از وصیت نامه ی انوشیروان


Share/Save/Bookmark

Ali Ohadi
by Ali Ohadi
20-Nov-2009
 

سندی در دست نداریم که ثابت کند در هزار و چهارصد و پنجاه سال پیش، انوشیروان این حرف ها را گفته باشد. اما سند معتبری هست که نشان می دهد هزار سال پیش، فردوسی این حرف ها را از قول انوشیروان نوشته است؛

روزی یکی از همدمان گفت؛ چون پادشاه بی لشکر بیرون شود، دل دوستداران بلرزد که مبادا دشمنی بد سگالی کند و ناسزایی بگوید یا گزندی برساند. شاه گفت؛ داد و خرد، تن پادشاهان را از گزند نگه می دارد که راستی و داد، پاسبان تن اند.

روزی یکی پرسید؛ "گرزاسب" را که مردی دادگر بود، چرا از امارت خراسان برداشتی؟ انوشیروان گفت؛ فرمان ما نبرد، که گفته بودیم گنج به ناداران دهد، و او کوتاهی کرد تا گنج ما را نگهدارد!

روزی کسی پرسید؛ پادشاه با همه بزرگ و بخشنده است. پرستار دیرینه اش "مهرک" چه کرده بود که روزی اش بگرداندی و رویش زرد کردی. شاه گفت؛ او درشت شد و بر آن چه کرده بود، پشت کرد. مست به درگاه می نشست و جز می، بر دست نداشت.

روزی موبدی از انوشیروان پرسید؛ گاه از گناه می گذری و نام گنهگار به بد نمی آوری. اگر گنهکاری پوزش خواست، چون درگذری و آزادش بگذاری، دوباره به گناه بیآویزد. شاه گفت؛ آن که دست به گناه می آلاید، بیمار است و ما پزشکیم. اگر بیمار به یک دارو درست نگردد، دست از پزشکی بر نداریم.

یکی پرسید؛ که گفته ای جهان بی دین، به که بی پادشاه (غرض از "پادشاه"، بیشتر یک "خردمند" و اداره کننده ی "مدبر" است). انوشیروان پاسخ داد چنین است؛ که یکی بت پرست است و یکی پاکدین، یکی با نفرین است و یکی با آفرین. از گفتار هیچ کس جهان ویران نگردد لیکن اگر تخت بی پادشاه بماند، خردمندی و دین بر پای نماند.

یکی پرسید؛ چندان که تو را ستایش می کنند، خدای را نیایش نکنند. شاه گفت؛ از آن ترسم که چنین ستایشی از بیم باشد.

در وصیت نوشیروان به فرزندش هرمزد آمده که به مرد بی نام (ناکس، ناوارد، پست، بی دانش...) ساز جنگ مده که تو را به دشمن می سپارد.


Share/Save/Bookmark

Recently by Ali OhadiCommentsDate
بینی مش کاظم
-
Nov 07, 2012
"آرزو"ی گمگشته
-
Jul 29, 2012
سالگرد مشروطیت
2
Jul 22, 2012
more from Ali Ohadi