درقسمت های گذشته مطالبی در مورد محمدحسین فروغی ذکاءالملک اول ، محمد علی فروغی ذکاءالملک دوم ، حبیب یغمایی و ادیب الممالک فراهانی عرضه شد. در این قسمت به معرفی حسن وثوق معروف به وثوقالدوله می پردازیم
حسن وثوق معروف به وثوقالدوله
بر اساس لغت نامه دهخدا : "حسن یا میرزاحسن خان وثوق الدوله، فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه ، از رجال معروف و سیاستمدار مشهور ایران و نیز از زمره ٔ شعرا و منشیان عصر خویش به شمار می رود. تولد او به سال ١٢٩٠ هَ . ق . است... وثوق الدوله در بهمن ماه ١٣٢٩ هَ . ش . به سن قریب به هشتادسالگی درگذشت".
//www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-cfedc867d2244c828838e71c30b9816d-fa.html
"میرزا حسن خان" در فروردین ١٢٥٤ خورشیدی دیده به جهان گشود.او از هفت سالگی به فرا گرفتن درس فارسی و مقدمات عربی پرداخت و در جوانی در مدرسه مروی قسمتی از فلسفه را نزد شیخ علی نوری و قسمتی از فقه را نزد سید عبد الکریم لاهیجی فرا گرفت و سپس به آموختن زبان فرانسه و تتبع در ادبیات فارسی پرداخت ، دائی او امین الدوله نیز در پرورش استعداد او کوشید و زیر دست او خدمت خود را آغاز نمود. "میرزا حسن خان" در تیرماه ١٢٧٤ خورشیدی همراه پدرش نزد ناصرالدین شاه رفت، معلومات و استعداد او درجوانی ، توجه شاه را به خود جلب کرد و این باعث شد فرمان استیفای آذربایجان و به همراه آن لقب وثوق الدوله به او داده شود. او از این زمان در شمار مستوفیان در آمد و با پدرش که او نیز همین عنوان را داشت به همکاری پرداخت و با "دوشیزه مریم" دختر آصف الدوله ازدواج کرد
//www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=32135
حسن وثوق معروف به وثوقالدوله فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه و نوهٔ پسری محمد قوامالدوله آشتیانی و برادر احمد قوام (قوامالسلطنه) بود. علوم ادبی را از میرزا احمد گلپایگانی و فلسفه را نزد میرزا هاشم رشتی اشکوری و میرزا ابوالحسن جلوه آموخت. او در سفرهایی که به خارج رفت زبان های فرانسه و انگلیسی را به خوبی فرا گرفت. وثوق در جوانی مستوفی آذربایجان شد. در دورهٔ یکم و دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی انتخاب شد و در مجلس به سمت نیابت مجلس دست یافت. او از سال ۱۲۹۰ خورشیدی تا اوایل سلطنت رضا شاه ، شانزده بار عهدهدار وزارتخانههای مالیه (دارایی) ، خارجه، عدلیه (دادگستری) ، داخله (کشور) و معارف (فرهنگ) گردید
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%88%D8%AB%D9%88%D9%82
.دوران نخستوزیری : وثوق الدوله اول بار در سال ١٢٩٥ خورشیدی که کشور را بیثباتی فرا گرفته بود از طرف احمد شاه قاجار مأمور تشکیل کابینه شد، در این زمان بین کشورهای انگلیس و آلمان در جنوب ایران بر سر منافع استعماری جنگ در گرفت که منجر به پیروزی انگلیسیها شد .... به دستور وثوق الدوله در این زمان دوره چهارم مجلس شورای ملی برگزار شد و تشکیلات تفنگدارانی که در جنوب به کمک انگلیسیها دایر شده بود ، منظم تر شده و بنام پلیس جنوب معروف گشت، اما کشور دارای مشکلات بسیاری بود که وثوق نتوانست زیر مشکلات مقاومت کند و پس از هشت ماه استعفاء داد. او برای بار دوم در سال ١٢٩٧ خورشیدی باز از طرف احمد شاه مأمور تشکیل کابینه شد و در اولین اقدام خود بعد از نخست وزیری کلیه اعضای کمیته مجازات را دستگیر و زندانی کرد و با تشکیل دادگاه، تشکیلات کمیته مجازات را منحل ساخت.
