یک روز سبزند و اصلاح طلب حکومتی، یک روز سکولار دموکرات؛ یک روز از مردم می خواهند که ساختار شکنی نکنند، روز دیگر خواهان انحلال رژیم اسلامی می شوند؛ یک روز در استکهلم، واشنگتن و بروکسل مشغول توطئه آلترناتیو سازی از نوع لیبی - سوریه برای ایران می شوند، روز دیگر یک بخش شان "شورای ملی برای انتخابات آزاد" تشکیل می دهد و بخش دیگر "کنگره ملیتهای ایران فدرال"؛ یک روز همه با هم از ناسیونالیست عظمت طلب تا ناسیونالیست قوم پرست سبز و سکولار در کنفرانس های پنتاگونی دور هم می نشینند، روز دیگر سر تجزیه طلبی گلوی یکدیگر را می درند؛ اینها اپوزیسیون راست ارتجاعی رژیم اسلامی را می سازند. ملغمه ای هستند از جنبش ناسیونالیسم پرو غرب که خواهان احیای رژیم سابق، حال با تاج یا بی تاج هستند و وامانده های جنبش ملی - اسلامی که دیگر امیدشان را تا اطلاع ثانوی از رژیم اسلامی از دست داده اند و به این در و آن در می زنند تا با کمترین تغییر، در قدرت سهیم شوند. به این ملغمه، نیروهای باند سیاهی ناسیونالیست قومپرست که رویای تکرار سناریوی سیاه کردستان عراق را در سر می پرورانند را نیز باید اضافه کرد. با تمام تفاوت های ظاهری همه شان در یک هدف شریکند: تلاش می کنند با کمک ناتو بقدرت برسند و بر گرده کارگر و زحمتکش به نان و نوایی برسند. اینها را باید شناخت و افشاء کرد.
انتخابات آزاد در ایران چه صیغه ای است؟
طی سه سال اخیر یک تم در میان این نیروهای ارتجاع مشترک بوده است: "انتخابات آزاد". صدای این عبارت زیبا است؛ دهان پر کن است؛ شیک و مدرن است؛ توهم آفرین است. دقیقا بهمین خاطر اینها این دو کلمه را بر سر در منشورشان می نویسند تا موجب خلط بحث شوند. تا آنجا که به شورای جدیدالتاسیس "ملی برای انتخابات آزاد" مربوط می شود، این کلمات قرار است ماهیت این شورا و رهبر آنرا بپوشاند. رضا پهلوی که او را شاهزاده و ولیعهد هم می نامند، رهبر آنست. همین کافیست تا تمام فریب انتخابات آزاد را نقش بر آب کند. ایشان تنها دلیلی که رهبر شده اینست که پدر و پدر بزرگش چندین دهه دمار از مردم ایران درآوردند؛ گرفتند و اسیر و شکنجه و اعدام کردند. یک ثروت افسانه ای هم از بخور بخور و از استثمار وحشیانه کارگران به جیب زدند و وقتی مردم علیه نظام شان بپا خاستند، جمعی با تمام پول و ثروت به غرب گریختند و هنوز دارند پس از سی و چند سال شاهانه زندگی می کنند. سایر نیروهای این شورا نیز دست کمی از "شاهزاده" از تاج و تخت افتاده ما ندارند. هفت سینی از همکاران هر دو رژیم در این شورا جمع است.
اما انتخابات آزاد با وجود رژیم اسلامی دیگر چه صیغه ای است؟ از زمان خیزش توده ای مردم در تابستان ۸۸ عده ای شعار انتخابات آزاد را بدست گرفتند. آنموقع تمام این جریانات مرتجع، سبز و از اصلاح طلبان حکومتی بودند؛ از موسوی، کروبی، خاتمی و شرکاء دفاع می کردند. بعد که موسوی پایبندی و تعهد خود را به خمینی و رژیم اسلامی برای صدمین بار اعلام کرد و مردم در خیابان ها شعار دادند که "موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است" اینها کمی عقب نشستند؛ اما شعار انتخابات آزاد را نه تنها کنار نگذاشتند، بلکه با هیاهوی بیشتر بر این طبل می کوبند. انتخابات آزاد تا زمانی که رژیم اسلامی بر اریکه قدرت لم داده است یک شعار پوچ و واهی است. پیش از این هم جریان "سکولارهای سبز" همین شعار را طرح کرده بود و با همین جواب روبرو شد.
