در بخش اول [1] ضمن اشاره به فضای فکری در خارج کشور، به اولین مورد یعنی چگونگی برخورد دولت احمدی نژاد به مسئله مهم بحران هسته ای پرداخته شد. در بخش دوم و پایانی به دو مورد دیگر یعنی دمکراسی، حقوق بشر و رد صلاحیت ها و عملکرد اقتصادی دولت در مورد تورم ، گرانی و مشگل مسکن می پردازم.
2- دمکراسی و حقوق بشر و رد صلاحیت ها
بر مردم بویژه مبارزین آگاه در جهان پوشیده نیست که مقوله "دمکراسی و حقوق بشر" سا لیان سال است که به حربه ای در دست متجاوزین برای سرنگونی حاکمیت های ملی وتسخیر بازار این کشور ها تبدیل شده است. عراق وافغانستان اخیرترین کشورهائی بوده اند که طعم تلخ چنین تجاوزی را به بهانه دموکراسی چشیده اند. صدها هزار انسان کشته، معلول، آواره و جوامع ای به عصر هجر رانده شده از نتایج صدور"دموکراسی" بوده است.
برکسی پوشیده نیست که کشور و مردم عراق هیچ نقشی در فاجعه 11 سپتامبر نداشتند که آمریکا بنام صدور "دموکراسی و حقوق بشر" و با دروغ بزرگ وجود سلاحهای شیمائی مردم قهرمان آنرا با عظیم ترین فاجعه بشری روبرو ساخت و به بهانه جستجوی بن لادن، افغانستان را به آزمایشگاهی تبدیل کرد تا سلاحهای جدیدی را که عمق زمین را می شکافت و نوعی زلزله مصنوعی را بوجود می اورد به آزمایش گذارد. طرح دستگیری "بن لادن" این موجود افسانه ای و پرقدرت و غیر قابل تصور هم به هزینه کشته شدن و زخمی شدن دهها هزار نفر و تصرف کشور افغانستان به دست متجاوزین عملی نشد و همه میدانند که این " لولو خرخره " دست پرورده آمریکا نیز می باید سالیان سا ل زنده باشد. شاید قرار است او هر بار ازمکانی سر در بیاورد تا بهانه ای برای تصرف کشوری جدید شود.
این "دموکراسی و حقوق بشر" با دموکراسی و حقوق بشر توده های تحت ستم و در جستجوی عدالت فرق اساسی دارد. در این "دموکراسی و حقوق بشر" جائی برای حقوق بشرِ فلسطینی، لبنانی، عراقی و ایرانی وجود ندارد.
اتفاقاً این چنین است ماهیت اصلی انتقاد "ضد استبدادی" به احمدی نژاد ودولت او که اساساً تحت هدایت رسانه های امپریالیستی و در راس آن صدای آمریکا و اسرائیل پیگیری میشود. متاسفانه "دمکرات" های وطنی نیز خواسته وناخواسته در کنار آنها قرار گرفته اند.
در ایران متوجه شدم طرفداران دولت احمدی نژاد را در بین توده های مردم، محرومین و زحمتکشان و در میان گروه های سیاسی، نیروهای عدالتخواه تشکیل میدهند. آنان که از حق درمان، حق تحصیل فرزندان، حق مسکن وحداقل زندگی شرافتمندانه محرومند احساس میکنند احمدی نژاد توانسته آنها را تا حدودی در سرنوشتشان شرکت دهد و به حق و حقوقشان آگاه سازد. برای آنها احمدی نژاد نمود رهبری است که مصمم است خدمت به مردم رابه عنوان یک فرهنگ فکری به الگوئی در بین مسئولین دولتی تبدیل نماید و بهمین دلیل بسیاری امتیازات را از مدیران دولتی حذف کرده است. او با سرسختی وپشتکار سعی در ترویج روحیه کار سخت و سازنده را دارد. احمدی نژاد توانسته است برای این اقشار معیارهای فراموش شده در انقلاب بهمن 57 را دوباره زنده کند. اعتماد به نفس و اتکاء به مردم وایستادگی در مقابل کسانی که خود را سروران دنیا میدانند، باعث جلب اعتماد طرفدارانش شده است. براین مبنا است که تعاریف "حقوق بشر ودموکراسی امپریالیستی" جائی در زندگی آنها و حل مشگلاتشان ندارد. آنها فعالانه در امور انتخابات شرکت کرده و در حرکت جامعه به سوی عدالتخواهی سهم خود را ایفا میکنند.
