خرّم آن روزی که بی پروا روم.
بط صفت تا سینۀ دریا روم.
دل به طوفان بلایا بسپرم
در مصاف موجها تنها روم.
در دهان گود گردابان مست
خنده بر لب بی خود و شیدا روم.
پوشش تقوای خود را بر درم
تا سر بام فلک رسوا روم.
تا به مأوای خوش آن دلربا
واله و پیدا و ناپیدا روم.
تا زلال روشن هُشیار خویش
جاودان تا روز بی فردا روم.
ماه و خور را بنده گان خودکنم
آن زمانی که بدان مأوا روم.
جملۀ گوینده گان خامُش شوند
چون که اندر بزمشان گویا روم.
2006
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |