطینیان بود، و هر تلاش آشتیجویانه که از سوی خود فلسطینیان یا میانجیگران دیگر به کار گرفته میشد با مخالفت رژیم ایران به سنگ میخورد. جمهوری اسلامی از فلسطینیان غزه به عنوان مهرههایی در اجرای سیاست ضد آمریکایی و ضد اسراییلی خود بهره میگرفت، و این سیاست را عمدتا از طریق گروه حماس دنبال میکرد.
توافقنامه فتح و حماس با استقبال شدید مردم فلسطین روبرو شد و فلسطینیان غزه که چهار سال حکومت غزه جز خرابی و جنگ چیزی برای آنان به ارمغان نیاورده بود در خیابانها به رقص و شادی پرداختند. در جهان عرب نیز از این امر استقبال وسیعی به عمل آمد. دولت راستگرای اسراییل، اما، که تا کنون علاقه چندانی به مذاکرات صلح نشان نداده و از وجود حماس و سیاستهای خشونتبار آن به عنوان بهانهای برای ادامه اشغال خود و گسترش شهرکهای اسراییلی در زمینهای اشغالی بهره گرفته است، نسبت به این توافقنامه واکنش منفی نشان داد. برای اسراییل، وجود یک حکومت یکپارچه فلسطینی در مذاکرات صلح خبر خوشی نیست و با سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» همخوانی ندارد. اسراییل البته هنوز به حماس به عنوان یک گروه تروریستی نگاه میکند و نمیتواند بپذیرد که بدون تعدیل مواضع حماس امکان چنین توافقی وجود نداشت. اگر اسراییل واقعا خواهان صلح بود میبایستی از هر توافقی که حماس را به تغییر سیاست در برابر اسراییل وا دارد استقبال میکرد.
در واقع، نکته مهمی که در این توافقنامه به چشم میخورد نزدیک شدن مواضع حماس به فتح است و نه به عکس. در اظهارات محمود عباس و خالد مشعل به هنگام امضای توافقنامه در قاهره به خوبی دیده میشود که اولی همچنان به مواضع پیشین خود وفادار است، ولی دومی سخنانی را بر زبان میآورد که تا کنون از رهبران حماس شنیده نمیشده است. برای مثال مشعل اکنون از «كشور مستقل فلسطین» و حتا نهایتا از «صلح با اسرائیل» (و نه نابودی آن) سخن میراند. این سخنان از گروهی که در اساسنامه خود آورده است که «سرزمین فلسطین تا روز قیامت موقوفه اسلامی است و… چشم پوشی از آن یا بخشی از آن به هیچ وجه مجاز نیست.» و به الهام از ولینعمتان خود در تهران مرتبا از «محو كامل رژیم صهیونیستی» سخن میرانده است کاملا تازگی دارد. حماس البته هنوز اساسنامه خود را تغییر نداده است، ولی این در طبیعت کار است که تشکیلاتی اول در یک توافق سیاسی مواضعی را میپذیرد و سپس عملا مواد مغایر آن در اساسنامه خود را به حال تعلیق در میآورد و یا مراحل تغییر آن را دنبال میکند – روندی که فتح نیز از کنفرانس مادرید و مذاکرات اسلو به بعد طی کرده است.
ولی چه عواملی حماس را به این چرخش سیاسی کشانده است، و این چرخش چه تأثیری در روابط حماس با جمهوری اسلامی از یک سو و سیاست منطقهای رژیم ایران از سوی دیگر خواهد داشت؟ این چرخش سیاسی را باید یکی از فرایندهای سونامی عظیم سیاسی برشمرد که از چند ماه پیش با زلزلهای در تونس آغاز شد و موجهای آن تمامی خاورمیانه و شمال آفریقا از دریای عرب در شرق تا اقیانوس اطلس در غرب را تکان داده است. در آغاز، امواج این سونامی در کشورهایی به چشم میخورد که رژیمهای آنها وابسته به غرب بودند. ولی با گسترش این امواج به کشورهایی مانند لیبی و سپس سوریه، دیده شد که هیچ نظام استبدادی در برابر این سونامی در امان نیست و دیر یا زود از آن آسیب خواهد دید. گسترش این حرکت به سوریه به خصوص زنگ خطر را برای متحدان آن در منطقه نیز به صدا درآورده است، و نه فقط رژیم ایران شاهد از دست رفتن تنها متحد سیاسی خود در منطقه است و بلکه گروههای همسو با آن نیز که از کانال سوریه ارتزاق میکردند دریافتهاند که ورق در حال برگشتن است. حماس که پایگاه سیاسی خود را در دمشق مستقر کرده به خوبی دریافته است که با فروپاشی رژیم اسد و استقرار دموکراسی در آن کشور، دیگر آیندهای در آنجا نخواهد داشت.