در مرحله بعدی راه های کشور را که پر از راهزن و غارتگر شده بود پاکسازی کرد، و امنیت را در بیشتر مناطق بر قرار کرد. در زمان نخست وزیری وی قیام جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی در شمال کشور بوقوع پیوست و او در سرکوبی این قیام ناموفق بود و این نهضت تا بعد از نخست وزیری وی نیز ادامه داشت.
وثوقالدوله که طرفدار دولت انگلستان بود، از همان اول که نخست وزیری را پذیرفت برای اینکه بتواند دولت باثباتی داشته باشد از آنها کمک مالی گرفت، در این زمان برای اولین بار ، ایران به مجمع جهانی ملل دعوت شد، اما مهم ترین کار او در این دوره بستن قراداد ننگین ١٩١٩ میلادی ، با دولت انگلستان بود که به وسیله این قراداد ایران به تحت الحمایگی انگلستان در می آمد و برای بستن این قراداد پول هنگفتی نیز از دولت انگلستان به عنوان رشوه دریافت کرد
//www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=32135
انگلیسیها سعی داشتند وثوقالدوله را سال ها برای رسیدن به اهداف خود در پست نخست وزیری حفظ کنند، اما سرانجام بواسطه ی کار شکنی روسها و مخالفت زیادی که در داخل با وثوقالدوله به خاطر بستن قراداد ١٩١٩ شد به برکناری او از نخست وزیری و لغو قراداد به اجبار تن دادند
Various Sources
هنگامی که حسن وثوق ( وثوق الدوله ) قرار داد ایران وانگلیس را بوسیله جراید اعلام کرد ، عشقی منظومه اعتراض آمیز زیر را در نتیجه تاثر از عقد قراداد مزبور سرود
هر چه من ز اظهار راز دل ، تحاشی می کنم
بهر احساسات خود ، مشکل تراشی می کنم
ز اشک خود بر آتش دل ، آب پاشی می کنم
باز طبعم بیشتر ، آتش فشانی می کند ...
ای وثوق الدوله : ایران،ملک بابایت نبود
اجرت المثل متاع بچگی هایت نبود
مزد کار دختر هر روزه ، یکجایت نبود
تا که بفروشی بهر کو، زر فشانی می کند ...
اینکه بینی ، آید از گفتار عشقی بوی خون
ازدل خویشتن این گفتار می آید برون
چشم بود مجرای این سرچشمه تاکنون
زین سپس ریزش ز مجرای زبانی می کند : محمد رضا ميرزاده عشقی
//www.chaldran.net/main/1388-10-25-20-06-42/27/174
در سالهای ١٩١٨ تا ١٩١٩ دولت میرزا حسنخان وثوقالدوله ، «دارالمعلمات» را در ایران تاسیس کرد. همزمان هم ده مدرسهی ابتدایی دولتی دخترانه در ایران تاسیس شد.
//iranian.com/main/2012/jun-43
وثوقالدوله پس ازلغو قرارداد ۱۹۱۹ در سال ١٢٩٩ خورشیدی به اروپا رفت. در دوره رضاشاه بخشی از پولی را که برای قرارداد گرفته بود از او پس گرفتند. او در ۱۳۱۴ مدتی رئیس فرهنگستان ایران بود//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%88%D8%AB%D9%88%D9%82
فرهنگستان ایران، نهادی بود که در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۱۴ برای اصلاح زبان و خط فارسی به فرمان رضاشاه تأسیس شد و تا سال ۱۳۳۳ فعالیت کرد. آن را «فرهنگستان اول» نیز نامیدهاند .... ریاست فرهنگستان، به ترتیب، بر عهدهٔ این اشخاص بود: محمدعلی فروغی ( اردیبهشت ۱۳۱۴ )، حسن وثوق ( آذر ۱۳۱۴ )، علیاصغر حکمت ( اردیبهشت ۱۳۱۷ )، اسماعیل مرآت ( مرداد ۱۳۱۷ )، عیسی صدیق ( مهر ۱۳۲۰ )، بار دیگر محمدعلی فروغی ( آذر ۱۳۲۰ ) و حسین سمیعی ( ادیبالسلطنه۱۳۲۱).
//fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
حسن وثوق در اواخر عمر حافظه خود را از دست داده بود و غالب اوقات در باغ خود در سلیمانیه میزیست. او در بهمن ۱۳۲۹ درگذشت و در آرامگاه خانوادگی واقع در قم دفن شد. از او هشت دختر و دو پسر باقی ماند.
