علاقۀ ما ایرانیها به خودمان و گذشتهمان و پیرامونمان هم هیچ شباهتی به این گونه از نگاه در میان دیگر مردم جهان ندارد. همیشه در انتظاریم تا کسی بیاید و چیزی دربارۀ ما بگوید اما کم بگوید تا حوصلهمان سرنرود. ما به خاطر همین حوصلۀ اندک با همۀ «احسن التواریخ»ها و «جامع التواریخ»هایی که نوشتهایم با تاریخ میهنمان بسیار بیگانهایم. غریب است که «مجمل التواریخ»ها هم از نظرمان دور میمانند. شگفتانگیز است که نام نخستین مورخی را که مجمل التواریخ و القصص را نوشتهاست گم کردهایم. تاریخ عمومی و موضعی کشورمان را بیگانگان نوشتهاند و گاهی چنین به نظر میرسد که ما در عرصۀ تاریخ خود نامحرم هستیم.
***
ما ایرانیها دو خصیصۀ متنافر داریم: یکی اینکه وقتی به ما بگویند که بالای چشممان ابروست بیتامل میرنجیم و دیگر اینکه همواره این احساس را داریم که خدنگی چشممان را میخلد غافل از اینکه این خدنگ از ابروی خودمان است.
کم کم دارند این دو خصیصۀ ظاهرا همزاد، در عرصۀ تاریخ (امروز همراه جامعهشناسی) به خطری جدی تبدیل میشوند: انتقاد تنها از دشمن مجاز است. در نتیجه «عیببینی» بیلحظهای درنگ «عیبجویی» تلقی میشود و بینندۀ عیب در خط مقدم نبرد جای میگیرد. پس لازم است که لشکری برای رویارویی با دشمن خط مقدم نبرد انگیخته شود. از سوی دیگر، چون عادت ما بر این است که هر کس در برداشتهای سیاسی و اجتماعی و تاریخی راه خود را برود و جناحی برای خود راه بیاندازد، تکان بخوری، با دلتای هزارشاخهای روبهرو میشوی، که در مصب هم آرام نمیگیرد. از این است که شمشیرهای پنهان و از روبستۀ ما از شدت چکاچک همیشه کند هستند.
در نتیجه در حالی که معمولا در جوامع مدنی، معدودی به ندرت و با احتیاطی بسیار نظر خود را دربارۀ مقولهای تاریخی و... مطرح میکنند، نیاز به نبرد (به جای گفتوگو) برای بیشتر ایرانیان یکی از مشغولیتهای دائمی و گاهی همگانی شدهاست. بیدرنگترین حاصل این آماده باش دائمی، به سبب فراوانی جبههها و شتاب تحمیلی، فاصله گرفتن از گفتوشنودی علمی و احترام به آرای متفاوت است. در این میان از نقش مستندات مجعول و دمدستی و شفاهی نیز، که در همان لحظۀ گفتوگو ویراستاری میشوند، نباید غافل بود.
واقعیت این است که مقولۀ تاریخ، به ویژه تاریخ گذشتههای دور و داوری دربارۀ شخصیتهای تاریخی به آسانی آب خوردن نیست! مورخ و جامعهشناس تاریخی باید که همواره از خود بپرسد: «تو که از قضاوت دربارۀ رویداها و همچنین آدمیانی که خود با هزار گوش و چشم شاهدشان بودهای ناتوانی، چقدر میتوانی با نقش و نگار چند سفال شکسته و از زیر خاک درآمده و یا سطری که فلان فرمانروا خود نوشتهاست، به یک داوری درست نزدیک شوی»؟
برای نمونه میتوان به موضوع ملیت و قومیت اشاره کرد؛ موضوعی که در هر کشوری معدودی انگشت شمار، با زبانی الکن به آن میپردازند. در حالی که در کشور ما هر جنبندهای به خود حق میدهد با شجاعت مدعی شود که منطقیترین نظر، نظر اوست. متاسفانه گاهی اندیشمندان ما هم به آسانی خود را به برداشتهایی میسپرند که باد میآورد. و متاسفانه تاریخ هم میدان خوبی است برای جولان باد و پاشیدن خار و خاشاک. در این میدان، عادتی تاریخی نیز مزید بر علت شدهاست: ریاضیات و شاخههایش نیاز به متخصص دارد اما در ساحت پزشکی و تاریخ و شاخههایش هرکسی میتواند به وسع خود بتازد. آدمیان یا سردیشان میشود و یا گرمیشان و آدمیان یا قهرمان هستند و یا خائن مفسد. به همین آسانی! مثل آب خوردن!...
