یاد آن روزی که ما هم روزگاری داشتیم
عزت و قرب و مقام و احترامی داشتیم
شهر آبادان ما بودی یکی همچون بهشت
مردم خونگرم و خوب و مهربانی داشتیم
ماهیان شط ما بودی چه خوش طعم و لذیذ
با فراوان ماهیان الحق که حالی داشتیم
سینمای تاج ما بودی چه زیبا و قشنگ
خوب استخری مرتب سینمائی داشتیم
باشگاه خوب ایران راستی یادش به خیر
خوب و ارزان لوبیائی و کبابی داشتیم
باشگاه خوب اروندش بر اروند رود
بوستانی وگلستانی و نفتی داشتیم
سوت پالایشگاه ما هر بامدادان و پسین
عادت مابودو مازوخوش دوائی داشتیم
رود بهمن شیرو اروندش چه رودی دلپذیر
در کنار نخلهایش بس گذاری داشتیم
بود بوارده یک جا و دگر جایش بریم
اندرآن همچون صفاهان چهارباغی داشتیم
احمد آبادو فرح آباد پیروزو بهار
سده و کارون و بهمن شیر جائی داشتیم
شرجی وگرمای معروفش اگر جانکاه بود
لیک بی همتا یکی نیکو بهاری داشتیم
هیچ شیرین تر ز خرمایش ندیدم در جهان
گرچه شیرین چون عسل بس چیزهائی داشتیم
میوه ای همچون سه پستان کس نمیداند که چیست
یا که دیگر میوه ای همچون کناری داشتیم
فوتبال شهر ما مشهورو صاحب نام بود
نامداران بلند آوازه نامی داشتیم
بود شاپوری نخستین نام ورزشگاه ما
چون بشیرو وازگن بازیکنانی داشتیم
نامور پرویزدهداری که باشد زنده یاد
هم علی سرخوو هم جاسم سیاهی داشتیم
رفته از خاطر فراوان نامداران دگر
خواجیان و زیرکه چابک به پائی داشتیم
خوش زمانی بودو مارا روزگارانی که رفت
سینه ای بی کینه روح باصفائی داشتیم
شاعر؟
Recently by ebi amirhosseini | Comments | Date |
---|---|---|
Simin Daneshvar: Influential author has died | 22 | Mar 08, 2012 |
ایران 1973 | 5 | Oct 18, 2011 |
حافظ | 1 | Oct 12, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
..
by maziar 58 on Thu Jun 03, 2010 05:19 PM PDTkhar jan I'm done with diarreah so that should cover the first one with out further explanation , and my son is the second one in a non derogatory term. Maziar
ABADANIEyeh mireh tehran bara kar jostan, baad az 3 mah nameh mideh vasse familash......
kaar jostom,tehran tiripeh,digeh IRAN bar nemigardom.
Daash Majid
by ebi amirhosseini on Thu Jun 03, 2010 05:06 PM PDTهمشهری؛ به یاد مدرسه عالی پارس و بنگاه شادمانی پاتوق اهل هنر؛یه گیلاس دو آتشه برو بالا و عینک "ری بن" بزن!
وقتشه یه چیزی بنویسی!.
Ebi aka Haaji
اصلاً میدونین چیه؟
MajidWed Jun 02, 2010 07:18 PM PDT
آقا خر ما از کرّگی دم نداشت!
من دوتا کلمه آبادانی بلد بودم خواستم یک کم قُپی بیام که شماها فکر کنین.......وِه...... اینم بچه آبادانه و باحاله! نمیدونستم دارم جلوی یه مشت توپچی ترقّه در میکنم!
ببخشین «غُلو» ها!