در مقابل برای بخش بزرگی از طبقات مرفه طرفدار آمریکا و خواهان براندازی جمهوری اسلامی فرق نمی کند چه کسانی سرکارند و چه کسی برای انتخابات میراند. آنها همسو با خواست آمریکا در مورد تحریم انتخابات ایران، در امر انتخابات مشارکت ندارند اما ریاکارانه اعلام میکنند "بخاطر نبودن آزادی های اجتماعی و دموکراسی" انتخابات را تحریم کرده اند. آنها از یک طرف دولت احمدی نژاد را با دولت طالبان مقایسه می کنند و از طرف دیگر کوشش دارند تفاوت این دوره را با دوره های قبل ( سازندگی و اصلاح طلبی ) از زمین تا آسمان جلوه دهند. جالب توجه است که بر خلاف تبلیغات غیر اصولی بخش مهمی از آزادی ها اجتماعی از جمله قانون سقط جنین در زمان احمدی نژاد از تصویب مجلس گذشته است.
گروهی از مردم که در گذشته طرفداران انقلاب بودند نیز بدلیل بغرنجی پروسه تکامل یک انقلاب اجتماعی نا امید گشته و بشدت تحت تاثیر ضد انقلاب قرار گرفته اند. آنان بدون در نظر گرفتن مشگلات و دشمنی عظیم امپریالیسم با انقلاب ایران و بدون هیچگونه احساس مسئولیتی در قبال سازندگی کشورشان به انتقاد مشغول هستند و فقط در انتظار آن هستند که همه برای آنها کاری انجام دهند. این گروه چه در سطح مدیر و چه درسطح کارمند هیچگونه تلاشی در ترویج فرهنگ کار مسئولانه و مبتکرانه برای رفع مشگلات از خود نشان نمیدهند. سازندگی کشور و تلاش در جهت آن برای آنها مفهومی ندارد. اینها خواهان بدست آوردن همه چیز از راه آسوده هستند و توقع "شیرینی و رشوه" از ملزومات فرهنگ فکری آنان است. بخشی از این جماعت باصطلاح سیاسی هستند و مرکز اطلاعاتی اشان صدای آمریکا است. آنان با سنگ صبور قراردادن و قاضی قراردادن افراد معلوم الحال! برای حل مشگلات "دمکراسی وحقوق بشر" بصورت شبانه روزی رسانه های دشمن را تغذیه میکنند. این جماعت از آنجاکه جنایتهای آمریکا در منطقه و مداخله آنها را در امور داخلی ایران محکوم نمیکنند با بزرگ جلوه دادن کمبود ها ازخواست های منطقی و انتقادات سازنده مردم به نفع مقاصد دشمن سوء استفاده میکنند. تعدادی از اینان کمک های مالی دولت آمریکا را به بهانه کمک به " حرکت های آزادیخواهانه مردم ایران" دریافت وهزینه می کنند و پس از شکست و نا امیدی یکی پس از دیگری راهی کشورهای غربی میشوند.
شواهد نشان میدهد برخلاف منتقدین مغرض و در خدمت دشمن، اکثریت منتقدین نظام و دولت احمدی نژاد را کسانی تشکیل میدهند که نه تنها وفاداران انقلاب هستند بلکه صادقانه برای پیشرفت ایران دلسوزی میکنند. آنها انحصار طلبی بر نمی تابند و خواهان وحدت بزرگ و ملی تمام ایرانیان هستند. صادقانه از حرکت های ملی و ضد سلطه آقای احمدی نژاد دفاع میکنند و مصرانه خواهان ازادی برای همه دلسوزان انقلاب از هرفرقه و مرامی هستند. آنها با تیزبینی اشتباهات، ندانم کاریها و حتی غرض ورزی های برخی مسئولین را از ابتدای انقلاب تاکنون زیر نظر داشته اند. آنها با تمام دلگیری ها حاضرنیستند منا فع ملی را فدای منافع گروهی و فردی خود کنند. اینان با آگاهی به اوضاع جهانی از دموکراسی و حقوق بشر تعریف خودشان را دارند و از جانفشانی برای جلوگیری از تهاجم آمریکا به ایران درهیج شرایطی کوتاهی نخواهند کرد و با تحمل و بردباری و با اعتقاد به قانونمندی و روند پیچیده تکامل انقلاب سعی داشته و دارند انقلاب جوان ایران را به مرحله پختگی رشد و عدالت رهنمون سازند.
