از طرفی میگوییم “نو”روز و از طرفی میپرسیم که که طبیعت چه چیزی به ارمغان آورده که بهار پیش موجود نبود. آیا امسال ماهی قرمز بال در آورده و یا هفت سین هفتاد سین شده؟ اگر اولِ بهار را به مناسبت بازگشت زمین به حالت تازگی جشن میگیریم پس چرا به این سنت نمیگوییم “جوانروز؟” زیرا که “نو” به مفهومی عمیق تر نه فقط تازگی را میرساند بلکه مفهوم “اولین بار” را نیز در بر دارد. حرف آخر اینکه “اولین بار” با “تکرار مکررات”، یعنی سنت، آبشان در یک جوب نمیرود. و هر سال که بساط هفت سین چیده میشود این عذاب به سراغ منتقد هنری میاید که چرا در میان نمادهای دوبارگی نمادی برای تحول و “اولین باری” موجود نیست.
حالا این نماد چه میتواند باشد؟ یادتان هست که وقتی گرمافون خدا بیامرز از ۴۵ دور به ۳۳ دور همگون شد کرد چه مشکلی برای هواخواهان ویگن، گوگوش، ایرج و… ایجاد شد؟ بله، تمام آن صفحههای ۴۵ دوری که جمع آوری کرده بودیم دیگر نمیشد با گرامافونهای جدید نواخت. سوراخ ۴۵ دور به محور ۳۳ دور نمیخورد. چاره این شد که در سوراخ صفحه ۴۵ دور فُلانَکی بتپانیم تا آن سوراخ را با محور ۳۳ دور سازواری دهیم.
این فُلانک زیبا که شباهت چشم گیری به مارپیچ سه گانه باستانی نژاد سِلتی دارد منظور تحول را به خوبی میرساند، ولی نه هر تحولی، بلکه تحولی که گذشته و آینده را به سازگاری دعوت را میکند.
مارپیچ سه گانه سِلتی نمادی است از دریا، خشگی، و آسمان. هفت سین نوروز نماد آسمان را کم دارد. دور زمین از دریا به خشگی و از خشگی به دریا میرسیم، پس کی به آسمانها بپردازیم که انتهایی ندارد و هیچگاه به بازگشت قناعت نمیکند؟
خوشبختانه اینروزها فُلانک ۴۵ دور استفادهای جز در هنر جواهر آلات ندارد و نوع طلایی آنرا میتوان یافت. هم نمادی است برای تحول ملایم، و هم حسرت دوران طلایی گذشته راکمی تسکین میدهد. خوب گفتیم منتقد هنری، نگفتیم هنرمند. خودتون هرچی خواستین به هفت سین اضافه کنید!
و در ضمن، نوروز همگی پیروز.