چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو در گذرم
حافظ
می میرم و صد سال بعد
دوباره با آمدن بهار
از خاک جوانه می زند بدنم
و از سرمی گیرد زندگی.
وامدارانِِ منند، این
سر از خاک برآوردگان طبیعت.
گلها، شکوفه ها ، از من
وام گرفته اند
هریک چیزی:
بنفشه، کبودی از چشمانم
لاله ، داغ از داغ دلم
وسرخی از رنگ خونم.
چشم نرگس وامدارِ چشم من
چتر شکوفه های رنگارنگ وامدارِ موی من
تلخی برخی از چغاله بادام های نورس
از تلخی زندگیم
و شیرینی گیلاس های خوشاب از
بخش شیرین تر زندگیم.
گلها، شکوفه ها، میوه ها؛
به یک قلم طبیعت،
چشم براه مرگ من
تا ازسر گیرند زندگی دوباره را!
مهوش شاهق
سه شنبه ٨ مه ٢٠١٢
Recently by Mahvash Shahegh | Comments | Date |
---|---|---|
الحمراء | - | Nov 24, 2012 |
خداوند و استفاده از زن برای تبلیغ | 3 | Sep 19, 2012 |
آیا این خداوند است که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟ | 15 | Sep 07, 2012 |