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%88%D8%AB%D9%88%D9%82
مرحوم ایرج افشار در مقاله ای تحت عنوان شعر وثوق الدوله نوشت : "وثوق الدوله که در حکمت و تاریخ و ادب ممارست ها داشت. خود بخوبی متوجه شده بود که تاریخ همچون آینه نمایاننده ی اعمال آدمی است. او در قصیده ی آینه گفته است:
نقش تو در زمانه بماند چنانکه هست
«تاریخ»حکم آینه دارد هر آینه
زیر فشار حادثهام استخوان شکست
آن سان که زیر چکش آهنگر آینه
مرد حکیم آینهدار طبعیت است
دارد ودیعه در دل و هم در سر آینه"
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/9963/430/text
معروف ترین اشعار حسن وثوق
علاوه بر قصیده ی آینه ، می توان از نمونه های زیر به عنوان معروف ترین اشعار وثوق الدوله نام برد:
چون بد آید
چون بد آید ، هرچه آید بد شود
یک بلا ، ده گردد و ده ، صد شود
آتش از گرمی فتد، مهر از فروغ
فلسفه باطل شود، منطق دروغ
پهلوانی را بغلطاند خسی
پشهای غالب شود، بر کرکسی
کور گردد ، چشم عقل کنجکاو
بشکند گردونهای را ، شاخ گاو
نیکبختان راست ، ابر فرودین
زیب بخش ملک و مشاطه زمین
تیره بختان راست ، باران بهار
سیل خرمن کوب و برق شعله بار
آن یکی ، چون مرغ پرد بر اثیر
درنوردد شش جهت را روی و زیر
نه بلا ، دامی به راهش افکند
نه کمند حادثه ، بر وی تند
این یکی ، آهسته پیماید رهی
لغزدش پائی و افتد در چهی
این یکی ، را آب سیل خانه کوب
آن یکی ، را مرکب سهل الرکوب
خاک ، آن را نیشکر بارآورد
این یکی را ، حنظل و خار آورد
این یکی را ، آتش افروزد چراغ
بر دل آن یک ، نهد چون لاله داغ
این یکی را ، باد پیک مژده بر
آن یکی را ، حامل رنج وخطر ... : حسن وثوق
شاهكار
شاهكاري هست هر صنعتگري را در جهان
شاهكار_ آفرينش ، خلقت_ زيباي_ تست ... : حسن وثوق
روزی برآید دست حق
ایام بر من چیره شد ، چشم جهان بین خیره شد
وین آب صافی تیره شد ، بس ماند در گودالها
دل پر اسف از ماضیم ، وز حال بس ناراضیم
تا خود چه راند قاضیم ، تقدیر استقبالها
نقش جبین درهم شده ، فر جوانی کم شده
شمشاد قامت خم شده ، گشته الف ها دالها
گوئی که صبح واپسین ، رخ کرد و منشق شد زمین
وین برقهای قهر و کین ، برجست ازان زلزالها
مغلوب شد هر خاصیت ، برگشت هر خلق و صفت
مانند تغییر لغت ، از فرط استعمالها
هم منفصم شد وصلها ، هم منهدم شد اصلها
هم منقلب شد فصلها ، هم مضطرب شد حالها
شب گرد ظلمت گستری ، و ان چشم شبکور از خری
نشناخت نور مشتری ، از شعله ی جوالها
چون ریشه بندد خوی بد ، بهتر نگردد خود بخود
سخت است دفع این رمد ، بینشتر کحالها
روزی برآید دست حق ، چون قرص خورشیداز شفق
بیترس و بیم از طعن و دق ، آسان کند اشکالها
این ناله ی شبگیرها ، برنده چون شمشیرها
هم بگسلد زنجیرها ، هم بشکند اغلالها
از خون این غدارها ، و زخاک این بد کارها
جاری کند انهارها ، بر پا کند اتلالها ... : حسن وثوق
آسودگی
شهری و دیاری که در آن همنفسی نیست
گر لندن و پاریس بود جز نفسی نیست
ناچار دل از خانه بریدیم چو دیدیم
در خانه به جز خانهبرانداز کسی نیست
بگریز ازین مردم کینجوی هوسناک
در دل چو ترا کینه و در سر هوسی نیست
در بند کسان بودن ما رنج عبث بود
آسودگی آن راست که در بند کسی نیست : حسن وثوق
اوضاع اجتماعی ایران
ما خود همه غولانیم ایران همه بیغوله
از بند عبادان تا جنگل ماسوله
ترسیم ز هر اصلاح کاین بدعت مذمومه است
شادیم به هر تقلید کاین سنت معموله
بیداری ما شاید در حشر بود کایدون
