در هفته پیش وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که سازمان مجاهدین از لیست سازمانهای تروریست حذف می شود. ما در همان زمانی که دولت آمریکا در سال ۱۹۹۷ سازمان مجاهدین را در لیست گروه های تروریست قرار داد این اقدام را بعنوان سیاست مماشات با رژیم اسلامی محکوم کردیم. و از آن پس هرگاه که دولت عراق به اردوگاه اشرف در خاک عراق حمله کرده است، این اقدام را نه تنها حرکتی در مماشات با رژیم اسلامی، بلکه ضد انسانی نامیدیم. ما دخالت این دولتها را در عرصه سیاست در ایران، بنفع رژیم اسلامی یا اپوزیسیون راست و ارتجاعی آن همواره محکوم نموده ایم. از نظر ما دولت آمریکا خود در نقش رهبری یک قطب تروریستی در جهان قرار دارد. خود باید بعنوان یک نیروی تروریستی در منظر جهانیان افشاء و در دادگاهی بجرم جنایت علیه بشریت، برای کشتارهای میلیونیش و ویرانی زندگی انسانهای بسیار و جوامع بشری، طی دهه های اخیر، محاکمه شود. ویرانی جامعه عراق و کشتار میلیونی در این کشور، چه ابتدا توسط تحریم اقتصادی و سپس با یورش نظامی و ریختن تن ها بمب بر سر مردم عراق، فقط یکی از جنایات و یکی از اخیرترین آنها است. لذا هیات حاکمه آمریکا و موتلفينش بعنوان یک نیروی تروريست صلاحيت تهيه و اعلام اين نوع ليست ها را ندارند.
اما هیات حاکمه آمریکا با این اقدام اهداف معینی را دنبال می کند که باید به آن پرداخت. همچنین این اقدام یکبار دیگر ماهیت مزدورانه سازمان مجاهدین را با تمام زشتی آن در مقابل انظار جهانیان قرار می دهد، این نکته را نیز باید شکافت. در پی خیزش های توده ای در خاورمیانه و شمال آفریقا، هیات حاکمه آمریکا و دولتهای غربی در پی یافتن آلترناتیوهای کم خطرتر هستند. طی دو سال اخیر غرب با تمام قوا مشغول آلترناتیو سازی برای منطقه بوده است. در مصر و تونس با توسل به مانپولاسیون سیاسی، و با هدف حفظ نظام سرمایه داری پرو غرب و آمریکایی، رئوس دو دولت را کنار زدند و در این میان جریانات اسلامی را پر و بالی دادند. هم در مصر و هم تونس جریانات اسلامی حاشیه جامعه به مرکز سیاست رانده شدند. غرب با ساختن آلترناتیوی با نام مسخره "اسلام معتدل" در مصر و تونس نظام را دست بدست کرد و تحویل نیروهای اسلامی داد. در لیبی و سوریه به شکل نظامی دخالت کرد. در لیبی ناتو در کنار آلترناتیو دست سازش وارد عرصه شد؛ در سوریه با تسلیح و حمایت کامل آلترناتیو ارتجاعیش، "ارتش آزاد سوریه" عملیات نظامی را به پیش می برد.
برای ایران هم مشغول آلترناتیو سازی هستند. تاکنون سرشان به سنگ خورده است، اما تلاش ارتجاعی آنها ادامه دارد. هدف هیات حاکمه آمریکا استفاده از سازمان مجاهدین، بعنوان یک سازمان مزدور، از جنس سازمان کنترا است. نه به معنای بقدرت رساندن آن، چون حتی اگر برای بخشی از هیات حاکمه آمریکا، این اقدام از مطلوبیتی هم برخوردار باشد، خود بخوبی آگاهند که چنین اقدامی در ایران امکانپذیر نیست. اما می دانند که همیشه می توانند بر سازمان مجاهدین بعنوان یک سازمان باند سیاهی، برای ساختن یک سناریوی سیاه، حساب کنند. اقدام اخیر دولت در خدمت این استراتژی قرار دارد.
سازمان مجاهدین اکنون نزدیک به سی سال است که دارد بهر دری می زند تا به آلترناتیو مقبول غرب برای رژیم اسلامی بدل شود. در این راه از هیچ اقدامی فرو گذار نکرده است. سازمان مجاهدین یک فرقه مذهبی باند سیاهی است. باید نقش خطرناک و مزدورانه سازمان مجاهدین را افشاء کرد.
