اظهارات ِ احمدی نژاد در سازمان ملل متحد، طبق معمول ِ دنیائی که هر چه عجیب تر بگوئی سخنانت باز تاب ِ بیشتر ی خواهند یافت هنوز نقل ِ محافل سیاسی و دشمنان ِ قسم خوردۀ امریکا در سراسر جهان و عاشقان و دلواپسان همیشگی میهن ماست. درحالیکه کمتر کسی با عقل سلیم چنین تئوری را باور میکند واکثرا این سخن و این برداشت ر ا احمقانه میدانند و بآن میخندند اما بوده اند وهستند مردمانی که نه تنها در بیرون ِ از امریکا بلکه حتی در داخل ِ خود ِ امریکا به آنجه در مورد بانیان و مجریان این رویداد تاسف بار شنیده اند بدیدِ شک و تردید مینگرندو هنوز قانع نشده اند که 19 جوان ِ عرب بتوانند این چنین از همۀ موانع رد شده و اینگونه در داخل ِ خاک ِ امریکا به چنین جنایت ِ هولناکی دست بزنند.
میدانیم که بلافاصله پس از 11 سپتامبر موج همدردی شدیدی نسبت به امریکا سراسر ِ جهان را فراگرفت امامدت زمانی نگذشت که حملۀ نظامی آمریکا ابتدا به افغانستان و سپس بعراق این احساسات را کاملا دگرگون کرد و شیفتگان تئوری ِ توطئه فورا نتیجه گیری کردند که فاجعۀ 11 سپتامبرکار ِ خود امریکا بوده است برای نفوذِ در منطقه و حمایت از اسرائیل.
دوسال پس از 11 سپتامبر در آمارگیری که توسط موسسۀ WorldPublicOpinion در 17 کشور ِ جهان صورت گرفت در حالیکه اکثریت مردم ِ 9 کشور از این 17 کشور القاعده را مسئول ِ این جنایت میدانستند، در کشورهائی مانند مصر، اردن، اندونزی و ترکیه، کشورهای ِ مسلمان ِ باصطلاح معتدل، بسیاری از شرکت کنندگان در این آمارگیری باور نداشتند که چنین جنایت ِ هولناکی توسط ِ عده ای جوان ِ عرب طرح و اجرا شده باشد و تعداد کثیری معتقد بودند که خود ِ امریکا بنحوی گر دانندۀ این عمل ِ تروریستی بوده است. این باور در ترکیه به 36 درصد و در نزد ِ فلسطینیان به 17 در صد می رسید.
در آماری که در همین سال ِ 2006 توسط موسسۀ نظر سنجی ِ Scripps Howard از 1010 نفر در امریکا صورت گفت، 36 در صد از این 1010 آمریکائی، معتقد بودند که یا امریکا خود در این امر شرکت داشته و یا در جلوگیری ِ از آن عمدا سهل انگاری کرده است. چپ ِ امریکا نیز در هر موقعیتی که توانسته است باین طر ز ِ نگرش دامن زده است که نمونه هایش بسیار است.
این امارها و این تئوری توطئه طبعا نمیتوانسته از دید ِ مریض و آمادۀ بهره برداری احمدی نژاد وتیم ِ او و استادانش پوشیده بماند. احمدی نژاد بدرستی در یافته است که با طرح چنین مطالبی از طرفی میتواند در قلب بسیاری از دشمنان ِ امریکا برای ِ خود جائی بازکند و از طرف دیگر میتواند امریکا را تا مدتی مدیددر گیر ِ مسایلی از این دست نماید تا جائی که هر روزنامه و هر سایت ِ اینترنتی را مرور کنید در جائی در این مورد قلم فرسائی شده است (مثل همین مقالۀ خود من!) طرح چنین تهمتی از جانب باصطلاح رئیس دولت ِ کشوری مانند ایران ، عضو دائم سازمان ملل متحد، از تریبون ِ سازمان ملل، طبعا بازتابی خواهد داشت که مدتها فراموشی ِ آن بطول می انجامد. کشورهائی مانند روسیه، چین، ونزوئلا، کوبا ، کرۀ شمالی و سرانشان و گروههائی مانند حماس، حزب اله، اسلامی های پاکستان، افعانستان، و چپهای امریکائی و فرانسوی و ایتالیائی... و صد لبته چپ ِ ایرانی بلند گوئی از این رسا تر، بی شرم تر، دروغ گو تر طبعا در خواب هم نمی دیدند.
