در همایش نوآوری و شکوفایی در صنعت گردشگری ، آقای اسفندیار مشایی معاون رئیس جمهور صحبت هایی با مضمون ما مردم آمریکارا از" برترین ملت های دنیا "میدانیم و "ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است"، عکس العمل های متفاوتی را در بین رسانه های داخل و خارج از کشور بوجود آورد. علی رغم توضیحات مفصلی که ایشان دادند ، نتوانستند جوابگوی انتقادات وارده باشند.
برای پیشبرد بحث لازم است توجه آقای مشایی را به موارد زیر جلب کرد تا ایشان متوجه حساسیت ها وواکنش های بوجود آمده از جانب نیروهای عدالتخواه بشوند .
بنیامین بن الیعزر وزیر امور زیربنایی رژیم اشغالگر در یک کنفرانس خبری در آنکارا گفته بود " اسرائیل و ایران نباید هیج دشمنی با یکدیگر داشته باشند زیراهیچ تضاد منافعی بین دوکشور ایران و اسرائیل وجود ندارد." (نقل از رادیو فردا به تاریخ نوزدهم جولای دوهزار و هشت ) .
جورج بوش و هیلیری کلینتون و انواع و اقسام دلال ها و " متفکرین بنگاه های فکری مسائل خاورمیانه " در آمریکا نیز بارها در سخنرانی های خود، اعلام کرده اند که به "ملت ایران و فرهنگ ایران عشق می ورزند! " ( حال منظور آنها نزدیکی فکریشان با کدام بخش از فرهنگ فکری در ایران است جای بحث دارد) .
آنچه مسلم است دنیا در مرحله گذارو رهایی از زیرسلطه نظام امپراطوری قراردارد. انقلاب ایران در منطقه استراتژیکی خاورمیانه نقش ارزنده ای در این گذار رهایی بخش ایفا کرده و می کند. لذا هر اظهارنظری از جانب مسئولین بویژه دولت عدالتخواه زیر ذره بین دشمنان انقلاب ( امپریالیزم و صهیونیزم ) ودوستان انقلاب، یعنی نیروهای عدالتخواه قرار می گیرد. بنابراین حتی اصل ظاهرا مسلم دوستی بین ملت ها می باید با نگرش علمی مورد بررسی قرار گیرد.تجربه عملی در راه مبارزات استقلال طلبانه و عدالتخواهانه نشان داده است که بی اهمیت دانستن بسیاری از این گفتمانها و گذشتن از آنها بعدها به مانند ویروسی در جامعه پخش میشود که احتیاج به صرف وقت و انرژی بسیار دارد تا بتوان با آن مقابله کرد. بنابراین مقابله به موقع از اهمیت خاصی برخوردار است.
نظریه دوستی بین ملت ها نیز اگر در محتوا تفاوت بین دوست و دشمن ودرست و نادرست را مشخص نکند، صرفا به یک شعارتبلیغاتی در حد "رعایت عرف دیپلماسی بین المللی " تبدیل میشود. سالیان سال است که نیروهای قدرتمند و زورگو در دنیا با رواج چنین گفتمانهایی جای هیچ گونه چالشی را باز نمی گذارند . نقش دکتر احمدی نژاد در مورد به چالش کشیدن عملکرد بسیار ضعیف " سازمان ملل" به علت نفوذ امپریالیزمها وبه زیرسئوال بردن مدعیان آزادی ودمکراسی که اجازه تحقیق و بررسی در مورد هلوکاست را ممنوع کرده بودند، نمونه بارزی ازعبورشجاعانه از خط قرمزهای تحمیل شده بوسیله نظام سلطه امپریالیست ها بر مردم جهان میباشد.
سئوال کلیدی این است که آیا هیچ انسان عاقلی حتی در روابط ساده اجتماعی خود بدون هیچ معیاری با افراد دوست میشود؟ مسلم است که اگر اینکار را کند عواقب آن را هم می پردازد . آیا تمام مردم یکدیگر را دوست خود میداند ؟ پس این همه تضاد و اختلاف از کجا ناشی میشود ؟ آیا روابط بین ملت ها در سطح وسیع و بین المللی و در زمان کشورگشائی امپریالیزم نمی باید از ضوابط خاصی برخوردار باشد ؟ به همین سادگی و در یک جمله نمیتوان گفت که " مردم آمریکا و اسرائیل دوست مردم ایران هستند."