به نظر میرسد این درک است که حماس را واداشته تا به رغم شعارهای تند خود به گروه رقیب یعنی فتح نزدیک شود و بینش و روش خود را تعدیل کند. این نزدیکی ظاهرا بدون مشورت و یا حتا اطلاع رژیم ایران صورت گرفته است. دلیل این امر را میتوان از واکنش جمهوری اسلامی دریافت. وزارت خارجه ایران، البته، از این توافقنامه تحت عنوان «گام مثبت و مباركی در جهت تحقق اهداف تاریخی مردم مظلوم فلسطین» یاد نموده و از آن استقبال كرده است. ولی نه سیاست خارجی ایران را وزارت خارجه تعیین میکند، و نه اظهارات رسمی مقامات نظام گویای موضع واقعی رژیم حاکم بر ایران است. برای دریافت واکنش واقعی رژیم ایران باید به منابعی مراجعه کرد که از یک سو مستقیما به ولی فقیه دسترسی دارند و از سوی دیگر تعیین کننده اصلی سیاستهای رژیم در تقریبا تمام زمینهها بشمار میروند. مثلا روزنامه کیهان حسین شریعتمداری. کدامین سیاست داخلی یا خارجی رژیم بوده که کیهان پرچمدار آن نبوده است؟ و کدامین موضع سیاسی کیهان بوده که از سوی حاکمیت یا شخص خامنهای نفی یا نقد شده باشد؟
اکنون نیز این کیهان است که عصبانیت رژیم از توافقنامه قاهره را ابراز میکند. کیهان در سرمقاله خود به امضای شریعتمداری (۱) از این توافقنامه تحت عنوان «چیدمان بازسازی شده ای از معاهده ننگین “كمپ دیوید” و ترجمان بزك شده ای از پیمان “اسلو”» یاد کرده است. شریعتمداری ضمن تحقیر و توهین محمود عباس، لبه تیز انتقادات خود را متوجه خالد مشعل کرده که به ادعای کیهان «آشكارا در تناقض با اساسنامه حماس» سخن گفته است. کیهان با توجه به اشاره خالد مشعل به «كشور مستقل فلسطین» تشكیل دولت مستقل فلسطین را «به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس و تن دادن به ذلت سازش با قاتلان زن و مرد و كودك مظلوم فلسطینی» دانسته و نتیجه گرفته است که «در توافقنامه آشتی فتح و حماس كلاه گشادی بر سر حماس رفته است و ابومازن [محمود عباس] نه فقط از مواضع سازشكارانه فتح كمترین تنازلی نداشته است، بلكه جنبش حماس را از مواضع انقلابی و اسلامی قبلی پایین كشیده و به نفع اسرائیل با خود همراه كرده است.»
دلایل عصبانیت کیهان البته روشن است. سونامی سیاسی خاور میانه نه فقط بزرگترین یا تنها متحد سیاسی رژیم ایران در منطقه یعنی رژیم سوریه را دچار تزلزل کرده و بلکه بر گروههای تند رو مجری سیاستهای رژیم در منطقه نیز تأثیر گذاشته و آنها را از کنترل رژیم جمهوری اسلامی دور میکند. توافقنامه قاهره ضربه بزرگی به سیاستهای رژیم ایران در منطقه وارد میکند و سالها سرمایهگذاری مالی و نظامی روی حماس را بیاثر میسازد. شواهدی وجود دارد که حزبالله لبنان، دیگر گروه وابسته استراتژیک رژیم در منطقه، نیز در معرض تغییراتی قرار گرفته است. به عبارت دیگر، با رسیدن سونامی به سوریه نه فقط این متحد سیاسی رژیم به تزلزل افتاده و بلکه مجموعه ساختار استراتژیک سیاست خارجی رژیم ایران در منطقه در حال فروپاشی است. مقامات ایران البته هنوز به ادعای دلخوش کننده خود که حرکت فعلی خاورمیانه یک «بیداری اسلامی» و ملهم از انقلاب اسلامی 32 سال پیش ایران است ادامه میدهند. ولی آنان به خوبی میدانند که رژیم نه فقط در داخل با بحرانهای فلج کنندهای روبرو است و بلکه سیاست خارجی آن در منطقه نیز در معرض طوفان سهمناکی قرار گرفته است. سونامی سیاسی منطقه همچنان در حال پیشروی است و به سختی میتوان آن را در مرزهای ایران متوقف کرد.
Iran Emrooz