شغل شب و روز ماست بیتوته و قیلوله ... : حسن وثوق
اینهم سخن حسن وثوق درباره ی حافظ:
آن كه در فهم حقيقت در جهان ممتاز بود
خواجه شمسالدين محمد حافظ شيراز بود
راز وحدت را كسي مانند حافظ حل نكرد
ديگران شاگرد و او استاد اهل راز بود
خاطرش گنجينه ي اسرار را مفتاح گنج
لاجرم درهاي حكمت بر جنابش باز بود
هيچ كس داد سخن را در جهان چون او نداد
هم سنخور، هم سخندان، هم سخن پرداز بود
ديگران در وادي حيرت اسير و پاي بند
او در آفاق_ جمال_ دوست در پرواز بود : حسن وثوق
تصاویر
حسن وثوق در جوانی
//fouman.com/history/img/Qajar_Vosooghoddoleh.jpg
حسن وثوق در دوران نخستوزیری
//www.yadegaran.com/imgDetail/primin/11297.jpg
حسن وثوق در اواخر عمر
//www.ir-psri.com/pic/Photos/Photo528_1.jpg
نظر شما چیست؟
xxxxxxxxxx
Recently by All-Iranians | Comments | Date |
---|---|---|
کار پردازان انگلیس در ایران : ۵٢ - احسان نراقی عنصر فعال فراماسونر | 4 | Dec 04, 2012 |
اشعاری به یاد محمد مختاری شاعر و نویسنده ی مقتول ایران | 11 | Dec 04, 2012 |
خدمتگزاران فرهنگ ایران : ٢٠ - محمد نوری | 2 | Dec 02, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Jenab-e Anglophile
by All-Iranians on Thu Aug 09, 2012 11:37 AM PDTThank you for your informative link. You may also like to view this
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/169980
خطابه وثوق الدوله به فرهنگستان ایران
anglophileThu Aug 09, 2012 11:24 AM PDT
برای توجه علاقمندان:
//sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/70213842520.pdf
خانه ی وثوق
All-IraniansThu Aug 09, 2012 11:14 AM PDT
//iranian.com/main/blog/all-iranians-100
جناب انگلوفیل
All-IraniansWed Aug 08, 2012 05:48 PM PDT
با تشکر ، از"قصیدۀ حسرت" در بعضی نسخ شعری ، به عنوان "قصیدۀ حیرت" یاد می کنند و بد ینگونه هم می خوانند:
بگذشت در حیرت مرا بس ماه ها و سال ها
چون است حال ار بگذرد دایم بدین منوال ها
ایام بر من چیره شد، چشم جهان بین خیره شد
وین آب صافی تیره شد چون ماند در گودال ها ...
تا یار، که را خواهد و میل اش به که باشد!
Jenab-e Anglophile
by All-Iranians on Wed Aug 08, 2012 04:05 PM PDTThank you for your supportive comment and for the link. You may also like to view this
در زندگی وثوق دو دورهء مهم«غربت اجباری»و«دوری از سیاست»پیشآمد. یکی پس از قرارداد ١٩١٩ بود و بار دیگر پس از استعفا از ریاست فرهنگستان در ۱۳۱۴ خورشیدی که بهعنوان بیماری به اروپا رفت ... در اشعار دورهء غربت ، دلزدگی و آزردگی از غربت از مضامین اصلی شعر اوست. همهجا دوری از یار و دیار ، ظرافت جان او را خراشیده و او را خسته و وامانده کرده. شاعر خوب دریافته بود که اگر اوضاع برگردد و او به ایران باز رود دیگر دور دور او نیست و رزوگاری پیش نمیآید که دستش به دامن سیاست بند شود. در غزلی شیوا گفته است
بار سفر ببند که دیگر مجال نیست
دم در رسید و فرصتی از کار و حال نیست
عمر گذشته باز نیاید به جای خویش
مرد حکیم در پی امر محال نیست
این سیل تندرو که سرازیر شد ز کوه
دیگر به کوه برشدنش احتمال نیست ... : حسن وثوق
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/9963/430/text
قصیدۀ حسرت
anglophileWed Aug 08, 2012 03:36 PM PDT
بگذشت در حسرت مرا بس ماه ها و سال ها چون است حال ار بگذرد دایم بدین منوالها
ایام بر من چیره شد، چشم جهان بین خیره شد وین آب صافی تیره شد چون ماند در گودالها
دل پر اسف از ماضیم، وز حال بس ناراضیم تا خود چه رانّد قاضیم، تقدیر استقبالها
نقش جبین درهم شده، فرّ جوانی کم شده شمشاد قامت خم شده، گشته الف ها دالها
گویی که صبح واپسین رخ کرد و مُنشق شد زمین وین سی لهای
قهر و کین برجست از این لزالها
مغلوب شد هر خاصیت برگشت هر خُلق و صفت مانندِ تغییر لغت، از فرط استعمالها
هم مُنفَصم شد وصل ها، هم منهدم شد اص لها هم منقلب شد فصل ها هم مضطرب شد حالها
شب کرد ظلمت گستری، وان چشم شبکور از خری نشناخت نور مشتری از شعلۀ جوّالها
چون ریشه بندد خوی بد، بهتر نگردد خودبخود سخت است دفعِ این رَمَد بی نشترِ کحّالها
این نالۀ شبگیرها، برّنده چون شمشیرها هم بگسلد زنجیرها، هم بشکند اغلالها
تا چند در این کشمکش چون مرغ بسمل در طپش گاه صعود است و پرش، زی کشورِ آمالها
رخت از محیط بندگان بندم به شهرِ زندگان چون اختران تابندگان چون گوهران سیالها
هر صبحدم در کویشان خواهم نظر بر رویشان کز مطلعِ ابرویشان مسعود گردد فالها
کو عُزلتی راحت رسان، دور از محیطِ این خَسان تا تن زنند این ناکسان، زین قیل ها و قالها
کو مهدی بی ضمنّتی ، کارَد به جانم رحمتی برهاندم بی منتی، از چنگ این دجّالها
حسن وثوق
از حسن انتخاب شما کمال تشکر را دارم
anglophileWed Aug 08, 2012 03:30 PM PDT
این مجموعه روز به
روز نفیس تر میگردد. این دو برادر یعنی حسن وثوق و احمد قوام را میتوان
از فرهنگ مدارترین دولتمردان پس از مشروطه دانست. نظر شما را به تحلیل
بسیار ارزنده پروفسور فضل الله رضا در باره حسن وثوق جلب میکنم:
//www.rahavard.com/pdf/91-ProfReza.pdf
قراداد١٩١٩ میلادی
All-IraniansWed Aug 08, 2012 03:04 PM PDT
لرد جورج ناتانیل کرزن از سیاستمداران و رجال معروف بیست و پنج سال اول قرن بیستم در بریتانیا، ایرانشناس انگلیسی بود... لرد کرزن یک سال پس از پایان جنگ جهانی اول (۱۹۱۹) در زمان وزارتش در امور خارجه سیاستی را اجرا کرد که بر اثر آن نزد ایرانیان منفور شد. در آن تاریخ به اشاره او میان «وثوقالدوله» نخستوزیر ایران و «سر پرسی کاکس» نماینده دولت بریتانیا پیمانی به امضا رسید که مقامات انگلیسی را ناظر بر سازمانهای ارتشی و دارایی ایران میکرد. مسلماً انگیزه عقد چنین پیمانی ترس کرزن از ناحیه روسها و تدبیرش برای ایجاد موانعی بر سر راه توسعهطلبی رژیم جدید شوروی و تحکیم سلطه انگلستان بر ایران بود. او طی یادداشتی در خصوص قرارداد مذکور چنین نوشت:
«غرض... آن نیست که ما اختیار ایران را به دست گرفته یا خواهیم گرفت، بلکه مقصود آن است که حکومت ایران دریابد که ما تنها قدرت بزرگ در همسایگی آن هستیم که به سرنوشت ایران سخت علاقه مندیم، میتوانیم و مایلیم... ایران را در احیای ثروتهایش یاری کنیم.» «وی با رضامندی آن را شاهکاری دیپلماتیک به شمار میآورد و اینگونه مینویسد: «پیروزی بزرگی است و من به تنهایی آن را به انجام رساندهام».
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B1%D8%AC_%DA%A9%D8%B1%D8%B2%D9%86
سخن حسن وثوق درباره ی حافظ
All-IraniansWed Aug 08, 2012 10:54 AM PDT
در قسمت "سخن حسن وثوق درباره ی حافظ"، شعر زیر
هيچ كس داد سخن را در جهان چون او نداد
هم سنخور، هم سخندان، هم سخن پرداز بود
به صورت زیر باید خوانده شود
هيچ كس داد سخن را در جهان چون او نداد
هم سخنور، هم سخندان، هم سخن پرداز بود