3- عملکرد اقتصادی دولت ، تورم ، گرانی ، مشگل مسکن
در مورد عملکرد اقتصادی بویژه گرانی، تورم ، مشگل مسکن نوعی سطحی نگری در میان مردم بچشم میخورد. باید توجه داشت برخوردی که فاقد نگرش تاریخی ، علمی وهمه جانبه باشد نه تنها کمکی به حل بحران نخواهد کرد بلکه باعث تشدید آن خواهد شد. مسلما مشگل گرانی وتورم از چشم مسئولین وتوده های مردم پوشیده نیست. کسانیکه در کشورهای اروپائی وآمریکا زندگی میکنند نیز شاهد تورم وگرانی روز افزون کالاها بخصوص مواد غذائی هستند. در اسا س امروز مشگل گرانی مواد غذائی و کالا به یک مسئله جهانی تبدیل شده است که خطرات ناشی از آن بویژه اقشار و طبقات آسیب پذیر را در سطح جهانی هدف قرار داده است . مسئولیت این وضع بیش از همه بر عهده نظام غیرعادلانه حاکم برجهان است، نظامی که خود را در مقام فرماندهی قرار داده تا سلطه شرکت های فرامیلیتی را بر بازارهای جهان تضمین نماید.
البته باید توجه داشت تفاوت بین کشورهای متروپل وکشورهائی ما نند ایران ناشی از تسلط چندین صد ساله آنها بر بازار و منابع کشورهای تحت سلطه و غارت این کشورها است. این تقسیم کنندگان جهان بدینوسیله قادر شده اند تا از بحران و فروپاشی سیستم اجتماعی خود موقتا جلوگیری نمایند. لذا باید در برخورد به بحران بیکاری ، تورم ومشگل مسکن از دید جهانی برخوردار بود و آن را لزوما یک مسئله ایرانی قلمداد نکرد، ساده گرایانه و سطحی نگرانه تراین است که آنرا محصول 2 سال دولت احمدی نژاد دانست.
به عقیده نگارنده مسئله تورم و گرانی مسکن از دوران "سازندگی" آغاز شد ودر تمام دوران دولت اصلاحات تشدید گردید. فاصله بین فقر و ثروت نیز در همین دوره بصورت نجومی رشد کرد. سرمایه های داخلی و خارجی بیش از اینکه در تولید ملی و رشد علم و تکنولوژی هزینه شوند بسوی سرمایه گذاری روی مستغلات و دلالی سوق پیدا کرد. این حرکت غیر اصولی باعث ظهور معضلی بنام "مافیای زمین خواران" شده که اکنون مبازه با آن بدلائل زیادی ساده نیست. مضافاً در سال های اخیر با ورود گسترده جوانان به بازار تقاضا برای مسکن، که در تاریخ معاصر ایران کم سابقه بوده، جامعه با بحران مسکن روبرو شده است. در این جا اشاره به این حقیقت ضروری است که چنانچه افسار این بخش مهم از اقتصاد کشور ازچنگال "مافیای زمین خوار" رها و به وسیله دولت عدالتخواه مهار نشود، جور و ستم به جوانان این مرز و بوم به امری اجتناب ناپذیر تبدیل می شود.
مسائل اقتصادی ایران یک کارتخصصی وموشکافانه است و بیماری اقتصاد ایران درد چند صد ساله است و راه حل آن برخورد به یک دولت و یا یک شخص نیست. نگاهی به بحث های گسترده در مطبوعات ایران بین نیروهای مختلف اجتماعی در باره چگونگی "توسعه اقتصادی" و "خصوصی سازی" و اختلاف نظرات عمیق بین جناح های حکومتی در انتخاب راه عملی و علمی نشان دهنده پیجیدگی این مسئله میباشد.
