نوستالژی رژیم گذشته

مردم نه ایران اسلامی میخواهند نه ایران اهورایی


Share/Save/Bookmark

نوستالژی رژیم گذشته
by Azar Majedi
02-Nov-2012
 

ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی بار دیگر به کورش آویزان شده است. روز 7 آبان را روز ملی ایران اعلام کرده اند. از مدتی پیش در سایت هایشان به استقبال این روز رفتند. نویسندگان شان در مدح کورش و تاریخ و فرهنگ پرافتخار ایران نوشتند. "هنر نزد ایرانیان است و بس" را مزمزه کردند. مدعی اند که در این روز "کورش، نماینده هویت ایرانی، فرهنگ و خرد جاویدان ایرانی را برای همه جهانیان نهادینه کرد. روزی که نخستین اعلامیه جهانی حقوق بشر، صادر شد و جهانیان را به آزادی و برابری و نیکبختی امیدوار کرد." کورش از منظر ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی جد این جنبش است. شاه نیز که لقب "اعلیحضرت همایونی" بر خود نهاده بود، زمانی که اعلام کرد ایران در آستانه تمدن جهانی قرار گرفته و خیمه شب بازی جشن های 2500 ساله را براه انداخت، به کورش آویزان شد. او به کورش گفت: "تو آسوده بخواب که ما بیداریم." بازماندگانش اکنون در پاسارگاد اعلام میکنند: "کورش تو هرگز نخفته ای، که روح تو در وجود ما بیدار است!"

قول داده اند که ایران را دوباره به همان شکوه و افتخار خواهند رساند. اما براستی کدام شکوه و افتخار؟ تاریخ ایران مملو از سرکوب های دهشتناک پادشاهی است. قول داده اند که "بار دیگر آفتاب خِرَد ایرانی بر سراسر جهان تابان گردد." خرد ایرانی دیگر چگونه پدیده ای است؟ آیا خرد هم ملیت دارد؟ و "سرزمین اهورایی تو را از سلطه فرهنگ بیگانه ی ضد ایرانی رها خواهیم ساخت."

این عبارات بغیر از تلاشی برای انشاء نویسی ناسیونالیستی و دمیدن در غرور فرو خورده ملی، چه پیامی دارد؟ آیا ایران اهورایی جایی در قلب اکثریت مردم دارد؟ آیا ناسیونالیسم عظمت طلب میخواهد یا میتواند امیال و خواست های مردم را پاسخ گوید؟ چرا در روزهایی که اعتراضات کارگری گسترده شده و رژیم اسلامی در تلاش برای سرکوب آن به ترور رهبران کارگری دست میزند و آنها را به حبس های طولانی مدت محکوم میکند، این ناسیونالیست ها اشاره ای نیز به این شرایط نمیکنند؟ چرا به کورش قول نمیدهند که بساط سرکوب جنبش کارگری را برخواهند چید؟ چرا در زمانی که جنبش دانشجویی با صراحت و شجاعت خاصی احمدی نژاد را به سخره میکشد و در عرض چند هفته چند تجمع وسیع و رادیکال در اعتراض به دستگیری فعالین دانشجو سازمان داده است، ناسیونالیست های "شرمنده" ما به کورش قول نمیدهند که بساط هر گونه سرکوب را برخواهند چید و مقوله زندانی سیاسی را بکلی ریشه کن خواهند کرد؟ چرا در شرایطی که جنبش آزادی زن این چنین مقاومت قهرمانانه ای را سازمان داده است، اینها از حقوق برابر برای زنان صحبت نمیکنند، از بیگانه زدایی میگویند ولی از مردسالاری زدایی سخنی نیز به زبان نمیاورند و هنوز دم از "برادری" میزنند؟ چرا تنها کلامی که در مورد فقر عنان گسیخته میگویند، اینست که "ما که از مرفه ترین بودیم، فقیرترین شدیم؟" چرا به کورش قول نمیدهند که جامعه ای آزاد و برابر و مرفه خواهند ساخت، پدیده ای که در تاریخ ایران اهورایی یا اهریمنی وجود خارجی نداشته است؟ چرا به کورش نمیگویند که بدعت گذاری خواهند کرد و آزادی و برابری و رفاه را در ایران پیاده خواهند کرد؟ چرا میخواهند گذشته را زنده کنند؟ و کدام گذشته؟ پاسخ به این سوالات کار سختی نیست. ما این جنبش، امیال و آرزوهایش را می شناسیم.