این رویکرد در کشوری که مردم آن عادت به خواندن ندارند تا کی میتواند دوام بیاورد؟ جالب است که روی هم رفته آبشخور آگاهیهای همه از تاریخ یکی است. همین است که دانش تاریخ در یکی دو سدۀ اخیر به دست آوردهاست و تقریبا، جز در موارد استثنایی، همۀ اهل تاریخ دربارۀ آن اختلافی ندارند. اختلاف بیشتر در میان غیرحرفهایهاست و جناحها و اتفاقا این گروه، چون از نوشتن باکی ندارند به آسانی دست به قلم میبرند!...
در این میان مورخان غیر ایرانی معاصر و کلاسیک هدف آماج هستند. بیشتر از همه مرحوم هرودت که گویا سرچشمۀ همۀ دروغهای تاریخ است! و شگفتانگیز است که اگر هرودتی وجود نمیداشت ما از دورۀ شکوفای هخامنشی چیزی نمیدانستیم. پیداست که هرودت هم مانند هر مورخ اهل قدیم گزارشهایی نادرست دارد. اما چه کسی میتواند ادعا کند که نادرستهای هرودت بیشتر از مورخان خودمان، مثلا طبری است. حتی ابوریحان بیرونی، دانشمند ریاضی و... نیز گاهی گزارشهایی نادرست دارد که ناشی از زمان و نگاه به جهان پیرامون حی و حاضر است. اینک بیم آن میرود که نسل آینده زیر آوار نوشتههای متنوع مخالف و موافق بماند، به ویژه در بحث قومیت و ملیت.
اما چرا ما ایرانیها از شنیدن دربارۀ گذشتۀ خود سیر نمیشویم و در عین حال از سپردن گذشتۀ خودمان به حافظه خود سخت گریزانیم؟ شاید ما با اینکه در مراجعۀ به کتاب و رسانههای نوشتاری بسیار ضعیف هستیم، در میان مهاجران جهان یکی از پرنشریهترین و پرفرستندهترین مهاجران باشیم. نشریههای ما را باید نشریه اشارهها نامید. گویا ما به اشاره و تایید نظر حل معما میکنیم و صد گونه تماشا. شگفتانگیز است که مدعی آشنایی با پیران مغانی بیشمار هستیم و دست برنمیداریم از گریبان گمشدگان لب دریا!
اگر نوشتهای بیشتر از یک وجب باشد، دهاندره می کنیم و اگر گفتاری بیش از چند نفس بپاید، روی به درگاهی دیگر میآوریم. شیفتۀ موسیقی هستیم، به شرط اینکه کوتاه باشد و به اندازۀ حوصلۀ ما. اما ترانههایی را هم که میتوانند ما را زیر و رو کنند، ازبر نیستیم. نیم خط میشناسیم و بقیه دل ای دل! و شگفتانگیز است که با دل ای دل تسکین مییابیم و قرار میگیریم.
مجری یا مجریان یک فرستنده هم به خوبی میدانند که در پی صدفهای کون و مکان نباشند. پس تا میتوانند اشاره میکنند و مایل به شنیدن اشارهها هستند. ما اهل قبیلۀ اشاره هستیم و به تایید نظر حل معما میکنیم و صد گونه تماشا. ما به همۀ یک داستان نیاز نداریم. آغاز داستان و گوهر و یا خمیرمایۀ داستان ما را کفایت میکند و کسی که آهنگ آوردن همۀ یک داستان را داشته باشد، دانسته و ندانسته اما بیرحمانه ما را از مقام ویراستاری عزل میکند! ما به هنگام ویراستاری منابع خودمان را داریم و خاطرهها و مطامع و اشارههای خودمان را.
علاقۀ ما ایرانیها به خودمان و گذشتهمان و پیرامونمان هم هیچ شباهتی به این گونه از نگاه در میان دیگر مردم جهان ندارد. همیشه در انتظاریم تا کسی بیاید و چیزی دربارۀ ما بگوید اما کم بگوید تا حوصلهمان سرنرود. ما به خاطر همین حوصلۀ اندک با همۀ «احسن التواریخ»ها و «جامع التواریخ»هایی که نوشتهایم با تاریخ میهنمان بسیار بیگانهایم. غریب است که «مجمل التواریخ»ها هم از نظرمان دور میمانند. شگفتانگیز است که نام نخستین مورخی را که مجمل التواریخ و القصص را نوشتهاست گم کردهایم.