اما از سوی دیگر باید در نظر داشت که برنامه های اقتصادی دولت احمدی نژاد با برنامه های اقتصادی دوران "سازندگی" و "اصلاح طلبان" تفاوت های اساسی دارد. مبارزه با مافیای اقتصادی و طرد آقازاده ها با انگیزه شرکت توده عادی مردم در گرداندن اقتصاد از جمله مشغله های فکری دولت میباشد. طرح و پیگیری عدالت اجتماعی از دیگرمبانی فکری دولت را تشکیل میدهد. اکثریت مردم محروم در صداقت احمدی نژاد در پیگیری سمت عدالتخواهانه او شکی ندارند، اما به درجه موفقیت و احتمال موفقیت او چندان امید وار نیستند. آنها همچنین به دولت منتقد هستند که مفسدین اقتصادی و آقازاده ها را افشا نمی کند و چرا از موانع موجود در مقابل اجرای برنامه های عدالت محور پرده بر نمیدارد. مردم هم چنین مطمئن نیستند که دولت احمدی نژاد قادر شده روند و سمت گیری دوران سازندگی را بطور رادیکال تغییر دهد، بویژه اینکه در گزارش اخیر اقتصادی او اذعان کرد که " قبل از انتخاب به دشواری این کار آگاه نبوده است".
آگاهی دادن نسبت به عواقب ناشی از گسترش اقتصاد نئولیبرالی در کشورها وظیفه تمام عدالتخواهان ایرانی است .علیرغم ظاهر فریبنده "خصوصی سازی ها " باید هشدار دارد که اگر افسار این حرکت مهار نشود دیری نخواهد پائید که سرنوشت اکثریت توده های مردم در دست اقلیتی ناچیز به بازی گرفته خواهد شد و اقتصاد ایران را مریض تر و مریض تر خواهد کرد.
متاسفانه مشاهده میشود در دانشگاه ها استادان طرفدار نئولیبرالیزم سعی دارند ثابت کنند تنها راه نجات مردم از مشگلات بیکاری گسترش اقتصاد بازار "آزاد" است. در صورتیکه با بحران های اقتصادی و گسترش فقر و گرسنگی در جهان این طرح بار ها با شکست روبرو شده است. عواقب اقتصاد نئولیبرالی چیزی جز ثروتمند کردن اقلیتی به بهای به برده کشیدن اکثریت نیست
سئوال اساسی این است که چرا نظم و مدیریت باید هدیه اربابان سرمایه به ملت ها باشد؟
چرا نباید بجای این اربابان در جهت استقرار یک دولت عدالتخواه کوشید. باید سرمایه گذاری ملی را که با تولید مفید، موثر واشتغال زا در خدمت اهداف دراز مدت توسعه مردمی قرار میگیرد، هرچه بیشتر تقویت کرد. باید سرمایه گذاری ضد ملی را که در خدمت سودهای کلان برای شرکت های فراملیتی و کلان سرمایه دار وطنی است، آشکارا افشاء و طرد کرد.
در خاتمه اشاره به این مطلب ضروری است که همکاری بین مسئولین، دولت عدالتخواه ومردم امری ضروری است. در عین حال برخی از طرفدران دولت با جانبداری بدون قید و شرط وانحصار طلبانه شرایط را برای انتقاد سازنده و مفید به دولت از بین میبرند. آنان مبارزه عدالتخواهانه، ضد تجاوز واستقلال طلبانه را در انحصار خود میدانند. امری که باید با اجماع ملی و کوشش تمام اقشار و طبقات مردمی به پیش رود. مطمئنا هرگونه انحصار طلبی دشمن را قوی تر خواهد کرد.
نتیجه گیری
آنچه مسلم است اشباهات اجتناب ناپذیر است. انقلاب ایران هنوز دوران جوانی خود را پشست سر می گذارد. تنها کافی است به ده سا ل جنگ تحمیلی از جانب صدام و پشتیبانی امپریا لیزم اشاره کرد و یا وقایع شگرف ده سا ل گذشته را بیاد آورد تا بدرجه موانع و دشمنی به انقلاب ایران پی برد. حقیقت این است که امروزه طبق نظرات دانشمندان متعدد کره زمین در حال نابودی است و میلیونها انسان از گرسنگی در خطر مرگ قرار دارند. کوچک دیدن مشگلات و آنها را منحصر به ایران و شخص احمدی نژاد دانستن نه تنها عادلانه نیست بلکه فریبکاری است. می باید مصرانه ، عادلانه و با تحلیل موشکافانه مسائل را دنبال کرد و به فعالین ضد بشر اجازه نداد تا آب را جهت ماهی گرفتن گل آلود کنند.
مهوش ناصحی
May 200
Recently by Mahvash Nasehi | Comments | Date |
---|---|---|
ایرانیان و جایزه اسکار | 16 | Mar 01, 2012 |
پیام هالیود و پیام اصغر فرهادی | 8 | Jan 23, 2012 |
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/2008-206