عزیزان نشسته در دل میخانه های گرم
جامتان لبریز و لبهاتان پر از لبخند؛
من دچار خشم توفانم.
هوا بورانی و غران بتوفد بر زمین باغ رستنگاه ما اشجار پا بر جا؛
و خشم سیل کوبد مرده ریگ رسته در سیر غبارین قرون دور تا نزدیک.
درخت خانه همسایه مان اشکسته در توفان و زور باد ویرانگر؛
و دستان شقاوت پیشه توفان
فرو کوبد سر و رویم
به باران و تگرگی بی بن و پایان؛
کند با کوهبادش برگی از شاخم
و روبد خاک را از ریشه های سرد و عریانم
و لرزاند دلم را با صدای غرش دیوانه وار مست و مدهوشی
که شاید با خیالی خام
رماند یک روان خسته از سامان ایمانم
و پس، ریزد به شیطانی شراب مرگ در جانم.
هلا ای تیزپای تیزخشم دژمنش
نیروی کور زاده اهریمنیهای درون خویش
خدای اشتهای چاهوار بی بن و بی سر
پس انداز گناه کامکاریهای رندان جهان خوار قرون روشن و تاریک
پس افکند تمام آرزو های نه انسانی؛
کجا آن اشتهای بی امانت رو به سیری آورد یک دم؟
کجا آن داد بی دادت پذیرد نقطه پایان؟
من آنجا را به شوق دل و اشک دیده خواهانم.
ولی دانم چنین گاه و گهی هرگز نیاید پیش در عالم.
وزین رو از برای رزم جاویدی کمر بسته به میدانم.
ترا من سخت در جنگم.
تگرگ تیز و تازان ترا سنگم.
به هر نیرنگ تو خود صد هزاران پادنیرنگم.
درآویزم ترا با مشت و تیغ و ارث و فرهنگم.
دوانم ریشه هایم را به قعر لایه های خاک.
فشانم دانه هایم را ز فرسنگان به فرسنگم.
ستیزم غصه ها و دل سیاهیهات و دلتنگی
به آواز بلندی همره خوش نغمه چنگم.
بدین انگیزه اندر راه تو هم خاره، هم سنگم.
تویی راهی.
منم باقی.
بجا مانده قوی و شاد و خوش رنگم.
اکتبر 2004
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |