«فکر میکنید بدن شما تحمل آتش سوزان انفجار یا داغی گلوله رو داره؟ به خون حسین قسم میخورم که پای شما به خارج از آمریکا برسه گوشت کثیفت رو تکه تکه میکنیم. فدائیان اسلام، سرباز سپاه قدس»
«شما به دشمنان ایران دارید مشاوره میدین اسم شما خائن است نه خلجی ... وای به حالت اگه از دور و ور خاورمیانه بگذری...»
نوشتههای بالا نمونهای از تهدیدهایی هستند که من هر بار پس از نوشتهای از حسین درخشان علیه خودم دریافت میکنم. این نوشتهها میتواند به تحریک و ترغیب مستقیم حسین درخشان و به دست کسانی این سو و آن سو، به نیت سلب امنیت روانی، نوشته شده باشد و میتواند واقعاً نوشته مأموران اطلاعاتی، امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی باشد؛ به قصد سلب امنیت جانی و زمینهسازی برای ترور. متن این نوشتهها آشکارا شباهت به افتراها و تهمتهایی دارد که حسین درخشان علیه من میپراکند. من ناگزیر مقامات مربوطه آمریکایی و کانادایی را در جریان این امر گذاشتهام. با این همه، حسین درخشان - چه از وجود این ای-میلها آگاه باشد چه آگاه نباشد - مسئول مستقیم هر اتفاقی است که هر جای جهان برای من بیفتد.
حسین درخشان آزاد است هر چه میخواهد بنویسد. او اگر خود را ناتوان و درمانده از حجت و استدلال مییابد، آزاد است سلسله خصومت بجنباند، به هر که خواست درشتی کند، دشنام دهد و افترا ببندد. اما همان قانونی که آزادی بیان را حق مسلم هر شهروند میداند، شهروندان را نیز مسئول شناخته است. در هیچ کشور آزادی، نه قتل آزاد است و نه ترور شخصیت. هیچ آزادی بدون مسئولیت معنا ندارد.
اگر حسین درخشان علاوه بر این دو سال، سالهای دیگر عمرش را نیز نستوهانه و خیرهسرانه به من و دیگران دشنام میداد و تهمت میزند؛ من هرگز از او به دادگاهی شکایت نمیکردم و پند سعدی را در گوش میگرفتم که «نه دانایی ستیزد با سبکسار». اما از این ماجرا بوی دیگری میشنوم و ظن بدتری میبرم. وقتی سایت بازتاب، که گردانندگان آن، همه، سابقه و لاحقه نظامی و امنیتی دارند متن کامل نوشته کینهپرورد و دروغآکند حسین درخشان را بازچاپ میکند، از کجا دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی یاوههای درخشان را باور نکند و پروندهای فربه برای من نسازد؟ دستگاه امنیتیای که دچار پارانویا، توهم و گرفتار نظریه توطئه است چرا دروغهای پدر وبلاگ فارسی را راست نپندارد؟
درخشان شاخدارترین دروغهای عالم را ساخته است تا از نظر خود به «وطن» خدمت کند. نوشته است من در دفتر دیک چینی کار میکنم و به دولت آمریکا مشاوره میدهم به ایران حمله نظامی کند. نوشتههای من از قدیم تا کنون گواه آن هستند که من با هرگونه جنگی از سوی هر کشوری علیه هر کشوری مخالفام و کاربرد خشونت را در همه اشکال آن نفی میکنم. من هرگز با دیک چینی ملاقات نکردهام، و هرگز به هیچ دولتی مشاوره ندادهام به ایران حمله کند. به رغم تکذیبهای مکرر من - از جمله در پاسخ من به نوشته سایت بازتاب - درخشان دست برنداشت و باز بر کذب و کینه خود پافشرد. برای او مهم نیست من چه مینویسم یا میاندیشم؛ سر خویش دارد و سودای خویش.
من حسین درخشان را هرگز ندیدهام و هرگز با او هیچ دادوستدی نداشتهام. نباید از این تعمد و اصرار او بر نفرتپراکنی علیه خودم شگفتزده شوم؟ گرچه شیوه درخشان، پس از بازگشت از سفر دو سال پیش ایران، این بوده کسانی را زیر ضرب فحش و فضیحت بگیرد که به نحوی منتقد سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی هستند. در نتیجه وقتی دختران و زنان بیگناهی در اعتراض به نقض حقوق مدنی و تبعیض علیه زنان در خیابانهای تهران تظاهرات میکنند و سرکوب میشوند و به زندان میافتند، همزمان انواع تهمتها علیه آنان در سایت «سردبیرخودم» منتشر میشود. درخشان فعالان زن را به طماعی و کمکگرفتن مالی از غرب متهم کرد و شمار بسیاری دیگر را نیز به خیانت. نوشتههای درخشان در این دو سال، سخت به کار دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی میآمده است؛ از نظر درخشان هرکه در خدمت تختِ حاکمان ایران نیست، پس در کار خیانت به وطن است.
حسین درخشان دوزبانه است. نه فقط به فارسی و انگلیسی مینویسد که دو رویه دارد. برای چشمآبیها خود را مدافع آزادی بیان یا قربانی سانسور مینماید و در وبلاگ انگلیسیاش با ادبیاتی پیراسته از فحاشی مینویسد؛ اما میخواهد برای خوانندگان فارسی قهرمان از نوع دیگری باشد و زباناش مدام باردار عفونتهای اخلاقی است.
بر این روی، نه برای تصحیح خطای داوری درخشان که برای جلوگیری از فتنههای احتمالی، ناگزیر از شکایت به دادگاه شدم. هراس من باری از آن است سخن او خاطر سادهدلی را پی کند یا دستگاه امنیتی بیدر و پیکر جمهوری اسلامی این دعاوی دروغ را به جد بگیرد.
حسین درخشان در کشوری دموکرات و آزاد زندگی میکند. از حق آزادی بیان خود استفاده کرده تا علیه شخص دیگری نفرت بپراکند و دروغ بسازد. من هم از حق آزادی خود استفاده میکنم و از او شکایت قانونی میکنم. امیدوارم حکم قاضی دادگاه تورنتو بتواند به حسین درخشان و گردانندگان احتمالی او بیاموزد که از آزادی خود مسئولانه بهره بگیرند و از حد خویش درنگذرند و در اعتقاد به چیزی آن اندازه تعصب نورزند که جان دیگری را رایگان نثار کنند.
Related article by Hossein Derakhshan
$2 million lawsuit against me [1]
Recently by Mehdi Khalaji | Comments | Date |
---|---|---|
Waste of Dollars | 4 | Dec 13, 2011 |
Prisoner of two regimes | 12 | Jan 20, 2010 |
Mohammad Taqi Khalaji | 9 | Jan 13, 2010 |
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/2007/2-million-lawsuit-against-me