تنش خلاق

زیاده روها در هردوسو باید به بن بستهائی که به آن رسیده اند واقف باشند


Share/Save/Bookmark

 تنش خلاق
by Ahmad Sadri
04-Jan-2010
 

یکی از معما های تاریخ بشر فتوحات برق آسای اعراب مسلمان شده در قرن هفتم میلادی است. علل بسیاری برای این پدیده تاریخی نقل شده که مهمترین بقرار زیر اند.  

نخست اینکه روابط سیاسی و فرهنگی قبایل عرب جاهلی از جنس جنگ بود.  عضویت در هر قبیله ای بمعنی شمشیر بستن و شمشیر کشیدن و مبارزه به سنان و بنان برای فخر و پیروزی قبیله خودی بود. وقتی اسلام جنگ میان مسلمانان را منع کرد قبایل عرب به نوعی بحران فرهنگی برخوردند. طی قرون متمادی اعراب در جنگ و تفاخر و رجز خوانی خود را تعریف کرده بودند.  با ظهور اسلام چرخهای این سیستم ناگهان از حرکت ایستاد. جنگهای بین مسلمانان در دهه های بعد از پیامبر و ترور خلفا گویای این فضای پر چالش فرهنگی است. در این میان گسترش قلمرو حکومت اسلامی توسط جنگ مانند سوپاپ اطمینانی این انرژی فرهنگی و فیزیکی را به خارج انتقال داد. طبع اسلام بر اساس ایمان فردی بود و با گسترش از طریق حمله نظامی نمیساخت. قابل توجه است که ائمه شیعه اغلب خود را از این کشورگشائیها کنار میکشیدند. ولی واقعیت جامعه شناختی زندگی اعراب اسلام آورده شبه جزیره چنین بود که کشور گشائی را در آن زمان میطلبید.  

ثانیاً دو امپراطوری ایران و روم شرقی بعلت جنگهای هفتصد ساله خود (از حمله کروسوس در 53  قبل از میلاد که توسط ارد اشک سیزدهم و سردارش سورنا دفع شد تا جنگهای سی ساله ایران و بیزانس که تا چهار سال قبل از حمله اعراب ادامه داشت) تا حد فروریختن تضعیف شده بودند. تبعه این دو امپراطوری نیز در اثر این جنگها روحیه خود را باخته بودند و اهتمامی به حفظ نظامهای موجود نداشتند. بعلاوه در دهه های ابتدای قرن هفتم روابط سیاسی ایران و روم شرقی با اعرابی که در مرزهای شبه جزیره میزیستند (قبایل لخمی و غسانی) بهم خورد و عملاً این بالشتک محافظ ایران و بیزانس نابود شد. در اثر این علل تاریخی اعراب با سرعت محیّرالعقولی قسمتهای وسیعی از امپراطوری روم شرقی را برای همیشه از آن جدا کردند و شاهنشاهی ایران را نیز بسهولت در هم نوردیدند.

قبائل مسلمان شده عرب به دین جدید خود که آنها را متحد و موفق نموده بود مفتخر بودند ولی در ضمن فتوحاتی بنام اسلام انجام میگرفت هنوز فخر قبلیه ای نیز هویدا بود. بعد از این فتوحات هم کم کم نوعی احساس برتری نژادی عرب بر عجم پدیدار شد. اما علیرغم برخی شایعات اعراب هرگز بفکر تحمیل اسلام بر ایران یا سایر اقوام مغلوب نبودند. نوع فاتحان عرب بیشتر در فکر گسترش فتوحات و جمع آوری جزیه  بودند. داستان گسترش اسلام بزور شمشیر نتیجه فرافکنی تمدن مسیحی است که این دین را بزور به اروپا تحمیل کرد. قصد شارلمانی، اولین سلطان مسیحی بود که تاج خود را از پاپ دریافت کرد، این بود که مسیحیت را بر اروپا حاکم کند. او تنها در یک قتل عام در "وردِن" (782 میلادی) 4500 نفر از سران آنگلوساکسونها را بجرم مقاومت در برابر تعمید اجباری اعدام کرد. مثال نزدیکتر به عصر ما فتح مجدد اسپانیا است (1492 میلادی) است که به تبعید یا مسیحیت اجباری میلیونها مسلمان و یهودی آن سرزمین انجامید. بر عکس، اسلام آوردن مناطقی که اعراب آنها را فتح کردند تدریجی بود. شاهد این گزاره اینکه در پنجاه سال اول  فتح ایران اعراب مسجدی در ایران نساختند. مورخین در این قضاوت مشترکند که پیوستن جمعیتهای مغلوب توسط اعراب به اسلام داوطلبانه بود. انگیزه پیوستن به اسلام در این مناطق دلزدگی از سلاطین رومی و ایرانی بود که با مالیاتهای سنگین و جنگهای بی پایان همه را خسته کرده بودند. بعلاوه سیستم های خشک طبقاتی در ایران و تبعیض مذهبی علیه مسیحیانی که بدلیل تعلقشان به مذاهب "منوفسایت[i]" تئولوژی قسطنطنیه (که در کنسول کلیسائی نایسیه تأیید شده بود) را نمیپذیرفتند نیز در پذیرش اسلام بسیار موثر بود.  داستان آن کفشگر ثروتمند در شاهنامه که خواهش او از انوشیروان برای آموزش یافتن فرزندش رد شد نمونه وضعی بود که برابری خواهی اسلامی را برای ایرانیان جذّاب مینمود.  از آنسو در تواریخ آمده که حتی در حین محاصره اسکندریه از سوی مسلمانان والی حکومت بیزانسی در شهر هنوز اساقفه منوفسایت مسیحی را در زندانهای شهر برای بازگشتن از مذهب خود و قبول تئولوژی رسمی امپراطوری شکنجه میکرد.  