تاریخ عمومی و موضعی کشورمان را بیگانگان نوشتهاند و گاهی چنین به نظر میرسد که ما در عرصۀ تاریخ خود نامحرم هستیم. با این همه تنها و فقط در این مورد است که میخواهیم با کوتاهترین آدرس نشانی خودمان را بیابیم. تنها و تنها در این یکی مورد. اما هنگامی که پای یک بوتیک در میان است، در کاغذی بسیار محترم مینوسیم: «خیابان فلان و خیابان فلان، بعد از وزارتخانۀ فلان، سر اولین کوچۀ دست راست، روبروی سازمان میراث فرهنگی، جنب مطب فلان، بوتیک فلان». با شمارۀ تلفن ثابت و همراه.
جالب است که بیشتر علاقمندان به تاریخ، مردم بیعلاقۀ به تاریخ هستند. شاید معجزهای بشود و دفتر تاریخ با چند جمله بسته شود و شاید در هیچ کشوری مهاجران کشوری دور، در انتظار ورود هموطنی مورخ نباشند که بیاید و دربارۀ تاریخشان صحبت بکند. افسوس که در چشمانداز کنونی هیچ نشانی از رشد این خوی بسیار خوب ما به چشم نمیخورد. باشد که برق غیرت بدرخشد و جهان برهم زند. سینۀ نامحرم بهانه است.
- پرویز رجبی
۰۱ مرداد ۱۳۸۷
Baran Foundation
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Interesting......
by KavehV (not verified) on Tue Aug 12, 2008 02:53 AM PDTYour criticism about the depth of historical ignorance in Iranian society is quite valid. I am not in any way defending this self defeating ignorance, but would like to add that a great deal of it has to do with the complexity and length of the history that spans a few millennia.
Iran is known as the "cross road" of history. People and tribes of various origins have migrated into Iranian plateau at various times and under various conditions. Some were gradual and peaceful migrations and others were hostile invasions. Hardly anyone has documented these events throughout the history, other than a handful of foreign historians with second hand knowledge of the events. History writing for educational purposes is a recent phenomena that started during Pahlavis. Much history has been lost, ignored and manipulated from the beginning of this process, at the turn of the last century. Some by Monarchy, but most appalling by the ruling Islamists . Worse yet, there is an ongoing foreign historical revision of Iranian history to justify the barbaric nature of today's theocracy in Iran. Who do we trust ?
Thanks ebi jaan
by Souri on Sun Aug 10, 2008 09:38 AM PDTThanks a lot for your contribution. I had know idea who was Dr
Rajabi before reading your comment. It's sometimes a default of mine :-) sometimes also a blessing, trying to be impartial. Alas, it makes me look some how " hypocrite" in another kind of judgement.
Anyway,
I really enjoyed this blog and wanted to be looked by all friends of
Iranian.com, and I appreciate your wonderful contribution as to
introduce this great Iranologist to us.
Good job.
Let's do our homework first!
by ebi amirhosseini on Sun Aug 10, 2008 08:45 AM PDTDr Rajabi is a well known Iranologist,whose books are a source for studying Persian Heritage.His attributions to academic studies of Iran are priceless.
//eskenas.com/index.php?main_page=product_info&products_id=40
//www.iranibook.com/shopping/shopdisplayproducts.asp?search=yes
//www.ferdosi.com/Book/BkGenSearchRes.asp?tbItem=Rajabi,%20Parviz&cbLang=0&rbItem=Author
Dr. Parviz Rajabi. rejected Salimi Namin's. assertion attributing Takht-e. Jamshid to Russian:
//www.iran-daily.com/1385/2607/pdf/i12.pdf
Since his article originally was published in "Baran Foundation " web site;where Khatami is the chairman, he cannot be judged only by that & be attacked by poeple who know very little about him & his great contributions to Iran.
best wishes
Historic Amnesia
by Free Thinker (not verified) on Sat Aug 09, 2008 11:44 AM PDTIf we had a historic memory, we should have known better to have invited the Islamic rule back in 1979.
Abarmard
by Souri on Sat Aug 09, 2008 09:24 AM PDTI liked what you had write. If you think this thread needs more details and example, why don't you continue on this ?
I invitedyou vividly to explore your ideas in this blog, or write your own blog and refer to this one as a base.
Never give up on your ideas.
Today many Iranians
by Abarmard on Sat Aug 09, 2008 09:05 AM PDTAre in a dreamland as if we were some forward socially advanced European country that suddenly some (people?) decided that we were not worth it and it is what it is today!