اما شورای جدید التاسیس بنظر می رسد که رویای دیگری را در سر می پروراند. اینها پس از آلترناتیو سازی پنتاگونی برای لیبی و سوریه فیلشان یاد هندوستان کرده است. اینها چشم به آمریکا، اسرائیل و ناتو دوخته اند تا با قدرت آنها بسر کار بیایند و دارند با شعار انتخابات آزاد این نیت شنیع خود را بزک می کنند. قرار است جامعه ایران توسط این نیروها یعنی تروریسم دولتی به ویرانی کشیده شود، مردم قتل عام شوند و آنگاه "شاهزاده" ترشی انداخته شده را بر قدرت بنشانند و اینها با شعار انتخابات آزاد بخود رنگ دموکراتیک بپاشند. برپایی این شورا با رهبری رضا پهلوی و با همکاری نیروهای سبز در این مقطع اتفاقی نیست. بساط آلترناتیو فروشی به ناتو گرم است. همانگونه که ناسیونالیست های قومی در همین بزنگاه بفکر وحدت و ائتلاف و تشکیل "کنگره ملیتهای ایران فدرال" افتاده اند. همه اینها از یک منبع آلوده آب می خورند. انتخابات آزاد یک دکان است. اینها برای قدرت چشم به ناتو دوخته اند و با شعار انتخابات آزاد دارند برای مردم ناز و کرشمه می آیند.
سکولار دموکرات ها کیانند؟
بخش وسیعی از اپوزیسیون راست خود را سکولار دموکرات می نامند. این نام نیز آهنگ خوبی دارد؛ شیک و مدرن و دهان پر کن است. اما آیا این دو صفت ماهیت این جریانات را بیان می کند؟ پاسخ منفی است. این یک عبارت مد روز است. نه تنها در جامعه ایران که مردم از نظام مذهبی و مذهب منتفر شده اند، بلکه در منطقه نیز با این عبارات بازی می شود. برای همه جریانات و عناصر راستی که می کوشند در قدرت سهیم شوند، کاملا روشن است که مردم ایران به چیزی کمتر از یک نظام سکولار رضایت نخواهند داد. بیش از سی سال حاکمیت یک نظام مذهبی کثیف و جنایتکار اکثریت مردم، بویژه نسل جوان را به موقعیت ضد مذهبی و لامذهبی سوق داده است. جریاناتی که تمام طول حیاتشان یا دست در دست این رژیم داشته اند و در جنایت آن شریکند، مانند گنجی، سازگارا، سروش و امثالهم، یا کسانی که همواره با مذهب مماشات کرده اند، چون به مذهب برای عقب نگاه داشتن جامعه و سرکوب کردن آن نیازمندند، مانند هوادران رژیم سابق، اکنون به این واقعیت واقف شده اند که بدون هواداری از سکولاریسم قادر نخواهند بود یک ثانیه نیز خود را درون باصطلاح اپوزیسیون قرار دهند. لذا دفاع آنها از سکولاریسم نه از روی مهر، بلکه از روی اجبار است. بعضی هایشان هر بار پس از ذکر این نام، ده بار دهان خود را آب می کشند.
اما کار بدینجا ختم نمی شود. اینها با پیوستن به سکولاریسم، می کوشند آنرا از محتوا تهی کنند و عملا بر پروسه زوال مذهب در جامعه ترمز بزنند. اینها برای نجات مذهب سکولاریست شده اند. سکولاریسم بمعنای جدایی کامل دولت، نهادهای دولتی و قانونگذار از مذهب؛ جدایی هویت فردی و شهروندی از مذهب؛ جدایی سیستم آموزش و پرورش از مذهب و برخورد به نهاد مذهب مثل هر شرکت انتفاعی است که حساب و کتاب هایش را باید کنترل کرد و به آن مالیات بست. اینها وارد این مقولات نمی شوند و سکولاریسم را بعنوان یک کلمه عام مورد استفاده قرار می دهند. بطور مثال باید گفت که در اروپا فقط فرانسه و سوئد نظام های رسما سکولار هستند که تازه این دو نظام نیز کاملا به سکولاریسم وفادار نمانده اند. انگلستان، نروژ و دانمارک و آلمان نظام های سکولار نیستند. بعلاوه سکولاریسم تنها یکی از توصیفات نظام سیاسی آتی است. سکولاریسم قادر نیست نه آزادی، نه رفاه و نه برابری یعنی خواستهای پایه ای مردم را تامین و تضمین کند. سکولاریسم یک شرط لازم و بسیار ناکافی برای یک نظام سیاسی آزاد آتی است.
دموکرات چه مقوله ای است؟ دموکرات از سکولار حتی عام تر و آشفته تر است. هر کس این کلمه را بدلخواه خود تعریف و تعبیر می کند. نزد اینها و هواداران دموکراسی، ترکیه دموکرات است، اکنون مصر و تونس هم دموکراتند. آیا مردم ایران خواهان چنین نظام هایی هستند؟ پاسخ یک نه قاطع است. نیت و هدف آنها از لفظ دموکرات روشن است. در بهترین حالت ایجاد یک نظامی است که در آن پارلمان وجود خواهد داشت و هر چند سال یکبار انتخاباتی برگزار می شود و تعدادی از همین طبقه و جنبش بقدرت می رسند و کشور را اداره خواهند کرد. هم اکنون در مصر و تونس همین اتفاق افتاده است، ترکیه هم مدتها است که چنین اداره می شود. با تمام مد روزی این کلمه، چنین نظامی هیچ سنخیتی با خواستهای واقعی و پایه ای مردم ندارد. چنین نظامی قادر به تامین آزادی برای مردم نیست.
مردم چه می خواهند؟
مردم خواهان یک نظامی هستند که آزادی، برابری و رفاه همگان را تامین و تضمین کند. از برابری منظور صرفا برابری حقوقی نیست؛ بلکه برابری واقعی، یعنی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است. از آزادی منظور پارلمانتاریسم نیست، که هر چند سال یکبار مردم حق تصمیم گیری و دخالت در سرنوشتشان را به چند صد نفر تفویض می کنند و آنها برایشان تصمیم می گیرند. بهمین اروپا نگاه کنید که مهد دموکراسی پارلمانی است. آیا مردم اروپا از نظام حاکم رضایت دارند؟ آیا این مردم آزادند؟ خیر. اگر پیش از این در این مورد شک و تردید وجود داشت، در پنج سال اخیر که بحران اقتصادی سرمایه داری زندگی مردم را تار و مار کرده است، دیگر بخوبی عیان شده که اکثریت کارگر و زحمتکش در این جوامع خواهان تغییر این نظام هستند و می خواهند سرنوشتشان را خود بدست بگیرند؛ اما با اولین اعتراض پلیس دموکرات بجانشان می افتد. یک نمونه اعتراضات مادرید در روز گذشته کافیست تا تمام فریب دموکراسی را زایل کند.
آزادی و برابری واقعی انسانها صرفنظر از جنسیت، نژاد، قوم، ملت، زبان، مذهب و عقیده و محل تولد فقط در یک نظام سوسیالیستی که کار مزدی در آن الغاء شده است امکانپذیر است. تا زمانیکه سرمایه و سود بر جامعه حکم میرانند سخنی از آزادی و برابری در میان نخواهد بود. یک جامعه سوسیالیستی است که می تواند نیاز کلیه شهروندانش را تامین و تضمین کند و رفاه برای عموم تامین نماید. سرمایه داری و سود به فقر و ارتش بیکاران نیازمند اند. زبان سرمایه یعنی اختلاف طبقات، یعنی وجود یک طبقه کوچک که تمام وسایل تولید و مبادله را در مالکیت خود دارد و ثروت اندوزی یکی از خصايل پایه ایش است و یک طبقه کارگر که هیچ چیز جز نیروی کارش برای فروش در اختیار ندارد و هر روز از نو باید نیروی کارش را برای سیر کردن شکم خود و خانواده اش بفروش رساند. تنها منطق سرمایه سود است و سود بمعنای ثروتمند شدن بخشی از جامعه به قیمت خانه خرابی بخشی دیگر است.
این شعارهای دهان پرکن مد روز؛ انتخابات آزاد و سکولار دموکرات از نوع سبز یا آبی و صورتی، تلاشی است برای فریب مردم و بهتر فروختن خود به قطب تروریسم دولتی و پنتاگون. مسابقه ای میان این نیروهای ارتجاع دست راستی برای انتخاب شدن توسط غرب و آمریکا براه افتاده است. هر که بهتر بتواند ثابت کند که توانایی فریب مردم را دارد، او برای پروسه آلترناتیو سازی انتخاب خواهد شد. اما اینها خواب و رویایی شوم بیش نیستند. ایران لیبی و سوریه نیست. مردم ایران باین آسانی فریب این نیروهای ارتجاع را نخواهند خورد. جامعه ایران بسیار قطبی است؛ جنبش های اجتماعی در ایران بسیار قوی و عمیق اند؛ کمونیسم کارگری در ایران یک نیروی اجتماعی است. مردم خواهان آزادی، برابری و رفاهند. این خواستها را فقط یک انقلاب کارگری و جامعه سوسیالیستی می تواند تامین و تضمین کند. همان آرمان و امری که حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای آن مبارزه می کند.
آذر ماجدی
Recently by Azar Majedi | Comments | Date |
---|---|---|
نوستالژی رژیم گذشته | 11 | Nov 02, 2012 |
باند سیاه | 14 | Oct 04, 2012 |
درباره کنفرانس بروکسل | 10 | Jul 18, 2012 |