راستش نامردی است اگر دربارهی اتهاماتی که کهیان چند روز است با بیانصافی و بیاحتیاطی محض به یک سری از آدمهایی که با آنها مخالف است میزند، سکوت کنم. نه تنها بخاطر اینکه با یک سری از این افراد نشست و برخاست یا دوستی داشتهام، بلکه بخاطر اینکه اصل نقدش را که در خیلی جاها هم موجه است منحرف میکند.
من مدتهاست آقای مسعود بهنود را ندیدهام و هر چه هم گذشته است و من از آن ذهنیت حزبی و سادهانگارانه و غیر انتقادی خودم دور شده ام با او و همفکرانش اختلاف فکریام زاویهی بیشتری گرفته است. در نقد رفتار و گفتار او هم تا حالا هم در این وبلاگ نوشتهام و هم در «چلغوز». دربارهی علی افشاری و اکبر عطری هم که در مطلب اخیر کیهان از آنها نام برده شده حسابی و با قلمی صریح و بیتعارف نقد کردهام. در نتیجه چیزی که میخواهم بگویم از موضع رفاقت با این آقایان یا منافع حزبی نیست، بلکه از سر انصاف و عدالت است.
کیهان هفتهی پیش در مطلبی کوتاه [1] نوشت که مسعود بهنود مسوول سایت «روز» است و وابسته به سازمان اطلاعاتی انگلیس و علی افشاری هم به موساد و خبر از تلاش بینتیجهی بهنود داد برای تشویق وبسایتهای نزدیک به اصلاحطلبان به پوشش خبری دربارهی فعالیتهای افشاری و عطری. حالا با چه سند و مدرکی، خدا میداند. (پاسخ بهنود را هم بخوانید. [2])
من به عنوان مسوول فنی سابق «روز» از کیهان خیلی بهتر میدانم که نقش مسعود بهنود در «روز» هرگز از یک نویسندهی ثابت بالاتر نبوده است. بر اساس اسنادی که با جستجو در وبسایت موسسهی هلندی هیفوس که «روز» را تامین مالی میکند پیدا کردم و در دسترس همگان هم بود (هرچند کیهان معمولا به خودش زحمت پیدا کردن سند و مدرک دربارهی آدمها را نمیدهد) مسوول «روز» موسسهای به اسم ایران گویا است که توسط فردی به اسم حسین باستانی که قبلا در زمان خاتمی کارمند دفتر ریاست جمهوری بوده در فرانسه ثبت شده است.
درست است که محتوای «روز» در این مدت چیزی بیشتر از یک پروپاگاندانامه به نفع رفسنجانی و بر ضد احمدینژاد بنوده است، ولی کمال بیانصافی است که کل مسوولیت آن را گردن مسعود بهنود انداخت. بهنود حداکثر مسوول نوشتههای خودش است که بر خلاف بقیهی نویسندگان ثابت «روز» که هر کدام یکی دو اسم مستعار دارند، معمولا با اسم خودش را مینویسد.
کیهان برای ترور شخصیت بهنود اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعاتی بریتانیا به او میزند، بی آنکه کوچکترین سند یا مدرک یا حتی سرنخی بدهد. اگر منظورش همکاری بهنود با بی.بی.سی است که باید گفت اولا بهنود هیچ نقش سازمانی یا اداریای در بی.بی.سی ندارد و ثانیا درست است که تمام بودجهی بخشهای غیرانگلسی بی.بی.سی از وزارت خارجهی انگلیس میآید، ولی به هر حال وزارت خارجهی کشورها هرچقدر هم با سازمانهای اطلاعاتیشان زابطه داشته باشند، یکی نیستد و معنی کار کردن مستقیم یا غیر مستقیم برای آنها زمین تا آسمان فرق دارد.
یا مثلا دربارهی علی افشاری هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد او با موساد همکاری می:ند. مطمئن باشید اگر سندی بود من با توجه به نقدی که بر امثال او دارم تا حالا پیدایش کرده بودم. بله، علی افشاری یک سال در موسسهی صندوق ملی دموکراسی که ماموریتش بنابر منابع معتبری از جمله ماهنامهی لوموند دیپلماتیک [3] بیثباتکردن دولتهای مخالف آمریکا از طریق کمک به و انحراف جنبشهای صنفی و مدنی است کار کرده است. همینطور الان به عنوان «کارشناس» ثابت در استخدام تلویزیون صدای آمریکا است که بودجهاش مستقیما از همان ۷۵ میلیون دلار وزارت خارجهی آمریکا میآید. ولی هیچ سندی نشان نمیدهد که او هیچ ارتباطی با موساد داشته باشد.
