حدود 7 ساعت دیگه به تحویل سال 1391 مونده. امسال، سال تحویل رو با خانواده، استانبول هستیم. سه سال قبل که من اتریش بودم و خانواده ام امریکا، خیلی بد و سخت گذشت، هرچند که با لطف دوستای خوب وینی، خاطره خوبی بجا موند. پارسال اما عالی بود: اولین عید بعد از ده سال در ایران و همراه با مامان و بابا و برادر و خیلی از دوستام. بهترین عید نبود، اما یکی از بهترین ها بود…
امسال توی این شهر زیبا، روز قبل از عید و اگر همه چیز درست پیش بره، خود روز عید، هوای خوب بهمون وعده سال بهتری از دوسال گذشته رو می دند. وقتی از لندن به استانبول میومدم، هوای لندن هم بهاری بود و انگار که همه دست به یکی کرده بودند که یادآوری کنند که بهاره و عید و نوروز. با اینکه به دلیل نبودن در محیط خودم از همیشه کمتر «روحیه عید» دارم، اما در کل، فکر می کنم عید خوبی باشه.
اما فکر کردم شاید بد نباشه دوکلمه ای راجع به نوروز بنویسم و این وسط، یک مقداری از عصبانیت هام رو هم خالی کنم. خیلی از اینها رو شاید شما هم داشته باشید: اینی که ملت سال 2571 رو بجای 1391 تبریک می گند، اینی که ایمیل دریافت می کنیم که بجای «یا مقلب القلوب…» باید یسنای چند و چون رو خوند، این که سرکوفت می زنند که چرا بجای تبریک «فارسی» نوروز پیروز، از جمله «تازی» عید شما مبارک استفاده می کنیم. خیلی از اینها عصبی کننده اند برای اینکه نشون دهنده ساده اندیش بودن کسانی که ابرازشون می کنند هستند و نشونه ای از یک نژادپرستی مسخره و عقده خود کم بینی، و در نتیجه تعصب مسخره، ضد عربی.
اما غیر از اینها که شاید برای خیلی های دیگه هم واضح باشه، چیزهای دیگری هم هست که هرچند در بعضی مواقع بامعنی هستند و قابل دفاع، اما در قالب های خاص بالا که گنجونده می شند، به همون اندازه و شاید بیشتر از «درود» گفتن بجای «سلام»، روی اعصاب آدم رژه می رند. اینها اصرار به «آریایی» بودن نوروز، به «زرتشتی» بودن رسم ها، به «جمشیدی» بودن جشن، و دربست و بدون ردخور، «ایرانی» بودن عید نوروز هستند. من هم مثل هرآدمی معتقد به درونی شدن رسوم، یکی شدن جشن ها و مراسم با شخصیت و هویت یک گروه خاص، و طبیعی بودن قرض کردن مراسم از دیگران و «خودی» کردنشون هستم. با اشاره به اصل و نسب تاریخی نوروز هم منظورم این نیست که «جمشیدی» بودنش نمی شه یا نباید بخشی از برداشت هویتی ایرانی ها ازش باشه. مشکل من با اون بخشیه که این «جمشیدی» بودن رو به «ایرانی» و «آریایی» و «زرتشتی» بودن بسط می ده و با تبدیلش به «مالکیت ملی»، درواقع یک جشن طبیعی/تاریخی رو بدل می کنه به یک عامل شوونیستی.