منصور حکمت ۱۸ سال پیش، زمانی که سازمان مجاهدین در عراق و همراه دولت و ارتش صدام حسین می جنگید؛ با لباس نظامی در مقابل چند تا تانک فکستنی عکس می گرفت؛ رئیس جمهور خود گمارده و رهبر مالیخولیائیش از این ارتش متشکل از فک و فامیل خانواده های مجاهدین و انسانهایی که دست از همه جا کوتاه در ارودگاههای مجاهدین در عراق عملا به اسارت درآمده بودند، سان می دیدند و به آنها سلام ارتشی می دادند؛ و در رویای کودکانه خود، ژست حکومت آلترناتیو و در سایه رژیم اسلامی را بازی می کردند، درباره این سازمان نوشت:
"رهبرى مجاهدين بطرز غريبى مفتون قدرت دولتى و تشريفات و مراسم و ملحقات آن است. هر حزب سياسى جدى طبيعتا براى قدرت سياسى تلاش ميکند، ابزارى که امکان ميدهد برنامه و اهدافش را به اجرا در بياورد. اما علاقه مجاهدين به قدرت دولتى از اين جنس نيست. زمينى نيست. سياسى نيست. يک شيفتگى نيمه مذهبى نيمه کودکانه است. گويى رسيدن به دولت مرحله غايى تعالى خود سازمان يا سرنوشت مقدر رهبران آن است و يا کاخ رياست جمهورى مصداق اين جهانى بهشت است. قدرت دولتى براى مجاهد يک روياى مجذوب کننده است. کلمات رئيس جمهور، رهبر، نخست وزير، کابينه، وزير، فرمانده، و امثالهم طنين عجيبى در ميان اينها دارد. و درست مانند کودکانى که عروسکهايشان را گرد ميچينند و روياهاشان را بازى ميکنند، اينها هم غالبا مشغول "دولت بازى" هستند: "حالا من رئيس جمهور"، "حالا تو نخست وزير". پايان اين بازى معلوم نيست. اين دور اخير… قطعا بازى آخر نيست." (منصور حکمت، رویای ممنوع مجاهدین، چرا دولت مجاهدینی غیرممکن است؟ مجموعه آثار، جلد ۸، صص ۱۸۷-۲۰۰، شهریور ۱۳۷۳.)
منصور حکمت در ادامه به نکته ای اشاره می کند که اکنون با نقش مزدورانه ای که سازمان مجاهدین در رابطه با قطب تروریسم دولتی، در همکاری کامل با دولت های آمریکا و اسرائیل بازی کرده است، اهمیت و عمق آن هر چه بیشتر آشکار می شود:
"اما اگر اين صرفا يک بازى بود، اگر صرفا کودکانه بود، شايد همه به تماشا مى نشستيم و با جست و خيز بازيگران و شيرينکارى هايشان سرگرم ميشديم. اما اين عرصه سياست و جنگ قدرت است که در جهان امروز معانى فوق العاده دهشتناکى پيدا کرده است. مساله جدى است، حتى اگر مجاهد خود جدى نباشد. عواقب زمينى براى انسانهاى واقعى دارد، حتى اگر مجاهد خود در عالم روياهايش سير کند. … مفهوم کليدى براى مجاهدين کلمه "آلترناتيو" است. … اما چطور ميتوان آلترناتيو شد؟ اين عنوان را چه مرجعى اعطاء ميکند؟ اعتبارنامه آدم را چه مقامى بايد تائيد کند؟ پاسخ مجاهد اساسا شبيه پاسخى است که جريان خمينى به مساله داد. قبله سياسى اصلى، غرب و دول غربى هستند. اين قدرتها هستند که بايد نهايتا جريان مدعى حکومت بعدى در ايران را با منافع دراز مدت و احتمالا بعضا حتى تاکتيکى خود سازگار بيابند. و همين ها هستند که از اين توان تبليغاتى، مادى، سياسى و ديپلوماتيک برخوردارند که جريانى را که تائيد ميکنند بعنوان يک آلترناتيو سياسى عرضه کنند و بشناسانند. رژيم خمينى محصول نشست گوادلوپ بود. … مجاهد اميدها و انتظارات مشابهى دارد. آلترناتيو شدن از نظر مجاهد يعنى دريافت اين بليط از دول غربى." (همانجا)
رویدادهای سالهای اخیر ماهیت مزدور - کنترایی سازمان مجاهدین را بخوبی عیان کرده است. نشان داده است که این سازمان بهر عملی برای تثبیت خود بعنوان "آلترناتیو" نزد دولتهای غربی، در راس آن آمریکا دست می زند. این ظرفیت را پیش از این در پیشگاه دولت صدام حسین نشان داده بود؛ اما با حمله آمریکا و موتلفینش به عراق و سقوط دولت صدام، سازمان مجاهدین درجا و پابوسانه به پیشگاه خود "قائد"، دولت آمریکا، رفت. اکنون ظاهرا به بخشی از رویای خود دست یافته است؛ مزدوری، همکاری نزدیک با نیروهای امنیتی دولت آمریکا و ریختن میلیون ها دلار بجیب هیات حاکمه این سرکرده قطب تروریسم دولتی نتیجه داده است و نام این سازمان از لیست گروه های تروریستی خارج گردید. علاوه بر استفاده سیاسی - تروریستی هیات حاکمه آمریکا از سازمان مجاهدین، میلیون ها دلار در این میان دست بدست شده است.
