دفتر شعرم گاهواره نام توست
جاری ام هرروز از ارتفاع شیدایی با نور آفتاب بر شانه ی دیوار خانه ات نشسته ام به تماشای بوی سیب از تن تو خانه
جاری ام هرروز از ارتفاع شیدایی با نور آفتاب بر شانه ی دیوار خانه ات نشسته ام به تماشای بوی سیب از تن تو خانه
اینجا هنوز زمستان در هوا موج میزند دستها سرما را تا مغز استخوان رسم میکنند قاصدک گویی خیال رساندن پیام بهار را ندارد پنجره چارتاق
پيالهي شعرم از نگاه تو لبريز است كوير تنم چاك چاكِ انتظار دلم ميخواهد در تو بهپيچم مثل نيلوفر در حضور ماه براي تو دلتنگم