آنچه را که روزگاری همۀ سران ِ مخالف امریکا همیشه آرزو داشتند بر ضد امریکا فریاد بزنند و باحترام پروتکل بین المللی بخود اجازه نمی دادند، امروز دهان هرزه در ِ فرد ِ بی آبرو و بی شخصتی که به هیچ اصول اخلاقی و نرم حهانی پای بند نیست برا ی آنها در پشت بلندگوی سازمان ملل فریاد میزند و قند در دل آنان آب میکند . همانهائی که دشمن رژیم گذشته بودند و بدلیل ِ همکار ی نزدیک آن با امریکا آرزوی سرنگونیش را داشتند امروز نیز هم پیمانی بهتر از احمدی نژاد سراغ ندارند و پنهان و آشکار او را تشویق میکنند که هرروز گستا خانه تر و بی شرمانه تر عمل کند و اگر بتوانند از کمک های زیرکانه به رژیم تهران در مقابل تحریمها تا جائی که گیر نیفتند دریغ ندارند.
با همۀ این حرفها بگمان ِ من احمدی نژاد این بار حقیفتا با این قصد به امریکا آمد تا شایدبتواند با امریکائیان پای میز ِ مذاکره بنشیند و با آسمان و ریسمان بافتن و با دروغ و تظاهر یک بار ِ دیگر شیطان بزرگ را بفریبد و بنحوی خود و رژیمش را حتی اگر شده موقتی از این منجلاب همه جانبه برهاند تا... ستون ِ بعدی.
شاید این سفر آخرین سفر ِ احمدی نژاد برای شرکت در اجلاس ِ سالانۀ سازمان ملل متحد باشد. شاید بهمین دلیل این بار تعداد همراهان او بیش از همه ساله بود و بقول معروف همۀ شمسی کور های خانواده و اطرافیان رانیز با خود برای دیدن سرزمین شیطان بزرگ آورد ه بود. احمدی نژاد با کوهی از مشکلات ِ ناشی از تحریمها، وضع بد اقتصادی کشور، جنگها و نزاعهای دائمی با یاران دیرین، حتی در لفافه با خود خامنه ای میدانست که بایستی کاری بکند و بالاخره متوجه شد که این سخت گیریهای بین اللملی دیگر شوخی نیستند و اوضاع خراب تر از آن است که او تصورش را داشت. بهمین دلیل امید بسیار داشت که در این سفر با تغییر جهت و نشستن ِ پای میز مذاکره حداقل شاید راهی برای تقلیل ِ فشارهای بین المللی بر رژیمش را باعث شود.
اما بی اعتنائی مقامات امریکائی خیلی زود باو فهماند که اگرچه بازار مصاحبه ها بسیار داغند، بی مایه فطیر است. سران امریکا بروش خود و سایر کشورهای غربی به تبعیت از امریکا سرانجام باو فهماندند که این بار شوخی نمی کنند، اصلا او را بحساب نمی آورند، با همۀ ادعا هایش بقول ِ خودش "عددی نیست" و دیگر مایل نیستند بازیجۀ این رژیم سراپا دروغ شوند. آقای ِ اباما سریعا در همین زمان زمام امور بین المللی را بدست خانم کلینتون که در ماههای اخیر آشتی ناپذیر بودنش را با رژیم تهران علنا در هر فرصتی که پیدا کرد بیان نمود و بسیار هم شدید، سپرد. حدودا یکهفته پس از این اقدام، وزارت خارجه امریکا حکم تحریم 8 نفر از سران سپاه را صادر کرد و متعاقب ِ آن 50 نفر از نمایندگان کنگره طی نامه ای از این اقدام ِ آقای اباما پشتیبانی کردند و چند روز بعد خانم نانسی پلوسی نیز حمایت ِ خود را از این اقدام رسما اعلام کرد. با اقدامات مشابهی از طرف ِ اتحادیۀ اروپا و سایر ِ جوامع و نهادها ی بین المللی بنظر میرسد که جامعۀ جهانی حقیقتا کمر رژیم را نشانه گر فته است، نفسش را بشماره انداخته اند.