تعدادی سازمان های ایرانی - آمریکایی* که وابسته به سازمان مجاهدین هستند طی چند سال گذشته میلیون ها دلار به جیب بخشی از طبقه حاکمه آمریکا، به شکل کمک مالی به کمپین انتخاباتی برخی از نماینده های کنگره از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، پرداخت به گروه های لابیست در واشنگتن، استخدام سیاستمداران با نفوذ، از جمله دو تن از مدیران سابق سازمان سیا، بعنوان سخنگویانشان، و خرید ژورنالیست ها سرازیر کرده اند. بعلاوه، منابع مختلفی از همکاری های سازمان مجاهدین با دولت اسرايیل برای اهداف تروریستی در ایران گزارش می کنند. این گزارش اولین بار توسط ان بی سی نیوز در ماه فوریه منتشر شد، حاکی از آنکه "حملات مرگباری توسط سازمان مجاهدین که توسط پلیس مخفی اسرائیل تعلیم دیده، مسلح شده و از نظر مالی حمایت شده اند علیه دانشمندان اتمی ایرانی انجام گرفته است." البته سازمان مجاهدین این مساله را انکار کرد و رژیم اسلامی آنرا تائید. اما ان بی سی با نقل گزارشاتی که در نشریات اسرائیلی و در رسانه های دیگر منتشر شده بود، اعلام کرد که سازمان مجاهدین مسئول انفجاری است که در ۱۲ نوامبر تاسیسات تحقیقی و توسعه اتمی در بین کانه حدود ۵۰ کیلومتری تهران را ویران کرد. همچنین در ماه آوریل سیمور هرش در نیویورکر گزارش نمود که آمریکا سالها است فعالین سازمان مجاهدین را در خاک آمریکا وسیعا تعلیم می دهد. هیرش به سخنان بسیاری از مقامات آمریکا در این مورد استناد کرد. (به نقل از روزنامه گاردین بتاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۲)
سازمان مجاهدین، یک فرقه سیاه است. برای مقبول افتادن نزد قدرت های حاکم بین المللی از هیچ عملی فروگذار نمی کند. کارنامه سی سال اخیر این سازمان مملو از عملیات سیاه و مزدوری برای حکومت های مختلف سرکوبگر است. مزدوری برای حکومت صدام و اکنون برای آمریکا دو نقطه قابل توجه و سیاه در پرونده این سازمان است. اما آنچه سازمان مجاهدین قادر به درک آن نیست، این واقعیت است، که سازمان مجاهدین یک فرقه مذهبی - مافیایی است و هیچ شانسی برای بقدرت رسیدن در ایران ندارد. این سازمان نیز مانند جریانات قومپرست و اپوزیسیون راست بورژوایی اکنون چشم به حمله نظامی آمریکا و ناتو به ایران دوخته است. و در پی این سناریوی سیاه برای مردم و جامعه ایران، امید بقدرت رسیدن خود را دنبال می کند. سازمان مجاهدین فاقد یک پایه اجتماعی درون جامعه ایران است.