البته وضع ایران بعد از اسلام با بیزانس تفاوت بنیادین داشت.  وقتی ایرانیان تصمیم گرفتند که اسلام بیاورند بر خلاف مناطق مفتوحه امپراطوری روم شرقی زبان و تقویم خود را حفظ کردند.  از اینرو بر خلاف اقوامی مانند مصریان، ایرانیان هویت ملی خود را بعد از اسلام نیز حفظ کردند.  هنوز هم ما به فارسی سخن میگوئیم و سال نو را بجای آخر ماه رمضان در اول بهار جشن میگیریم.  بعد از اسلام، ایران هویتی دوگانه داشت و این دو نیمه ایرانی و اسلامی با هم بمدت سیزده قرن در روان و فرهنگ ایران همزیستی داشتند.  اما این تعادل و همزیستی با ظهور مدرنیته بهم خورد.  افراط و تفریط که به نفی فرهنگ ایرانی یا اسلامی میانجامید در این دوره نخست در ادبیات و سپس در برنامه های طوبائی و بعد در واقعیت سیاسی جلوه گر شد.  

اکنون که در زمان حساس گذار به دوران مابعد مدرن و گذار به مردمسالاری و خشونت ستیزی رسیده ایم هویتهای دوگانه ایرانی واسلامی ایران دوباره در اثنای یافتن تعادلی جدید در جامعه مدنی آینده ایران اند.  زیاده روها در هردوسو باید به بن بستهائی که به آن رسیده اند واقف باشند و بدانند که روح ایرانی همانگونه که در کیهان معنوی شعرائی چون حافظ و فلاسفه ای چون سهروردی هویداست ایران و اسلام را در نوعی تنش خلاق و زاینده و نه در تضاد و تنازع و یکه تازی میخواهد.

[i] در قرن چهارم میلادی که مسیحیت تبدیل به دین رسمی امپراطوری روم شد تدوین الهیات رسمی توسط کنستانتین اول به کنسولهای اساقفه محوّل شد.  در نتیجه این مذاکرات که به اجماع در "کنسول نایسیا" منجر شد ذات حضرت مسیح (کریستولوژی) دارای دو طبع انسانی و الهی کامل و همزمان اعلام شد.  در برابر آنها که ذات حضرت عیسی را اساساَ انسانی میدانستند که بعد ها به الوهیت رسیده (آرین ها) و یا آنها که او را کاملاً الهی میدانستند و ظواهر انسانی او را جزئی و بی اهمیت تلقی میکردند (منوفسایتها) فاسد المذهب دانسته شدند.  هنوز هم مسیحیان قبطی مصر بر باور منوفسایتی خود باقی اند.  برخی از عناصر ناساز با اجماع نایسیا در الهیات آسوری و ارمنی به چشم میخورد ولی کلیساهای ارتدکس، کاتولیک و پروتستان هنوز بر اجماع نایسیا باقی اند.

Ahmad Sadri is Professor of Sociology and James P. Gorter Chair of Islamic World Studies


Share/Save/Bookmark

Recently by Ahmad SadriCommentsDate
The Hurt Locker’s Missing Disclaimer
-
Apr 24, 2010
اوتی که گل بود
7
Feb 24, 2010
معنویت و پاکدینی روشنفکرانه - 2
1
Feb 03, 2010
more from Ahmad Sadri
 
divaneh

Monologue Lovers

by divaneh on

I can see that the respected author did not have the courtesy to respond to, or even acknowledge the reader's comments. It just shows that like their ideal theocratic rulers, the religious people are only interested in monologue and misleading the uneducated.


vildemose

@ Fred: LOL, So true. The

by vildemose on

@ Fred:

LOL, So true. The man must be living in a parallel universe of his own making.


Fred

فصل الخطاب

Fred


حیف وقت و پول و قوۀ بینایی نیست که خرج خزئبلات پطروشفسکی، ابن خلدون، روده درازی طبری، لابد زر زیادی شادروان محمدی ملایری و کلی دیگر از این دست گمراه کنندگان شود؟ حتی سراغ راستگوهایی از رده حضرت استادی خودمان مانند یعقوبی و مابقی از این دست رفتن هم عبث است.