نوروز، باوجود اسم فارسیش، ریشه اش در فرهنگ «آریایی/هندواروپایی» که ما با دوره افسانه ای تاریخ می شناسیمش نیست. نوروز واضحانه دلیلش نه دینه و نه فرهنگی خاص، بلکه ربط مستقیمی داره به شروع بهار. پس به سادگی می شده دید که لزومی نداشته که یک فرهنگ دیگر، که ممکنه حتی به این منطقه از آسیا (غرب و مرکز آسیا) مهاجرت هم کرده باشه، شروع کننده این رسم باشه. ما از جشن گرفتن شروع بهار از سومر و بابل باستان هم مدرک داریم و می دونیم که در تقویم بابلی که برمینای تغییر فصل ها و فصول کشت و برداشت محصول کشاورزی بنا شده بوده، شروع فصل بهار جای خاصی داشته و با مراسم بزرگی جشن گرفته می شده. این مراسم چنان در بین رسوم شهر بابل شناخته شده بوده که بعد از ورود هخامنشی ها به بابل، یکی از وظایف پسرشاه، نظارت کردن بر مراسم شروع جشن بهار در شهر بابل می شه. در حقیقت، این اولین منبعیه که در مورد نوروز و یک سلسله «ایرانی» (اینجا به معنی «هندواروپایی») صحبت می کنه و ممکنه همین هم مایه ورود این جشن به منطقه فلات ایران شده باشه.
نوروز، یا جشن شروع بهار، غیر از این، در تمام منطقه خاورمیانه هم جشن گرفته می شده و مسیحیان سریانی و بقیه هم برایش مراسمی داشته اند. مراسم شبیه به نوروز و در همین محدوده زمانی، از عید پاک گرفته تا روز سن پاتریک هم در بقیه مدیترانه و شمال اروپا هم وجود داشته و داره. به این صورت، نوروز نه اختراعی ایرانی بوده و نه بخصوص مربوط به یک فرهنگ و سنت خاص. البته در اینجا بگم که مقصودم از ایرانی، اون برداشت قرن نوزدهمی، و بیشتر بی معنی، از این مفهومه، مفهومی که «زبان» رو قوی ترین نشانه هویت جمعی می دونه و در نتیجه، گویشوران زبان های مختلف «ایرانی» رو متفاوت از جمعیت ساکن فلات می دونه، که تعدادشون بیشتر هم بوده. در واقع، خیلی راحت می شه فهمید که جمعیت ساکنی که زبانی غیر از زبان های «ایرانی» صحبت می کردند هم جزوی از عوامل شکل دهنده فرهنگ و سنن بعدی هستند و هیچ دلیلی نداریم که فکر کنیم جمعیت گویش وران «ایرانی» مهمترین عامل انتقال مراسم فرهنگی ای هستند که در طولانی مدت، هویت خاص ایرانی رو تشکیل می دند.
بله، در ایران و «دنیای ایرانی» خاورمیانه، نوروز به مراسم خاص و دارای مختصات قابل تشخیصی مبدل شده و حتی با ساختن افسانه هایی، به شاهان افسانه ای هم مربوط شده. مثل هر دینی، دین زرتشتی هم برای این سنت و جشن، دعاها و مراسم خاصی درست کرده و در دوره قبل از اسلام، شاهان ساسانی بطور مخصوصی جشن می گرفتنش. اما همه اینها به این معنی نیست که نمی شه این مراسم رو کمی تغییر داد یا برمبنای شرایط فرهنگی جدید، گسترشش داد، دستکاریش کرد، و یا حتی در زمینه یک دین جدید، مراسم جدید مذهبی براش تراشید. حقیقت اینه که تاریخچه نوروز اتفاقا” پره از این دستکاری ها و مراسم جدید، از جمله همین رسم سفره هفت سین که عمر زیادی در ایران نداره و در خیلی جاهای دیگه، اصلا” جزو مراسم نوروز نبوده و نیست. این به این معنی نیست که فرهنگ و سنت های جدید، و یا ادیان نوتر، فرهنگ و سنت قدیم رو «خراب» کرده اند، یا دینی که قبل تر مراسم دینی خاصی برای این جشن در نظر گرفته، حق مالکیتی نسبت بهش داره. نوروز، عید شروع بهار، از اول یک عید همگانی بوده که در بین هرگروهی، به صورت مختص اون گروه جشن گرفته شده. الان هم کسی نباید سعی کنه که مراسم، سنت ها، و کلماتش رو کنترل کنه و مثلا، به یک «اصل» غیرلازم برگردونه.
شاد باشید و در هرجا که هستید، به هرزبان و رسم و دینی که جشن می گیرید، عید نوروزتون مبارک و بهار خوب و خرمی داشته باشید.