اینها خواهان زنده کردن رژیم گذشته هستند. اینها در نوستالژی رژیم گذشته گریان اند. به یاد پدر تاجدارشان کلاه از سر برمیدارند. همان رژیمی که مردم ایران (اهورایی یا اهریمنی؟) میلیونی خواهان سرنگونی اش شدند. آیا از یاد برده اند که پدر تاجدارشان بر صحنه تلویزیون با چشمانی خیس خطاب به مردم اعلام کرد که: "صدای انقلاب تان را شنیدم!" مساله اینجاست که رژیم اسلامی که حاصل شکست انقلاب مردم است، آنچنان سرکوب، جنایت و فقری بر جامعه تحمیل کرده است که به این طرفداران نظام گذشته امکان مدح و ثنای علنی آن را داده است. اینها به فراموشکاری انسان امید بسته اند. اما ما این تاریخ را با تمام تاریکی اش در مقابل مردم و نسل جوان میگذاریم. سرکوب پادشاهی، ساواکی که به همان میزان محصول "خرد ایرانی" بود که "خرد اسرائیلی" موساد و "خرد آمریکایی" سیا، تبعيض سازمانیافته و نهادینه شده، فساد و ارتشاء و دزدی، زن ستیزی و مرد سالاری، عقب ماندگی و ارتجاع را که چندین دهه تحت حکومت پهلوی بر ایران حاکم بود را ترسیم خواهیم کرد. گفته رهبران امروزیشان را فقط تکرار میکنیم تا مردم انتخاب کنند: "مردم باید بپذیرند که برای 30 سال بیش از آنچه میخواهند باید کار کنند، و کمتر از آنچه میخواهند مزد بگیرند" تا سیاست ایران ساخته شود. (از مصاحبه تلویزویونی آذر ماجدی با داریوش همایون.)

درست است که مردم از فقر و فلاکت، سرکوب و اختناق، عقب ماندگی و ارتجاع جانشان به لب رسیده است. درست است که مردم میخواهند سر به تن این رژیم نباشد. درست است که مردم قاطعانه حکم به رفتن رژیم اسلامی داده اند، اما این بمعنای بازگشت رژیم سابق، چه از نوع تاجدار و چه بی تاج آن نیست. جنبش های وسیع اجتماعی پیشرویی که در ایران عرض اندام کرده اند، جنبش کارگری، جنبش آزادی زن، جنبش دفاع از حقوق کودک، جنبش برای آزادی سیاسی، جنبش سکولاریستی "نه" خود را نه فقط به رژیم اسلامی، بلکه به ایران اهورایی نیز گفته اند.

مردم خواهان یک زندگی آزاد، برابر و مرفه اند. مردم سعادت و رفاه و آزادی میخواهند. نمیخواهند حتی 5 سال دیگر بیشتر از انتظارشان کار کنند و کمتر از انتظارشان مزد بگیرند، میخواهند مرفه و آزاد باشند. این امیال و خواست مردم ایران را فقط کمونیسم کارگری میخواهد و میتواند تامین کند. یک دنیای بهتر آینده ایران را رقم میزند. مردم نمیخواهند به گذشته رجعت کنند، میخواهند به آینده ای با افق باز و شاد قدم بگذارند. ایران اهورایی و اسلامی را با هم باید به تاریخ سپرد. بر ویرانه های رژیم سرنگون شده اسلامی باید جمهوری سوسیالیستی را بنا کرد و ایران را از پیشا تاریخ اهورایی واسلامی طبقاتی وارد تمدن واقعی بشری کرد.*

آذر ماجدى

اولين بار در شماره ٢٣ يک دنياى بهتر در ٣١ اکتبر ٢٠٠٧ - ٩ آبان ١٣٨۶ منتشر شد.  


Share/Save/Bookmark

Recently by Azar MajediCommentsDate
باند سیاه
14
Oct 04, 2012
بازار شام آلترناتیو هاى ارتجاعی
17
Sep 30, 2012
درباره کنفرانس بروکسل
10
Jul 18, 2012
more from Azar Majedi
 
Iran 2050

Hoomangolshan,   What

by Iran 2050 on

Hoomangolshan,

 

What “glorious heritage” are you referring to? To become an empire again? So you want that in the 21st century, for Iran to attack nations around the world and occupy them like it did in the past? That’s civilized? So you want an “empire”? That’s the “glorious heritage” you are referring to that was “lost in the 7th century”???

 

Also, if anything we have a  way more glorious heritage post 7th century? What about all the schools that we were famous for that were build during the Islamic period that produced such great scientists like Abu Ali Sina, and Raazi, and others? Invading other nations triumphs scientific achievements, correct? What about all the glorious monuments we have from the Islamic period that we should use to attract tourists, but I guess people with your mentality want to destroy them because they are “Arabic” and “un-Iranian”, correct?

 

What a shame. With so called friends like this, who needs enemies.

 


default

iranians admire kourosh

by hoomangolshan on

iranians admire kourosh because he was a just ruler, and he laid the foundation for the creation of iran.  this has nothing to do with nationalism.  iranians don't care about any foriegn ideologies when it comes to their identity.  they just want to reclaim their glorious heritage, which was lost in the 7th century.


Maziari

ما در ایران بیدار شدیم

Maziari


ما در ایران بیدار شدیم که چطور مشتی خائن بر سر جمعی نادان کلاه گذاشتند و با پول بازاری و مالک طمعکار و دروغ آخوند و ملا ان قلاب ۵۷ را پیاده کردند. 

JustAnIranian

Azar jaan

by JustAnIranian on

How do you know what 75,000,000 Iranians want?

You seem to think you know what each and every one of us want. Well, I left Iran recently and I can tell you for a fact that whatever they want, they do not want the likes of you.