تحلیل عمیق منصور حکمت در سال ۱۳۷۳ در مورد مجاهدین هنوز کاملا بقوت خود باقیست:
"مجاهد مشخصات يک آلترناتيو سياسى و دولتى را ندارد. مجاهد امروز (در تمايز با مجاهد دوران مشى چريکى) يک فرقه صرف است. يک جريان با ريشه اجتماعى که اعتراضات و اميال و آرمانهاى اقشار و بخشهايى از يک جامعه، ولو بخشهايى عتيق و حاشيه اى، را منعکس بکند نيست. حتى برخلاف انشعابات مذهبى، مشخصات عقيدتى اين فرقه و علل خروج آن از بستر رسمى مشخص نيست. اصول فکرى و سياسى اين جريان کاملا مواج و دلبخواهى است و بسته به مصالح فرقه در هر مقطع توسط قائد آن ابراز ميشود. اين جريان ميتواند بسته به نياز بعنوان يک جريان ميليتانت مذهبى با عکس خمينى، يا يک جريان ليبرال اسلامى با عکس طالقانى و يا يک جريان ناسيوناليستى با عکس مصدق ظاهر شود. براى مردم ايران نظام سياسى و اقتصادى و معيارهاى فرهنگى و ضوابط ادارى جامعه اى که مجاهدين زمام امورش را بدست گرفته باشند، قابل پيش بينى نيست. اينها پرچم چيزى و کارى را در دست ندارند. نماينده چيزى و کارى و اعتراضى و آرمانى در خود جامعه نيستند. تنها ابعاد ثابت و قابل مشاهده شخصيت سياسى اينها اينست که اولا، رهبرى آنها شيفته کسب قدرت دولتى است و ثانيا، مستقل از اينکه چقدر مذهب در تبليغات شان کمرنگ و پر رنگ باشد، از اسلام برخاسته اند و تربيت اسلامى دارند.
حتى در اوج نئوکولونياليسم هم به تخت نشاندن يک فرقه فاقد هويت سياسى در يک کشور ٦٠ ميليونى غير ممکن بود. امروز به طريق اولى اين کار نشدنى است. تنها جريانات ريشه دار اجتماعى، جرياناتى که در بستر يک سنت مبارزاتى و اعتراضى تعريف شده پا به حيات گذاشته اند ميتوانند در نقطه عطفهاى تاريخى بعنوان آلترناتيوهايى در برابر کل جامعه ظاهر بشوند. جامعه دارالمجانين نيست. اردوى پيشاهنگى و خوابگاه دانشجويى نيست. سنت سياسى دارد، حافظه تاريخى دارد و سياست در آن به بنيادهاى اقتصادى و طبقاتى جامعه مرتبط است."
این کله معلق زدن ها، عملیات مزدورانه با سازمان مخفی اسرائیل یا آمریکا و خریدن و عکس گرفتن با منفورترین چهره های سیاست فاسد آمریکا، نه تنها سازمان مجاهدین را یک قدم هم بقدرت نزدیکتر نخواهد کرد، بلکه چهره یک فرقه مافیایی با پرونده سیاه این سازمان هر چه بیشتر نزد مردم و در ذهنیت جامعه تثبیت می شود. *
* تعدادی از این سازمان ها را روزنامه گاردین بتاریخ …. منتشر کرده است:
The Iranian American Community، این سازمان در سال گذشته بیش از ۱۱۰ هزار دلار به یک شرکت لابی در واشنگتن، بنام دی جنووا و توئنسینگ پرداخت کرده است و همچنین یکی از رهبران آن علی سودجانی شخصا مبلغی حدود ۱۰۰ هزار دلار به نمایندگان کنگره و کمپین های آنها اهداء کرده است. یکی از این نمایندگان تد پوء، عضو کمیته امور خارجه کنگره است.
Colorado's Iranian American Community، یکی از رهبران این گروه، سعید قائمی، مبلغی حدود ۹۰۰ هزار دلار به یک شرکت لابی در واشنگتن دی ال اِ بمنظور حذف مجاهدین از لیست سازمانهای ممنوع شده پرداخت کرده است. مهدی قائمی، برادر سعید، ۱۴ هزار دلار برای سفر باب بیلنر یکی از نمایندگان کنگره، به پاریس برای ملاقات با رهبران سازمان مجاهدین پرداخت کرده است.
The Iranian American Community of Northern California، این گروه طی سال گذشته مبلغی حدود ۴۰۰ هزار دلار به یک شرکت لابی در واشنگتن، بنام اَکین گامپ استراس هاور و بلد برای فعالیت در حذف نام مجاهدین از لیست تروریست ها داده است. رئیس این گروه احمد معین منش شخصا به کمپین ایلنا راس- لهتینن کمک کرده است. طبق گزارشات این شخص بیش از ۲۰ هزار دلار کمک مالی سیاسی از افرادی که برای حذف اسم مجاهدین از لیست تروریستها فعالیت می کنند، دریافت کرده است.