از طرف ِ دیگر روسها علاوه بر اینکه مرتبا زیرکانه از امریکائیان امتیاز میگیرند، از بسط ِ اسلام رادیکال بیش از این در منطقه دلخوشی ندارند و سرانجام در یافته اند که فعلا دوستی با جمهوری ِ اسلامی ضررش بیشتر از منفعت ِ آنست. اروپائیان، ژاپونیها و حتی چین نیز از یک درگیری منطقه ای و بالا رفتن بهای ِ انرژی نگرانند و هریک بنحوی یا همدوش ِ امریکائیان شده اند و یا مانند چین از حد ِ معینی پافر ا تر نمی گذارند.
تا به امروز ثروت بیکران میهن ِ ما توانسته است رژیم اسلامی را سر پا نگاه دارد و همچنین حمایت ِ تعداد ِ قلیلی از کشورهائی که از امریکا دلخوشی ندارند ولی گویا دیگر رویۀ گذشته قابل ِ دوام نیست.
بگمان من، نطق سازمان ملل ِ احمدی نژاد شق ِ دوم یک طرح ِ بدقت تدوین شده از طرف رژیم اسلامی و خود او بود.. تنها در صورتی آن نطق کزائی قرار بود اجرا شود که طرح شمارۀ یک، طرح ِ مذاکره با شکست مواجه میشد، که شد. این شکست چنان برای ِ احمدی نژای خرد کننده بود که او همچون ماری زخم خورده همچنان زهرش را در هر محفلی که باشد و در تمام نشست ها و مصاحبه ها و نطقهایش بر علیه امریکا چندین برابر کرده است. دیگر کار از افشاگری به زعم ِ او گذشته است و کار به فحاشی همه روزه کشیده است. ازسخنرانی سازمان ِ مللش تا امروز، در سفرهای ِ دائمی و بی ثمرش به اینجا و آنجای ِ ایران هر ناسزائی که به عقل علیلش میرسد نثار ِ سران امریکا کرده است و میکند و چون پاسخ ِ مستقیم و متقا بلی از آنان دریافت نمی کند اما همه روزه دایره را به دور ِ خو د و رژیمش تنگ تر می بیند خشمیگین تر بدنبال واژه های جدید میگردد و مانند ماری زخم خورده سرش را بدیوار میکوبد.
"اگر با پای خود ازمنطقه خارج نشويد، ملتها شما را با اردنگي خارج خواهند كرد/ مرده شور خودتان و چهرتان و میز مذاکرتان را ببرد/ یک سگ وحشی را در منطقه رها کردهاند/ برای روشن شدن قضیه 11 سپتامبر تا آخرایستادهایم"
و در آخرین لافزنیش:
ِ"امروز قدرتطلبان و فاسدین هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیکتر و کوچکتر میشوند و در نهایت در یک صف قرار میگیرند و در طرف مقابل عدالتطلبان و خداجویان نیز در صف مقابل قرار خواهند گرفت و هر چقدر جبهه حق و عدالت فعالتر و شفافتر و اثرگذارتر شود به همان نسبت جبهه دنیاپرستان و مستکبرین ضعیفتر و شکنندهتر خواهد شد."
او نا باورانه سرانجام در می یابد که سیاست ِ یکی به نعل و یکی به میخ کوبیدن ِ اوو سایرین در نزد ِ غربیان دیگر خریدارندارد. بدامان ِ دوستان ِ معدودش می آویزد و ترکیه و سوریه و ونزوئلا را به کمک می طلبد. واقعا باور میکند که آنان مصالح ِ مملکتشان را فدای دوستی ناشی از دریافت دلارهای بذل و بخششی ِ اواز خرانۀ ملت در بند خواهند کرد. تصمیمات اخیر روسها را هنوز گو یا باور ندارد، شاید هم پشت پرده چیزهائی میداند که ما نمی دانیم و بهرحال هنوز جرات نکرده است روسها را بتاباندو اشارات او و بلندگویانش به عهد شکنی روسها بسیار محتا طانه و مزورانه است زیرا که هنوز مطمئن نیستند که روسها پس از 30 سال همکاری ِ تنگاتنگ ِ با آنان اینگونه برژیم اسلامی پشت کنند. شاید روسها با فراخواندن بخشی از مستشارانشان و شایعۀ فرستادن ویروس استاکس تت از طرف آنان آخرین امید ِ احمدی نژاد را قطع کرده باشند (اگرچه موقتی – روسها از بازی چمهوری اسلامی با غرب بهره ها برد ه اند) اما هنوز محتاطانه عمل میکند زیر ا که میداند روسها مانند امریکائیان نیستند و ممکن است جسارت ِ و زبان درازی ِ بیش از حد بروسها، برایشان بسیار گران تمام شود.