به همین منظور در مورد روابط بین ملت ها رعایت موارد زیر ضروری بنظر میرسد :
از آنجائیکه مردم جوامع مختلف سرنوشت خود را با محدودیت های تاریخی تعیین میکنند بررسی دقیق وقایع تاریخی ، موقعیت جغرافیائی ، حائز اهمیت میباشد به بیان دیگر اصل علمی شرائط ، زمان و مکان برای قضاوت در مورد روحیات ملت ها از اهمیت بسیاری برخوردار است .
شناخت و برنامه های رهبران این کشورها ، نحوه بوجود آمدن نوع نظام حکومتی آنها ، اهداف آنها و بررسی همه جانبه فرهنگ فکری غالب بر جامعه با استفاده از آمار و ارقام صحیح کمک موثری خواهد بود. بطور مثال قرنها است که نیروی عدالتخواه درراه برابری و عدالت به اشگال مختلف مبارزه کرده و در این راه هیچ سازشی با ظالمین نداشته و برعکس با تمام قوا درکنارمظلومین ایستاده اند و ازحقوق آنها دفاع کرده اند . براساس همین مبارزات طولانی صاحب تجربیاتی گشته اند که عملکرد افراد را و نه شعارها و ادعاهای عوامفریبانه آنها را ملاک قرار میدهند .
ازطرف دیگر نظام سلطه بیشترین قدرت خود رااز توانائیهای مادی خود میگیردوبا محق دانستن خود از کوخ دیگران کاخها را بنامیکنند . این کاخها بنا نمیشد اگر فرهنگ فکری خاص جهت توجیه ظالمان بین مردم با شیوه های گوناگون نهادینه نمی گشت. حال این توجیه پذیری میتواند در احقاق حق یک برج و یا تبدیل آن به صدها برج در سرتاسر دنیا باشد.
مهارنکردن به موقع این شیوه تفکر منجر به فرهنگ فکری امپریالیستی میشود که برمبنای موقعیت خاص کشورها به اشگال مختلف بروز میکند و نهایتا به سدی مقابل مبارزات عدالتخواهانه تبدیل میشود . نقش مردم در قبول این فرهنگ فکری چه بصورت تحمیلی و چه بصورت اختیاری چه آگاهانه و چه نا آگاهانه باعث بوجود آمدن دشمنان دانا و دشمنان نااگاه بشریت در سطح دنیا شده است. عدم توجه به این تقسیم بندی و آگاهی ندادن در این زمینه ظلمی است که به تمام نیروهای عدالتخواه در سرتاسر دنیا میشود. بنابراین همانطور که نمی باید تمامی مردم کشوری را خوب ، بی گناه و از آن بدتر و افراطی ترمردم ظالمترین کشور دنیا را که به شدت تحت تاثیر فرهنگ امپریالیستی و نژادپرستانه هستند از " برترین مردم دنیا " اعلام کرد ، همانطورهم نمیتوان همه را محکوم کرد، اما میتوان تفاوت ها را،نقش رهبری ،محدودیت ها و ناتوانی ملت ها در راه حمایت و یا عدم حمایت دولتهایشان ، وعوامل تعیین کننده دیگر را از زوایا مختلف مشخص کرد.
مطالعه عمیق در مورد شناخت غرب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ویژه گیهای بررسی فرهنگ فکری امپریالیستی ، نحوه اشاعه آن ، تاثیر آن در جوامع مختلف مقاله ای دیگر را میطلبد و می باید در راس مباحث قرار گیرد . فقط بدینوسیله است که میتوان از اشاعه این فرهنگ بیمار و ضد بشری که ظاهری کاملا عوام فریبانه دارد جلوگیری کرد تا بتوان پایه های ساخت جامعه ای آگاه ، مستقل و در راه خدمت به بشریت را محکم نمود.
از آنجائیکه گرایش امپریالیزم به سوی جنگ و فاشیسم ،از جانب نظریه پردازآنها با شیوه های بسیار ریاکارانه و ماهرانه بین مردم دنیا توجیه میشود لازم است به نقش مهم و تاریخی رهبری در کشورهای تحت سلطه توجه جدی مبذول داشت. زیرا بدون یک رهبری ماهرانه و تیزبینانه مردم آسیب پذیرگشته و در تحلیل نهایی شکست خواهند خورد. نظام سازمان یافته امپریالیستی با قدرت تمام در زیر سایه دیکتاتوری سرمایه داری ، به گسترش هرچه بیشتر و سازماندهی خود با تمام قوا کمر بسته و در این راه با صرف هزینه های کلان و به کارگرفتن انواع و اقسام انسانهای ازخود بیگانه ودشمنان آگاه از هر قشر وطبقه ای برای حمایت از رهبرانشان و نهایتا سرسپردگی به" نظام مقدس سلطه " از هیج اقدامی فروگذار نمی کنند.