بجای آن کیهان میتواند نوشتههای بهنود را که پر از تحریف واقعیت و استدلالهای سست است با بیرحمی تمام نقد کند، یا مثلا «تحلیل»های افشاری را که در صدای آمریکا به خورد مردم میدهد با استدلال و سند و مدرک لت و پار کند.
یاد حرفهای خود بهنود افتادم دربارهی مرتضی آوینی که در فیلم «مرتضی و ما» به کیومرث پوراحمد گفته بود. چون کاری که آوینی در مجلهی سوره (که چقدر جایش در صحنهی روشنفکری ایران در این ده سال خالی بوده است) کرده بود، دقیقا همین بود. یعنی ورداشته بود و یکی از نوشتههای بهنود را در چند صفحه به تیغ کشیده بود، بدون اینکه لازم باشد به زندگی خصوص او یا حتی محل کار و درآمدش کاری داشته باشد؛ جوری که بهنود را که به حملههای کیهان مهدی نصیری عادت کرده بود به تحسین واداشته بود که در آن فیلم هم خودش میگوید. (اتفاقا آوینی قبل از کشته شدنش با کیهان هم بخاطر همین رفتار بچگانهاش حسابی درافتاده بود که ماجرایش طولانی است.)
روشی که بر اساس آن کیهان مخالفانش را نقد (یا بهتر بگویم ترور شخصیتی می کند) تمام قسمتهای درست ادعاها و استدلالهای درستش را هم از بین میبرد. با این روش درست مثل چوپان دروغگو آن قدر بیاعتبار شده است که حتی اگر راست هم بگوید، کسی آن را باور نمیکند. این نه تنها برای خود کیهان مضر است، بلکه دست هر منتقد مستقلی را هم که بخواهد با سند و مدرک این آقایان و خانمها و رفتار و گفتارشان را نقد کند، میبندد.
کیهان یکی از معدود رسانههای غیر رسمی ایران بوده است که در دههی اخیر هرجا به نظرش از نظر سیاسی یا اقتصادی انحرافی از اصول انقلاب ایران دیده است، نقد کرده است. ولی بخاطر روش مخربش در ترور شخصیت مخالفانش نه تنها بیآبرو شده است، بلکه اتفاقا در موارد متعددی باعث سوء استفادهی همان شبکههای قدرت و ثروت هم شده است.
مثلا ماجرای قتلهای غیرقانونی مخالفان داخلی و خارجی که زیر مسوولیت مستقیم فلاحیان و ریشهری و در زمان ریاست جمهوری بزرگترین دشمن انقلاب ایران، یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی، رخ داده است را مردم بیشتر از چشم کیهان میبینند تا وزارت اطلاعات هاشمی رفسنجانی. آن هم تنها بخاطر ترورهای شخصیتیای که کیهان در آن سالها دربارهی بسیاری از این قربانیان با بیرحمی و بیدقتی تمام انجام میداد.
اگر کیهان برای نقد مخالفانش از زندگی خصوصی آنها بیرون بکشد و تنها به گفتارها و رفتارهایی که در عرصهی عمومی انجام میشوند بسنده کند و همینطور از اتهامات اغراقشده و بیسند و مدرک پرهیز کند، میتواند دوباره پس از سالها به یک روزنامهی بسیار موثر و مورد اعتماد و حتی پرمخاطب تبدیل شود. بخصوص که تقریبا تنها روزنامهای است که از نظر اقتصادی، بدون ترس، جلوی گسترش آرام سیستم سرمایهداری در زمان رفسنجانی و خاتمی ایستاده است و سیاستهایی را که منجر به شکاف افزایندهی طبقاتی (به عنوان بزرگترین خطر امنیتی جمهوری اسلامی) بیباکانه نقد کرده است.
هر چند جهتی که کیهان در آن گام بر میدارد کم و بیش به سمت پایداری و پیشرفت ایران در راهی است که بخاطرش انقلاب کرد، ولی اگر روشش را عوض نکند بیشتر به این اصول لطمه میزند تا اینکه کمکشان کند.
Recently by hoder | Comments | Date |
---|---|---|
راه گلشیفته را باز نگه داریم | 18 | Oct 13, 2008 |
عدم خشونت خوب است، ولی فقط برای ما؟ | 10 | Sep 17, 2008 |
آمریکا را در همین اتاق تاریک نگه داریم | 12 | Aug 11, 2008 |
Links:
[1] //www.kayhannews.ir/860919/2.htm#other207
[2] //masoudbehnoud.com/2007/12/blog-post_09.html
[3] //ir.mondediplo.com/article1135.html