تو احساس تهی بودن میکنی، تنها، تیره بخت
تو نمیدانی چرا این احساس را داری
تو دلتنگ او هستی و آرزوی در آغوش کشیدن اورا داری
تو تلاش میکنی اسمش را فراموش کنی
تو سعی میکنی بوسه اشِ، لبهایش، صورتش، و رایحه اش رافراموش کنی
تو در بستر غلط میزنی، همانطور که تقلا میکنی که نوازشش را فراموش کنی
تو آرزوی او را داری و نمیتوانی تصویرش را فراموش کنی
خاطراتت مرتب تکرار میشوند و تو از آنها رها نمیشوی
تو باید خود را رها کنی
Translation by Iranian Friends
Recently by Natalia Alvarado-Alvarez | Comments | Date |
---|---|---|
I AM | 40 | Dec 30, 2009 |
Beloved One | 21 | Nov 08, 2009 |
Writing Young Love: Lost love | 21 | Oct 25, 2009 |