The Iranian Society of South Florida، این گروه نیز ۱۳۰ هزار دلار در سال ۲۰۰۹ به یک شرکت لابی، دی ال اِ پایپر، در همین رابطه پرداخت کرده است. و مدیر آن بهمن بدیعی و معاون او اکبر نیکویی مبالغی به کمپین انتخاباتی راس- لهتینن و ماریو دیاز- بالارت کمک کرده اند. لیست این گروه ها بیشتر است. اما به ذکر همین تعداد کفایت میکنیم. (روزنامه گاردین، کریس مک گریل، ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۲)
آذر ماجدی
Recently by Azar Majedi | Comments | Date |
---|---|---|
نوستالژی رژیم گذشته | 11 | Nov 02, 2012 |
بازار شام آلترناتیو هاى ارتجاعی | 17 | Sep 30, 2012 |
درباره کنفرانس بروکسل | 10 | Jul 18, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
علت اصلی مخالفت مجاهدین با خمینی ،بّر سر قدرت بود
sam jadeMon Oct 08, 2012 06:12 PM PDT
علت اصلی مخالفت مجاهدین با خمینی ،بّر سر قدرت بود ، که خمینی به اینها قدرت نداد و دیدید که چه شد ، من فکر میکنم (شاید هم اشتباه کنم ) درک اینها از دمکراسی این است که کشور را باید به دست مجاهدها سپرد ، حتی اگر در گرد هم آای مخالفین این رژیم کنار گروههای دیگر باشند دست اخر قدرت را میخواهند و هیچ اکثریت دیگری را قبول ندارند ، البته در انشأ نویسی و حرفهای کلیشه ئی استاد هستند ،ولی در عمل جباران و زرگویانی بد تر از این رژیم خواهند شد ، با وجود اینکه اکثریت به اینها اعتمادی ندارند ، در عمل هم نشان دادند از ریختن خون ایرانی برای به قدرت رسیدن واهی ندارند با دشمن همبستر شدن هم که خوب بلندند تجربه این را ثابت کرده ،،من که به هیچ وجه به اینها اعتماد ندارم ، یک مشت دروغ گو چاچول باز ، مزدور و نان به نرخ روز بخور هستند ،، شاید هم اشتباه کنم اما هنوز عکس این ثابت نشده،،
Once a Traitor Always a Traitor
by ocpersian on Sun Oct 07, 2012 02:20 PM PDTOmid Jaan,
Tha main difference is they sided with Iran's enemy when the country was at war and even Reza Phalavi was ready to go and fight for Iran. Worse yet they never admitted their mistakes and apolgize for their support of Saddam.
We may not like akhonds and their cronies, but those who side with the enemies of Iranian People (Saddam, Israel, or U.S.) have no value in the hearts and minds of people.
Please also note that they had a great role in bringing these Mullah's to power. A fact that many ingore. As the saying goes in this case "the enemy of my enemy is NOT my friend" Good wishes.
By no means an MEK fan, but ...
by Omid Parsi on Sun Oct 07, 2012 01:56 PM PDTI find it rather odd how they cause so much alarm and get so much hatred when the IRI (IRGC and Baseej savages, the Quds force psychpaths and their bloodthirsty Mullah masters) have outdone the MEK in every crime the MEK has ever been accused of.
For starters, the thuggish illiterate Khomeini was himself stationed in Iraq while agitating against the secular Pahlavi regime for more than a decade! But I don't see him getting the honors for the Supreme Traitor that he was.
As far as I personally witnessed, almost every act of violence attributed to the MEK could be understood as self-defense against the mullahs and their Hezbollahi thugs, hell bent on murdering everyone who stood in their way. If you're sensitive to criminal violence, how about the present "President" and the IRGC thugs firing on bound and gagged MEK sympathizers, mostly teenagers, in the Evin prison, 24 HOURS A DAY, for weeks on end? Does that kind of massacre, a mini-holocaust really, not make the cut for "crimes against humanity?
As for "legitimacy", it is a fact that, for better or worse, it was the MEK who started, inspired and did the actual hard fighting in toppling the Pahlavi, only to be robbed of their victory and sidelined by the carpet-bagger mullahs who hijacked the revolution midway and afterwards monopolized power by way commanding the savage mobs through the mosque network.