 


Iran 2050

Azar jaan, Iranians like

by Iran 2050 on

Azar jaan,

Iranians like you make me proud. I really like to see more and more contributions from you on this site and elsewhere.

Please keep speaking your voice of reason and logic.

 


Iran 2050

Great article. It

by Iran 2050 on

Great article. It highlights one of the main sources of Iran’s ills: always looking at the past.

 

I have always said the problem with Iranians are that there are two groups: one that wants to take us back to 2500 years ago, the other one to 1400 years ago! No one talks about how they want a future Iran, an Iran that ALL religions, Zoroastrians and Shites (Muslims) have freedom to worship, and are respected, an Iran that both Koroush and Mohammad are respected yet people have the right to criticize them without being prosecuted or bashed.

 

If we can’t have such an Iran, we can never have a prosperous, democratic and respected nation.


vildemose

 There is no such a thing

by vildemose on

 There is no such a thing as Nationalism azemat talab...why do you make things up?

There are two kinds of nationalism: Expansionist and cultural. 

 

 

All Oppression Creates a State of War--Simone De Beauvoir


vildemose

 There is no such a thing

by vildemose on

 There is no such a thing as Nationalism azemat talab...why do you make things up?

There are two kinds of nationalism: Expansionist and cultural. 

 

 

All Oppression Creates a State of War--Simone De Beauvoir


MRX

Please take this test

by MRX on

I tell you what Ms. Majedi: why don't you and your ilk (what is it another 20 people who are member of your fictional political party) give up your wellfare checks and open a small donut shop some where and employe handfull of people. If/Then you are successfull  come back and give us your mumbo jumbo lectures about the fictional open and equal society you folks keep talking about!

let me guess, there is one person in your group that has ever worked hard in their life much less being a factory worker or comon laboror. Yes talk is cheap indeed, action is what counts!!!


Faramarz

بگو غلط گفتم، خطا کردم، خطا کردم!

Faramarz


 

 

 


اینهم جواب هم مسلک سابق اسماعیل خویی به شما!

 

من آن ره جوی ِ ره پویم به سوی حق که تا کردم
خطا کردم، خطا کردم، خطا کردم، خطا کردم

حق انسان است و هر مطلق نمودی آمد از ناحق
چه نا حق ها که خود با حق، من ِ مطلق گرا کردم

به کوس بی خدايی کوفتم، کز دين بلا ديدم
خود اما بی که دانم، بی خدايی را خدا کردم

نخستين درد را دين يافتم، خود در مثل اما
به درد ديگری درد نخستين را دوا کردم

که يعنی با خطای ديگری نفی خطا گفتم
که يعنی با بلای ديگری، دفع بلا کردم

ز بی دينی چو دين کردی، ز دين بدتر گزين کردی
بدا بنياد دينی که من دين آزما کردم

رسيدم در مصاف دين، ز کين دين به دين کين
چو ديدم، نفی دين نه، دين و کين را جا بجا کردم

چو مسلک جای دين آيد، خدا سوی زمين آيد
عبث پنداشتم هر کبريايی را فنا کردم

خدا را ز آسمان دين، کشانيدم به خاک کين
نخستين نام‌اش اين پايين، پروله تاريا کردم

پس آنگه سازمانی را به جای خلق بنشاندم
سپس خود کامه ای را جانشين کبريا کردم

سزد گر می گزد جانم، که آلوده ست دستانم
که بشکستم عصای مار و ماری را عصا کردم

رهايی نيست از دامی به دام ديگری رفتن
به دين معنا دريغا، گوش جان دير آشنا کردم

رها بودم به دشت شک، ولی در حال گشت شک
دريغا کز ندانستن، رهايی را رها کردم

حقيقت از دلِ امای پر چون و چرا زايد
حقيقت را من اما خالی از چون و چرا کردم

حقيقت‌ها که در بايد، هم از زهدان شک زايد
يقينم شد که جز شک، هر چه کردم نا روا کردم

خطا ناکردنی نه کس، نه آيين ست و نه حزبی
جز اين گر گفتم و کردم، غلط گفتم، خطا کردم

خطا کارم، ولی شايد اگر بر من ببخشاييد
خطا ها کردم اما جمله در راه شما کردم

اسماعیل خویی


Fred

نوستالژی استالین

Fred


پس از مشت و مال حسابی بخش افتخار آفرین تاریخ ایران میفرمایند:

" این امیال و خواست مردم ایران را فقط کمونیسم کارگری میخواهد و میتواند تامین کند."

آیا این نمونه "کمونیست کارگری" مورد نظر ایشان  جایی وجود دارد که  علاقمندان پیش از خریداری آن برای ایران،  سفری به آن سرزمین موعود  کرده و رفاه و آسایش و آزادی مردم را ببینند و لذت ببرند؟

نویسنده چند سال کارگری  کرده و چند سال در سرزمینی که  نسخه اش را برای ایران میپیچد زندگی کرده؟

 فرق این نسخه با نسخه وحوش حاکم بر این چیست؟

با سوپر کاپیتالیست شدن چین و روسیه و بقیه ، آیا انشاء کمونیستی نویسی از ایندست هنوز خریداری دارد؟