انسانیت
———
چنگیز: مطالب زیاده – مطالعه کم – افکار هم با هم فرق میکنن
ولی بعضیهاشون دیگه واقعا قرق باتلاقند – یعنی وای – وای – وای…
—
دوباره نشستم من شاکی از انسان
به جوش میاد خونم گاهی از این وقتها
که به گوشم میزنه یه حرفی که
نداره بافته فکری – لابد که ترسیده
اونی که میگه فکر و ایده ممنوع
قضاوت میشیم با این تیغه تنپوش
شیی و ماده کرد بینا رو کور
همون که فکر میکنه تنها نیازه پول
انسانیت داره میشه تیکه تیکه
عشقهامون هم ساده ریشه ریشه
کم کم داریم میشیم از هم جدا
واسه شناخت یه شخصه برتر – خدا
واسه هر کسی داره یه تعریف مختلف
بسته به اطراف و طریقه مجتمع
موندیم باقی – رو یه زمینه مشترک
چرا به فکر که میرسه تمرین و رشد کمه ها؟
—
چرا فقط بارون باید به فکر تمیزی این زمین باشه – این زمین چرکین
تیمور: برادر – بارون
—
بذار سنگ بریزه از آسمون
مرد تو آیینه گرفته دلش از این زمون
میخواد بال در آره پر بزنه بره بالا
میخواد در میون بذاره مشکلاتو با خدا
که زمین تیکه پاره شده هر قسمتش
به آتیش کشیدن مزرعه و ملتش
تفکرات کرم خورده رویه زمین رو
چشم و گوشها رو ببند و وقایع رو نبین و
که اگه به باد بدیم پته دولتها رو
میزنن پنجه به گلومون میبرن هوا رو
که بهایه انسانیت یه قیمته با طلا
مهره سکوت میزنن به لبه آزادیت صدا
تصوره روزهایه خوب سخت شده برامون
گرفتن صدا رو و زدن زنجیر به پامون
داریم آروم آروم جون میدیم تو این تاریکی
اگه این حرفها رو من نزنم پس کی
—
دیو:
آره داش حرف دلتو بزن چون اگه تو نگی
این رادیو تلویزیون لامذهب هرگز جراته گفتنش رو نداره
—
به این تلویزیون باید سنگ بزنم
بده گوشی روتا به خدا زنگ بزنم
شاید برداره بشه باهاش گب بزنم
شاید هم بخواد بذاره سر به سرم
بگه حرص نخور بچه – خونسرد بشین
تو بره اومدی فوقش گوسفند میشی
همیشه سر به زیر عمرت صرف چی
زدی به ناحقی فقط پوزخند و هیچ
این احمقها نژادشون باهوش شدن
سعی میکنن صدا تو رو خاموش کنن
حقیقت میخوان زیره فرش جاروش کنن
ملاک آدمیت رو زوره بازوش کنن
ولی نمیمونه زیره ابر خورشید و ماه
درها بسته هم یه روز میشه قفلشون باز
وقتی بره ها تبدیل به گرگ شدن
باز میشه روزنه اش – وقت بردن از ماست
بگیم این رفت خوب حالا بعدش کی؟
گیریم سه تیغه باشه و دیگه ته ریش نیست
بگو فرقش چیه اگه درویش نیست
وقتی نمیدونن انسانیت معنیش چیست