I am by no means an MEK supporter and I do think they suffer from an acute form of Shiite Psychosis, like all the rest of Islamist thugs out there. But I still think they are entitled to a "fair public opinion trial" to the extent that much of what they are accused of came about under duress, as they were subjected to betrayal, torture, terror and ultimately massacre of the vilest form.
To be objective, I for one cannot conscientiously fault them for trying to give the Mullahs a TASTE OF THEIR OWN MEDICINE. As far as they are risking torture and death fighting against the unbridled IRI menace, I can say MORE POWER TO THEM ...
Omid Parsi, Geneva 10-7-2012
آذر عزیز - این مقاله بسیار خوبی است
ahosseiniSun Oct 07, 2012 01:53 PM PDT
اما چپ نیز باید از گذشته خود بیاموزد. چپ سنتی نیز تفاوت چندانی با مجاهدین ندارد و بگونه ای مافیایی عمل میکند. بسیاری از بقایای سا زمان های چپ رهبران و کمیته مرکزی مادام العمر دارند و بگونه مجاهدین عمل میکنند. ما اگر بخواهیم به یک جنش پویای اجتماعی تبدیل شویم می بایست با به بدنه سازمان سیاسی خود اهمیت بیشتری قائل شویم. مسائل اجتماعی راه حل اجتماعی طلب میکند. ما باید با تعقل جمعی مسائلمان را حل کنیم و به پیش ببریم. دوران آرامان گرایی و وعده وعید های سر خرمن و پوچ و تو خالی بپایان رسیده است. دیگر کسی به شعارهای بی محتوا و آرمان گرایانه جامعه بی طبقه کمونیستی, و حکومت شورایی. ... اهمیتی قائل نمیشود. اینها شعارهای رجوی و نگهدار در انقلاب 57 بود. بعنوان نمونه هیچ سازمان سیاسی چپ از چنین وبسایتی برخوردارنیست. این شیوه عملکرد مورد قبول نسل جدید نیست. لطفا به این نگرانی هاپاسخ دهید.
البته عملکرد مجاهدین استثنائی است.
در این رابطه چند شعر چاشنی مقاله شما میکنم.
نميدانم كجا مسعود گم شد
كجا درگير با آخوند قم شد
....
يقيناً اينكه حالا گشته مسعود
همان صاحب زمان، مهدى موعود
نيايش در كمپ اشرف - ميلاد مسعود (مهدى موعود)
دوباره بساط طرب شد مهیا
دوباره رسیده شب شور و غوغا
...
چه شب ها که مريم دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیدم و بی تاب مولا
...
غلامی مسعود و مهدى موعود
مراد خدا بوده از خلقت ما
...
خدایا به روی درخشان مسعود
به زلف سیاه و پریشان مسعود
...
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مسعود
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
Evil people, straight out of hell..
by Alidad on Sat Oct 06, 2012 12:17 PM PDTThe husband looks like Saddam Hussein; it simply beggars belief that these vicious, poisonous little vermin envisage a return to Iran. Could they be hoisted on a nation one wonders by the machinations of some foreign powers and connivence of certain despicable Iranians? Their regime would be the kiss of death to Iran.
Effect vs. cause
by Arj on Mon Oct 08, 2012 12:45 PM PDTIndeed, Mojahedin are, have been, and apparently for the foreseeable future seem to be the victims of a power struggle between criminal entities such as IRI and the U.S.A. The former, IRI, has forced not only MEK/PMOI, but all opposition groups into either radical positions or absolute submission, while the latter, the U.S., due to its myopic world outlook and hegemonic nature, has either empowered the most reactionary forces in societies under its inflluence or direct occupation, or turned less illicit alternatives into mere pawns and/or mercenaries. That is where the likes of Chalabi (a convicted criminal who was serving time in Jordan for fraud), Taliban (when back in the day they were called "freedom fighting Mujahedin") and present day Muslim Brotherhood came to prominence out of near oblivion by the U.S. foreign policy machine!
However, while IRI is the main obstacle on our nation's path to freedom and democracy, the U.S. (despite its crime-riddled past, e.g. slavery, genocide of Native Americans, the use of nuclear, chemical and biological weapons on civilians in Hiroshima, Nagasaki and vietnam, Invasion of Iraq under false pretences, Afghanistan...) is a country we have to deal with according to international norms of foreign policy and our national interests as with any other such as France, Russia, Japan, or China... -- whose pasts are not crime-free either!