 وقتی آدم عاقل و بالغ این فصل الخطاب مستدل و حسابی و بهجت اثر حضرت استادی را میخواند که میفرمایند:

 "وقتی ایرانیان تصمیم گرفتند که اسلام بیاورند بر خلاف مناطق مفتوحه امپراطوری روم شرقی زبان و تقویم خود را حفظ کردند."

 دیگر حجت تمام است. خواستن توانستن است و ایرانیان تصمیم گرفتند و آوردند و حفظ هم کردند. آندسته معدود هم که میگویند ای بابا پشت بیانیه "روشنفکران دینی" که شامل استاد حضرت استادی میشود را گرفتن اینهمه ادا اصول ندارد هم کلی ول معطلند.

 ایرانی است و خواستن و توانستن و حفظ کردن، عزل جمهوری اسلامی حی و حاضر و استقرار نسخه 2 جمهوری اسلامی تلطیف شده و پرورش یافته در مخیله حضرات "روشنفکران دینی" بهینه سازی و پاکنویسی تاریخ هم دارد


varjavand

Professor Sadri

by varjavand on

Professor Sadri,

I cannot comment on many points you have raised in your article for I am not a historian. However, I would like to address one point; you claim that Islam was not spread by force.

Well, Prophet Mohammed tried to spread his ideology for ten years in Mecca through peaceful means, preaching unsuccessfully. He was resisted by the ruling tribes of Mecca and finally was forced to migrate to Medina. It was in Medina where he could successfully recruit devoted followers, built a stronger base and lunch attacks on non-believers. He turned his theology into a system of governance, destined to become Islamic empire after his death.

When a religion becomes a ruling system, war becomes the only option to expand it and that is what has happened during the long history of mixing Islam with politics. If Prophet Mohammad did not intend to expend his religion by force why he turned it into a system of governance?


SamSamIIII

Dear Doctor Sadri

by SamSamIIII on

You started well but....

Extremists on both sides? Going without the patient to the doctor again? This is not about Islam but agents of Ommatism. Please dont make it into Islam vs Iran.

Here, you are comparing a 1400 yr old powerless entity "Kiaani nationalism" vs the all powerfull, all mighty "Pan-Ommatism" which has been in command of this land in different shapes & forms since Qadesiyeh in which it has been tested and failed miserably on all accounts. You are comparing David vs Goliath.

The so called Kianni extremists have been at the receiving end since the day that Rostam Farokhzad was beheaded by soldiers of Ommah in Qadessi and the day that the ghaleh yazdgird valley became a river of blood in Nahavand.

Thru out last 1400 yrs in general & last 500 yrs of safavid shame in particular the Pan-Ommah extremism has been the rule, interrupted only with short lived sudden bursts of nationalism as exceptions such as the likes of Babak, Yaghoub laiss, Ferdowsi all the way to Kasrawi and the common denominator of justice for all of them was either death or takfir(by the likes of Attar) by native Arabo ommatie elites in command of culture & power.

Etremists? 1400 yrs of patience is not enough? The tide shall change in due time. It's Kiaani turn now and no amount of Ommatie white wash by shaikhak poets/philosophers & their modern foot soldiers will stop it now. It will go on until the day we have as many Shah-nameh khaani auditoriums in Iran as we have mosques & you are invited :).

Mind you, I agree with your take on the fact that it wasn,t Islam per say that attacked Iran but Ezzat al Arabi that in due time gave birth to Ajam bardeh native Iranian who gave up his culture/language & psyche to become foot soldiers of Qadesiyeh legacy in the form of "Ommatism" which is nothing but a virus of our identity and icing on the cake that ironicaly has very little to do with Islam as a private religion like others.

Cheers & Regards!!!

Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan

//iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia


divaneh

Thank you vildemose

by divaneh on

Thanks to you now we know what the author means by excesses (Ziyadeh Ravi) on the side of the Islamist. I hope Mr Sadri can elaborate on the excesses on the part of the nationalists.

Also, Mr Sadri your view of Iran and Islam is outdated and not so valid any more. There are now a large proportion of the society who have realised that all religions are creations of human minds and nothing more. This large group does not fit in your exclusive view of Persian-Islamic love affair.

Your comment that Islam was not forced on the defeated was recently subject of other blogs and have been discussed in details. I suggest you study those blogs and the plentiful comments before assuming the reader's lack of historical knowledge.

Finally, please don’t give us Sohrevardi as a philosopher when we have great philosophers such as khayam.


vildemose

Putting Islam before

by vildemose on

Putting political Islam before Iran?

You call unspeakable crimes and brutality against innocent people as "Ziyadeh Ravi". This article reveals too much of your value and belief system and believe me, It is quite un-Islamic.