احمدی نژاد ضمننا خوب میداند که در داخل ِ ایران نیز مخالفانش بر همه چیز واقفند و ازاین میترسد که بزودی حتی سرداران سپاه نیز کم کم حساب کارِ خود را کرده و از او کناره بگیرند. سخنان دو سه نفر از فرماندهان سپاه با طرفداری تلویحی از خامنه ای زنگ خطرهائی است که از آنها بی خبر نیست. درخواست عد ه ای از اطرافیان خامنه ای مبنی به برکناری ِ او نیز بگوشش رسیده است. میداند که در داخل ِ ایران نیز صدای ِ او تنها صدا نیست و مسلما خود سرانه نمیتواندهمه جا فعال مایشا باشد و حرف ِ آخر در حال ِ حاظر حرف ِ او نیست. دلجوئی از مجلس از طرف او که " نباید خودمان را به مسایل پیش پا افتاده مشغول کنیم باید با موج عظیمی که به راه افتاده همراه شد تا در آینده عالم جایگاهی داشته باشیم." نشانگر این الزام است که در برابر ِاینهمه، بزعم ِ او توطئۀ خارجی، بایستی متحد شد و لی میداند که این اتفاق و اتحاد امکانش دیگر بسیار کمست. باین دلایل و دلایل ِ بسیار دیگر بآنجا رسید ه است که بچز ماجراجوئی در منطقه راه فراری ندارد. در هفته های ِ اخیر شایعۀ فعالیتهای تروریستی در اروپا شدت یافته است. تشدید فعالیتهای القاعده در افغانستان و پاکستان وعراق، اتفاقات اخیر در بحرین و امارات و تاجیکستان و دهها عملیات ریز و درشت دیگرکه در همه جا بنوعی رد ِ پای جمهوری ِ اسلامی در آنها نمایان است، بگمانم نشانگر این عزم است.
احمدی نژاد در این بن بست ترسناک و طاقت فرسا چه خواهد کرد، چه تصمیمی خواهد گرفت، ایران به کجا میرود و چه در انتظار مردم ما ست؟ اینها را فقط آینده پاسخ ِ خواهد داد. آیا او در مقابله باغرب و دشمنان داخلی اش در تدارک بستن ِ شمشیر از روست ،بگمان من، شواهد اینگونه نشان میدهند. آیا همانگونه که خود او و بعضی از سران سپاه گفته اند جنگی خانمان سوز در منطقه و عملیات تروریستی در کشوهای غربی در دستور کارشان است؟ آیا خیال یک کودتای همه جانبه در داخل ِ کشور را آنگونه که شایع است دارد تا بلامنازع از این پس هر چه میخواهد انجام دهد و مجددا پیشنهاد ِ مذاکره کند؟ بنظر نمیرسد بجر ماجرا جوئی و یا تسلیم مطلق که در طبیعت ِ رژیم نیست، راه ِ خروج دیگری مانده باشد. بهرحال منطقه، در آینده ای نه چندان دور؛ آبستن ِ حوادث ِ شگفتی است.
در عین ِ حال بایستی هوشیار بودو دانست که اقدامات ِ اخیر ِ امریکا و اروپا بر علیه جمهور اسلامی، و اینهمه دیر، هنوز هم از این جهت نیست که دلشان حقیفتا برای ِ مردم ِ ما سوخته باشد و واقعا حقوق بشر ِ برای ِ غیرِ خودی نیز برایشان معنائی پیدا کرده باشد. 30 سال دیدند و شنیدند و در معامله های اقتصادی با جمهوری اسلامی مستقیم و غیر مستقیم باهم مسابقه گذاشتند. بسیاری از این شرکتهائی که اعلام تبعیت از تحریم کرده اند یا اروپائی بود ه اند و یا بنوعی وابسته بامریکا.
اما امریکا سرانجام قانع شده است که فقط با تکیه به مسئلۀ انرژی اتمی نمیتواند برای هزار و یک مشگلی که جمهوری اسلامی درمنطقه ایجاد کرده است حامیان جهانی برای ِ خود دست وپا کند. سرانجام باین نتیجه رسیده است که با تکیه به موقعیتی که مردم ایران قهرمانامه برای ِ رسوا کردن رژیم فراهم آورد ه اند، باحمایت ِ از آنان و با تکیه بر اسلحۀ حقوق بشرو نقض ِ آن در ایران ِ اسلامی، راهش برای جلب حمایت ِ جهانی و از پا در آوردن ِ جمهوری ِ اسلامی بمراتب کوتا ه تر خواهد بود.
