[به مناسبت نزدیکی ایام به هفته جهانی محیط زیست]
من چه بگویم که بیک برگ چیست؟
برگ نگو مظهر یک زندگیست
هر کسی از برگ سخن گفته است
جای سخن در ثمین سفته است
شیخ اجل هر ورق از برگ را
گفته بود دفتر عرف خدا
[برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار] سعدی
لیک نگفته است و نگوید کسی
منشاء این صنع نجوید کسی
در تن هر برگ که او گفته است
مظهری از ذات احد خفته است
روح خدا گر بدر آید ز برگ
برگ دگر نیست دهد بوی مرگ
رنگ گل و عطر گل و روی گل
رایحه دلکش و دلجوی گل
سایه ای از رنگ رخ دلبر است
عطر گل از رایحه ای دیگر است
حسن که بنیان و پی و رکن اوست
هر چه که زیبا بود از حسن اوست
مظهر زیبائی و حسن و کمال
ان الله جمیل و یحب الجمال
[طرفه جمیلی که یحب الجمال]
برگ مسیحا نفس آمد بار
کز نفس اش تازه شود روزگار
سطح جهان بود مثال حباب
سبزه و برگ آمد و شد انقلاب
نیک نظر کن که در این ماجرا
راز دگر خفته و رمزی جدا
مزرع سبزیست بروی زمین
در دل هر شاخه بهشت برین
آنچه به یک سبزه نهان داده اند
زندگی خوش به جهان داده اند
برگ درختان به حقارت مبین
خفته بر ایشان شش روی زمین
فاش بگویم به صدای رسا
خفته به هر نقطه رستن خدا
جوشش عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
“از اینجا به بعد عشق زوایای دیگری از واقعیت ها ی سبزینه را روشن خواهد کرد که ماحصل آن برابری یک ذره پوست درخت با کل درخت است و معجز رست و ریشه زدن در جای جای هر شاخه جدا از ریشه و تنه مادر …. و این نادره تسری دارد در کل آفرینش که یک ناخن و یا ذره کوچکی از بدن انسان با کل انسان تفاوتی ندارد توضیح این امر را در قسمت های نه و ده سرود های ماندگار عشق در هفته های آینده بخوانید”
محمود سراجی
م.س شاهد