In my previous writings in some early articles I tried hard to transfer this very idea and I have just given up. I have realized many Iranians live in a dreamland and some have a extremely short memory. That's why today based on the current affairs and news broadcasts from the west, many simply buy into what they preach regardless of thinking of Iran, historically and socially, realistically.
I am not amazed that we have ended up with the Islamic Republic, and believe that many people who are involved in the system are extremely similar in thought and behavior with the rest of the population. That's how IR gets its success story.
Let's not go too far, I am talking about our recent history, say fifty to hundred years back. We seem to be confused about that, and still blame vague imaginary boogieman for all our problems. That maybe, same as you have mentioned here, we would consider that a criticism towards our own culture and behavior if the truth is accepted.
This was an interesting point, yet very short. I would've liked more details and examples.
BS
by Anonymous123 (not verified) on Fri Aug 08, 2008 08:51 PM PDTMr. Parviz Rajabi,
I am sure that you don't care about Persia's real history, and it just feels good to see you so ignored, and frustrated.
This same site should be included in the ignorant list ....
by samsam1111 on Fri Aug 08, 2008 03:00 PM PDTMany pieces sent about old Avestan stories(Karnamak Ardashir Papkan..etc), Zorotustrian literatures,Liguistic essays, focal points of Old Iran history & ancient Iran Photo essays & drawings have been systematicly ignored. But if it,s old Iran with a twist that suppress historical facts (the way Haj Aghas like it) then it,s ok...So it,s not only the average Joe but also the so called Iranian community sites too.
پرویز
MajidFri Aug 08, 2008 02:25 PM PDT
پرویز خان..........
با نوشتن این مقاله آینه ای تمام قد جلوی تک تک ما گذاشتی که خودمون رو اونجور که "هستیم" ببینیم، نه اونجور که "دلمون میخواد" به نظر بیایم.
تلخ ولی واقعی.
ممنون
Dard-e Aashenaa vali Mozmen
by baback on Fri Aug 08, 2008 11:57 AM PDTWe have had this problem for decades now. One major culprit is our "intellectual" class who switches from one intellectual fashion to another, thinking it has solved the problem, but all it engages in is in disseminating another facile generalization that conjures up new demons to blame. It lives in its ivory tower of fantasies that it transmits to the general public who take up with these fantasies so gladly because they just want to feel good about themselves and blame someone else rather than themselves.
This mentality helps reproduce the same problem in successive generations.
good analyse
by Troneg on Fri Aug 08, 2008 10:16 AM PDTIt is true what you have written. We could say it with a common proverb to Iranian : Giram Pedar to bood Fazel, Az Fazle Pedar to ra che Hassel!
Iranians retained so few from their heritage but all of them are so much proud of it !
Thank you Souri for
by Anonymous4now on Fri Aug 08, 2008 08:27 AM PDTThank you Souri for directing me to this article. I agree it is an excellent observation Mr. Rajabi has made about this culture of, as I call it, irresponsible exercise of speech.
The most important constituent of the freedom of speech is the burden of responsibility it carries with it, but we have always shied away from being burdened and prefer the easy route. Not being informed about a subject is not an impediment to having a strong opinion and when strained we bluff our way out of it. If that fails (which it often does because both side can bluff as easily and both know it) then Naaseza enters into conversation and finally tohmat takes over.
Excellent thought provoking article.
Than you!
motenaghez or motenaafer ?
by Souri on Fri Aug 08, 2008 08:09 AM PDTI'd said the same thing, but reading it better, I believe the word is rather "motenaafer"?? That I don't know what it means...Thanks.
نامحرم با تاریخ
Seyed (not verified)Fri Aug 08, 2008 06:56 AM PDT
Dear Parviz, I am very thankful for your article. It's a good subject for everyone who feels he or she is an Iranian. I didn't understand the word
( متنافر )in the first line. It might be (متناقض ) as I think!!! Please correct me. Thank you.
Dear Mr. Rajabi
by Souri on Fri Aug 08, 2008 06:10 AM PDTAmazing Analyse ! I am speechless. All you have said here is so true. It's like I am hearing my own mind, but clearly and loudly.
I was always thinking exactly the same way you described , but never could spot those thoughts so clearly.
Thank you for bringing my intuition to my eyes !!
Great article !
PS: the word "Motenagez" might be with "zein" and not "Ze"
Very True!
by samsam1111 on Fri Aug 08, 2008 05:16 AM PDTGood job!