Nonetheless, the main point is that we should not let our emotions affect our judgements when it comes to our nation's fate so to either see an entity as an absolute evil or a guardian angel -- for such concepts only belong to fairy tales and comic books! Unfortuantely, as we witness, in a stark contrast to those who still support IRI and its crimes at any cost, there are those who believe that if Iran is occupied by the U.S., the IRI would be replaced by a democratic alternative!
In reality, the only chance for Iran to see democracy is through a national consnsus that sees all entities for what they are. That is to see IRI as a backward, obsolete system that needs to be replaced by a system in which all political, ethnic, religious... groups are equally represented and actively involved, while seeing the U.S., Israel, Russia, China, Japan and about 200 other nations of the world as U.N.-counterparts rather than masters or guardian angels, or as the flip side of the coin suggests, downright "enemies." Only under such circumstances our people would be rid of IRI and at the same time be able to thwart manipulations by the U.S. or any other foreign power such as Russia or china!
تشکر رسمی
fall12Fri Oct 05, 2012 03:31 PM PDT
اكنون كه تحت لواى سرورعالم بشريت، امام دوازدهم شيعيان حضرت مهدى موعود (عج) و به همراه فاطى كوماندوهاى سابق و مِك هاى (MEK) كنونى به ليست انتظار اربابان و نفتخوارن آينده ايران وارد شده و پس از ٣٣ سال استقرار اسلام ناب محمدى از اين پس به سوى برپاییِ حكومت اسلام ناب استالينى و بهره کشی از آحاد مردم ايران در حركتيم، از هميارى و مساعدت هاى بى دريغ برادران سلطنت طلب و همكارى شبانه روزى همرزمان جهادی اسرائيلى و بيش از همه سربازان گمنام ادك (ایرانیان دات کام) كه با مقالات و نظرات ارشادی خود ما را به آستانه برقراری امامت پادگانى ايران رسانده اند كمال تشكر و امتنان رسمى خود را ابراز داشته بقا و دوام امام نامرئى مسعود رجوى عليه السلام ارواحنا فداه را از درگاه خداوند متعال مسألت داریم.
همچنين در اين راستا رئيس جمهور منتصب، بانوى جهان لچک به سر، مريم رجوى را براى تشكر شفاهى (Oral) به خدمت برادران رضا پهلوى و بى بى نتانياهو گسيل داشته و خواهرهيلارى صلوات عليه را درود و تهنيت مى فرستيم.
لازم به تذكر است كه چنانچه مزدوران ناياك ((NIAC پس از تحمل محكوميت در پيشگاه عدل یو اس ای (USA) توبه نموده و همچون برادران و خواهران مجاهد به صف پيروان برادر شهيد صدام حسين التكريتى بپيوندند سهمشان محفوظ و ارجشان مشكور خواهد بود.
الحقير
حسن داعى الاسلام والمجاهد
The MEK may be [politically] legitimized in US...
by Bavafa on Fri Oct 05, 2012 01:05 PM PDTFor whatever reason, most likely to be used as mercenary killers they once proved to be, but in the eyes of Iranians they will remain a traitor group with Iranian blood on their hands. Until their leadership has brought up to account for their treasonous and murderous past, they will remain to be a traitor group.
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
دلخوری یک داس و چکشی از مارکسیست های اسلامی!
FaramarzFri Oct 05, 2012 12:28 PM PDT
بابا برنامه داس و چکش و مارکسیست شریعتی در قرن پیش تموم شد و در زباله دان تاریخ دفن شد و رفت. ملت دیوار برلین را خراب کردن و مجسمه لنین را شکستن و دوباره کلیسا ساختن و دچار افیون دین و مذهب شدن!
شما ها هم بیزحمت غلاف کنین و برین به کار و زندگی تون برسین.
صحبت، صحبت سکولار دموکراسیه نه بازگشت به گولاگ سیبری!
رژيم خمينى
vildemoseFri Oct 05, 2012 12:01 PM PDT
رژيم خمينى محصول نشست گوادلوپ بود. … مجاهد اميدها و انتظارات مشابهى دار
Daghighan.
All Oppression Creates a State of War--Simone De Beauvoir
A very good article about so called Mojahedin
by ShawnA on Fri Oct 05, 2012 10:51 AM PDTThis group is a cult , when this group sells his own country men to forign interest how do you expect that be at service of their own people
1- This is the same group that kissed the hands of Saddam to kill Iranian people without feeling any guilt
2- This is the same group that reported Iran nuclear activity very proudly , so iranian people are going through this sanction.
I think Iranian people would not accept this group , because everybody knows what kind of traitor they are .
I do not like Akhoned either , but I prefer akhaonds to these guys at any time of the day
ما بیش از همه شهید داده ایم
trawetsdorThu Oct 04, 2012 09:42 PM PDT
شهید پروری و منجی طلبیِ ما ایرانیان شکل دهندهٔ سلوکِ گروهایِ سیاسی به خصوص سازمانهایِ معتقد به مبارزهٔ مسلحانه بوده است. ما ذهنیتی «پسرْ کُش» داریم. وظیفهٔ «جوانْ» میدانیم که دانشگاه برود ، به یک حزب سیاسی به پیوندد ، دستگیر و زندانی شود، و شکنجه و اعدام شود تا خیالمان راحت باشد که از نسلِ فریدونیم و دشمن مانْ ضحاک. خواندهایم و دیده ایم مصائبی که از بدو تأسیس سازمان مجاهدین خلق بر خرد و کلان و عضو و هوادارِ آن رفته است. جایِ یادآوری دارد که ما ملت ایران روی برگرداندیم و مجاهدین خوردند. ناگفته نماند که چرخش های صد وهشتاد درجهای در مواضع سازمان در عرض یک صبح تا عصر، ملتِ منجی طلبْ را هم گیج کرده بود. آنتیک هایشان در عراق و افتادن به ورطهٔ کیشِ شخصیت رنج است و ملال و خجالت و ….
سازمان مجاهدین نمونهٔ بارزِ خشمهایِ مهار نشده و آرمان پرستیِ غالب در سنین نوجوانی رایج در جوامع قهرمان پرور است. عدم بلوغ فکری، هیجان نوجوانانه، احساساتی وغیرعقلانی بودن خصوصیات مشترک حرکتهای انقلابی هستند. ما دنبال شهید میگشتیم مجاهدین را پیدا کردیم. رفتارِ سازمان مجاهدین انعکاسِ توقعاتِ جامعهٔ شهید پرور و منجی طلب است. وقتی چنین درختی پرورش دادیم شاخهاش هم به چشمان میرود. مجاهدین همواره باور داشته اند که با چرتکه انداختن وتکرار «ما بیش از همه شهید داده ایم» حق دارند سهم رای شان را به توان دو و سه برسانند. تعداد شهدا تبدیل به چماقی شد که توسط رهبران سازمان بر سر سایرگروه های موجود در شورایِ ملی مقاومت فرود آمد. آنوقت ملت ایران ماند و... این بار دیگرعلی حوضی هم نداشت. سیاه کلی ها که در جا نفله شده بودند و چریک ها هم فرصت نیافتند که تا این حد عرضِ اندام کنند. گفتگو کردن هم که هیچ گاه مرام ایرانی نبوده است.
بدون رودربایستی شاید برخی از ما ایرانیان در فانتزی هایمان کسی کار آمد تر از مجاهدین برای قلقلک دادن دولتِ حاکم بر ایران سراغ نداشته باشیم. ولی جا دارد که ما بطور جدی به امکانات و انتخاب هایمان نگاه کنیم، بگزاریم فانتزی هایمان فانتزی بمانند، واین بار بجای «عکسالعمل» بودن «عمل» باشیم. مجاهدین سالهاست که لابی میکنند. لابی کردن ودیالوگ با کشورهای غربی از جمله آمریکا را طبق سنت ایرانی «نجس» نخوانیم. ما احتیاج به سیاستمدار سازش کار داریم نه قهرمان و معصوم و شهید.
بهترین نوشتار از خانم ماجدی
IranboyThu Oct 04, 2012 09:35 PM PDT
سر کار خانم ماجدی، خیلی مقاله خوبی بود. سازمان مجاهدین سازمانی خطرناک برای آینده ایران است. کسی که دست در دست بزرگترین دشمن ایران یعنی صدام میگذارد دشمن ایران هست. حالا میخواهد رمسفلد و یا بوش جنایت کار باشد یا مسعود رجوی
Excellent write up of the
by vildemose on Thu Oct 04, 2012 08:21 PM PDTExcellent write up of the history of these mozdoors...You hit the nail on the head. It's astonishing how the leadership has been able to manipulate leaders and recruits for so long.
All Oppression Creates a State of War--Simone De Beauvoir