اما امپریالیستها در مقابل هر نوع تشکیلات و سازماندهی را که زیربار زورگوئِی آنها نمیرود تحت عنوان تروریست زیر علامت سئوال میبرد و ادعا میکند که نیروهای انقلابی در پی شستشوی مغزی مردم هستند. اینان درصدد از بین بردن هرنوع رهبری هستند که بخواهد پرچم مبارزه علیه آنها را برافراشته نگه دارد. حال این رهبری چه در لبنان ، فلسطین ، ایران یاعراق باشد یا کوبا و ونزوئلا فرقی نمیکند. بنابراین اهمیت نقش تاریخی رهبری در این زمان و سمت و سوی جهت گیریها بسیار ارزنده ومفید است ونتیجتا نقش رهبری میتواند باعث تقویت و یا تضعیف نیروها ی مقاومت شود.
نتیجه گیری:
کسانیکه در این آشفته بازار با شعارهای توخالی قصد دارند " مردم " را سرلوحه تمام تصمیمات قرار دهند باید تفاوت بین مردم را مشخص و مرزبندی کنند.
اگر اقای مشایی در تشخیص رابطه بغرنج بین مردم آمریکا و دولت آن دچار سردرگمی هستند و زبان دیپلماتیک ایشان ناسنجیده بکار میرود، صحبت ایشان در مورد یهودیان مستقر شده در فلسطین اشغالی به عنوان " مردم اسرائیل " غیرقابل پذیرش است . اولا کشوری به نام اسرائیل وجود نداشته و ساخته دست نیروهای سلطه گر بوده است ثانیا مردمی به نام " مردم اسرائیل " مفهومی ندارد . در فلسطین اقلیتی از یهودیان همانند مسیحیان فلسطینی سکنی داشتند . با این توضیحات سئوال اساسی این است که چه درصدی از ساکنین فلسطین اشغالی ضد دولت صیونیزم ودوست مردم فلسطین وایران هستند ؟
در مورد مردم آمریکا لازم است اشاره کنیم که آنها به عنوان مالیات دهندگان می باید دولتمردان خود را به زیر سئوال ببرند و از آنها بخواهند با پول مالیات آنها جنایت نکنند اما متاسفانه براثر هژمونی طولانی مدت نظام دیکتاتوری سرمایه ، فرهنگ خاصی بر اکثریت مردم حاکم گشته که بی تفاوتی، خودخواهی ، از جمله اخلاقیات جامعه شده و از طرف دیگر شعارهای رادیکال و مترقی فقط از سوی اقلیت مبارز و ضد تجاوز وجنگ ساکن در آمریکا شنیده میشود که مرتبا بر عدم رضایت خود در مورد پرداخت پول مالیاتشان و جنایت در عراق و یا رابطه بین بودجه نظامی آمریکا و گسترش جنگ ها و عوامل ریشه ای دیگر می پردازند. اما متاسفانه این گروه ها در زیر هیاهوو سانسور تبلیغاتی دولت آمریکا فعالیتهایشان بسیار محدود گشته است . تجربه عملی نگارنده نشان میدهد که این نیروی اقلیت و مبارز دوستان واقعی مردم ایران هستند نه اکثریت بی تفاوت و خاموش .
می باید امید داشت که هرچه سریعتر گمراهان و کسانی را که در اثر ضربات شدید بی حس شدند به جرگه مبارزین راه عدالت آورد. این راه عملی نمیشود مگر اینکه در گفتمان اسیر شعارها و تبلیغات نشویم ، و به موقع و به مهارت خاص نقش تاریخی ملت ها را و تاثیرگذاری آنها را مشخص نمائیم ، در غیر اینصورت می باید شاهد سخنان ناپخته ای مانند آنچه که آقای مشایی اظهار داشتند از این بیشتر باشیم .
نه مردم یک جمع واحد هستند نه ملت ها از دولتهایشان کاملا جدا و رها هستند.
مهوش ناصحی
جولای دوهزار و هشت
Recently by Mahvash Nasehi | Comments | Date |
---|---|---|
ایرانیان و جایزه اسکار | 16 | Mar 01, 2012 |
پیام هالیود و پیام اصغر فرهادی | 8 | Jan 23, 2012 |