رسیدن بآینده ای دمو کراتیک و سکولاردر میهنمان گذر ازکوره راههاتیست پس دشوار. غرب با تشتتی که در اپوزیسیون در خارچ از ایران درهمۀ این سالها شاهد آن بوده است، بگمان ِ من حداکثر آرزوئی که برای ِ کشور ِ ما دارد شاید یک جمهوری ِ اسلامی باصطلاح معتدل برهبری آقای موسوی و کسی در حدود ِ اوباشد. غرب هنوز از اسلام در مقابل نیروی ِ چپ ٍ چهان دل نکنده است... به گمان من، اسلام ِ دموکراتبک ِ خانم ِ شیرین عبادی حد ِ اکثریست که برایمان خواب دیده اند.
در مقابل همۀ این ترکتازیهای ِ رژیم و تصمیمات ِ دول ِخارجی در همۀ این سالها و بخصوص در این یکی دوسال سرنوشت ساز، آنچه ما خارج نشینان کرد ه ایم و یا نکرده ایم بنوبۀ خود شگفت انگیزاست. مردم داخل ِ ایران در سال گذشته دل بدریا زدند و کاری کردند کارستان و جان فشانیهای آنان کمک بینظیری برای اینگونه نتیجه گیری ِ های ِ جهانی بوده است، اما ما اپوزیسیون خارج از کشور چه کرده ایم؟ چه فرصتهائی را از دست دادیم، حقیقتا چه فرصتها ی پر اهمیتی را.
چه چیزی ممکنست مارا بیدار کند، بنظر میرسد قصد ِ بیدار شدن نداریم. البته چرا، تا دلتان بخواهد مقاله نوشته ایم و مصاجبه کرده ایم و یکدیگر را متهم کرده ایم اما حتی در یک گرد همائی نیز موفق نبوده ایم. آخرین نمونه اش تظاهرات در نیویورک بود برای ِ اعتراض به ورود احمدی نژاد به امریکا؛ عیسی بدین خویش، موسی بدین ِ خویش... تفرقه برچسب ِ ماست. آنهمه فداکاری آن جوانان ِ بی گناه در برابر این رژیم ِ جابر کمترین تاثیری بر ما خارج نشینان نداشته است. شاه و مصدق، استالین و رجوی، سکولار و اسلام معتدل، چپی و راستی، سالهاست بر این طبلها میکوبیم.
صدای این طبلها گوش ِ جانهایمان راچنان پر کرده است که منفذی برای شنیدن واقعیات باقی نگذاشته است، خطر را اصلا احساس نمی کنیم، مسخ شده و بی هویت و بی اثر بوده ایم، اصلا کسی ما را بحساب نمی آورد، اصلا کسی از ما نمی پرسد که شما 4-5 ملیون افراد آن سرزمین چه میکنید، شما چه فکر میکنید و چه بایستی کرد. کاملا با آنچه دیده اند و شنیده اند از ما خارج نشینان قطع ِ امید کرده اند. مارا بهتر از خودمان شناخته اند، حتی پلیس نیویورک نیز میداند که بایستی بما نوبتی زمان اعتراض بدهد چون چشم دیدن ِ یکدیگر را نداریم.
کوتاه بایستی گفت: مناسفانه حتی اپوزیسیون زیمباوه نیز از این بهتر عمل میکرد. ایران را دریابیم.
شیرین طبیب زاده
Recently by Shirin Tabibzadeh | Comments | Date |
---|---|---|
نوروز در تخت ِ جمشید | 1 | Mar 18, 2012 |
حقیقتا بر ما چه می گذرد؟ | 7 | Jan 26, 2011 |
God's masterpiece! | 2 | Mar 22, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
بسیار درست فرمودید،
Mardom MazloomSun Oct 24, 2010 11:38 AM PDT
جوانان ایرانی جان فشانی کردند و ما ایرانیان خارج ازکشور چه کردیم؟
هیچی! نشستیم از پشت اینترنت به هم بر چسب چسبوندیم، فحاشی کردیم و فرهنگ پایین غربزده خود را به رخ هم کشیدیم!
چرا؟
بنظرم این فقط بخاطر اینکه به آینده امید نداریم. در هر صورت جوونهای ایرانی به امید ما ایرانیهای خارج به خیابانها نیامدند که الان انتظار "اپوزیسیون قوی" را از ما داشته باشند. آنها تعیین کننده آینده ایران هستند و ما، گمشدگان جزیره امید، را به حال خودمان بگذارید تا که در خفا به جفا گویی و نفراتمان به همدیگر ادامه دهیم.
مقاله شما با واقعیت بسیار تطابق دارد و فکر کنم که روی سایت بالاترین بازتاب بیشتری خواهد داشت.
ایام به کام.
to Coffee and Comrade!
by Shirin Tabibzadeh on Fri Oct 15, 2010 01:18 PM PDTTo the brave coffee: this type of attitude has ruined our country and you guys are still at it. It is time to wake up and smell the coffee. By bad mouthing me, you won't get anywhere, by belittling someone you don't like his/her view points, you belittle yourself and demonstrate your impatience towards someone who doesn’t think the way you do. If you think by throwing big words you will be big too, you are wrong.
I don’t believe I praised America in my article, sag-e zard bradar-e......but at the same time, I will only believe what you said about the US is out of the goodness of your heart if you pour out a little bit of what you, with big brain and vast knowledge, know about the atrocities of the Russians all over the world too: the latest, their invasion of Georgia and what they are doing in Chechnya.
As for our country, if you don’t remember, I remind you their taking over of 1/3 of Iran just 150 years ago and their gulping down of the Caspian Sea in the recent years and their highway rubbery in making deals with the mullahs, taking the money, and then change course. If you do that, then I know you indeed are a man of research and are impartial in your judgments. My worry is about MY country, I am not here to correct the entire world. Lots of injustices are going on. You need to concentrate on the well being of YOUR country, The rest is just aab dar haavang kooftan, and playing martyr.
As for Mr. Comrade, Ahmadinejad does not have the right to spend our people's wealth for his little heart to bring all those no good useless people with him to the US. Please do a research to find out how much of your wealth is being spent inside and outside of Iran for their fun and propaganda.
As for Zimbawe, I meant a small country like Zimbawe. Things come to your mind that are mind boggling, you guys twist things in a way to be always on the martyr side. For God’s sake understand the dangers right around the corner of our country, don't worry about Zimbawe. It is such a pity, that some of us are still thinking the same way we did ages ago.
Thanks for your polite comments! You guys don't even know how to criticize in a constructive way. When it comes to our country I never have any agendas, I am not pushing for anything or anybody or any country but I speak my mind and don’t need to hide behind a pseudoname.......best to you my very dear comrade.....shirin
What a waste of time reading this crap!!!
by coffee on Mon Oct 11, 2010 09:14 PM PDTMiss Shirin or shall I call you Miss Bitter,
Please! Do your research before you start writing crap like this?
If you had done your research, your little brain would have grasp the intense distrust of people towards the US Government.
Pearl Harbour, the sinking of Lusitania, the cover up of Israelis attack on USS Liberty, innocent Guatemalans getting injected with sexually transmitted diseases, which US recently apologized for it, are just a few of US conspiracies amongst many other examples, WHY 9/11 SHALL BE ANY DIFFERENT????????????????
خانم شیرین طبیب زاده
comradeMon Oct 11, 2010 01:18 PM PDT
از آنجا که ظاهراً با نام واقعی خود قلمفرسایی کرده اید، بنا بر
ملاحظات جاری بر این سایت بسیار محتاطانه به این تذکر بسیار مختصر بسنده
میکنم که شایسته است که در تحلیلهای سیاسی و جدی از واژگان سخیف و به
اصطلاح خاله زنکی پرهیز کرد. شمسی کور نامیدن همسر احمدی نژاد، شما بانوی
فرهیخته را به سطح آنانی که همسر سارکوزی را فاحشه مینامند تنزل میدهد و
دیگر هیچ. تحقیر ضمنی هم که در حق اپوزیسیون زیمبابوه روا داشته اید رنگ
چندش آور و بوی متعفن نژادپرستانه دارد.
اجازه دهید در خاتمه نظر سرکار را به انتخابات قریب الوقوع میاندورهای
در آمریکا جلب کنم که تمامی موضع گیریهای اخیر دولت اوباما بر محور آن
میچرخد.
با عرض سپاس، از هر گونه جواب به پاسخ احتمالی شما بانوی دانشمند خودداری خواهم کرد. ایام به شادی.
Never increase, beyond what is necessary, the number of entities required to explain anything.