آفرین بزرگ
divanehWed Jun 02, 2010 04:10 PM PDT
بابا ای والا . خیلی خوب گفتی جناب بزرگ. به خصوص فیدوس که کمترافرادی معنی اش را میدانند
دست مله را هم درست گفتی. به معنی شنا کردن است و احتمالاَ ترکیبی از دست و ملاحی است
نبولی = خطاب دوستانه به دوم شخص و مشتق از نبو که خود مشتق از نبی است. نبی به عنوان پس وند به معنی کونی است. مثلاَ احمد نبی به معنای احمد کونی است
مال تو خیلی سخت است. کلمه رود را بعضی مادرها برای فرزندشان به کار می بردند. یک حدس دیگر هم این که کلمه سی در سی صورت به معنای سیاه است. اما همین طور الا بختکی گفتیم
این هم دو تا جک آبادانی
آبادانیه از تاکسی پیاده میشه می خواد پول بده میبینه دوستش داره از دور می آد. میگه: کا دو تا حساب کن
مادر آبادانیه داشت تو بیمارستان آرین میمرد و دکتر جوادی می گفت تا هزار تومن ندید عمل نمی کنم. غلو فقط یک عینک ریبن داشت که هزار تومن می ارزید. به رفیقش گفت: جهانگیر کا میگی ریبنه بفروشم. جواب داد: نه غلو ، عینک ریبن با تی شرت مشکی خیلی بت میاد
And the answer is......
by Khar on Tue Jun 01, 2010 08:04 PM PDTفیدوس=سایرن, سوت. در گذشته برای اعلام شروع کار و پایان کار در پالایشگاه ابادان و کارخانجات نفتی به صدا در میامد.
دست مله= شنا کردن الکی, شنا شطی (شنای توی رودخونه)
نبولی=؟
اگر گفتید "رودوم ", "سی صورت", "بچم" در ابادنی به چه معنی ست?
آبادانيه
ebi amirhosseiniTue Jun 01, 2010 06:20 PM PDT
آبادانيه ميخواسته بره خواستگاري، ديرش شده بوده حواسش پرت ميشه شلوارش رو پشت و رو ميپوشه و با عجله ميدوه تو خيابون، يهو يك ماشين مياد ميزنه درازش ميكنه وسط خيابون. رانندهه مياد بالا سرش، ميگه: طوريت كه نشده؟ آبادانيه يك نگاه به سر تا پاش ميكنه، چشمش ميافته به شلوارش، ميگه: چي چيو طوري نشده، ولك زدي حسابي پيچوندي!
_____________
یک آبادانی میرود توی کتابفروشی
میگه : وولک پوستر مو (من) رو داری ؟
کتابفروش میگه : نه
آبادانی میگه: وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!
_____________
یک آبادانی میگه: دیشب آبادان زلزله ١١ ریشتری اومد.
رفیقش میگه: پس آبادان با خاک یکی شد دیگه ؟
آبادانی میگه: بع ، ولک ، مگه بچه ها گذاشتن!
_____________
اینم برای ولک های عزیز:
//www.adababadan.com/abadan.html
Ebi aka Haaji
دیوانهء خیلی عاقل
MajidTue Jun 01, 2010 03:22 PM PDT
رامساید (wrong side): جهت مخالف در خیابان یک طرفه رفتن و در عین حال تلو تلو خوران راه رفتن در حال مستی.
غلو رو هم کاماً درست گفتی.
منتظر میمونم بینم جواب درست «فیدوس ، دست مله ، نبولی» چیه.
مجید جان
divanehTue Jun 01, 2010 12:49 PM PDT
عجب اصطلاحهایی می پرسی. اگر اشتباه نکنم معانی از این قرار است
رامساید: جهت مخالف در خیابان یک طرفه رفتن
غلو: مخفف غلام و به معنی لوطی و باحال . چیزی شبیه کول در انگلیسی
این هم چند کلمه برای آزمون شما و بقیه. هر کی جواب داد یک دمپایی ابری جایزه داره.
فیدوس ، دست مله ، نبولی
چاکر همه بچه های با حال
for all the abadani lovers
by onlyinamrica on Tue Jun 01, 2010 01:17 AM PDT//www.youtube.com/watch?v=DoleyvndbUY
For M.K.
by Majid on Tue Jun 01, 2010 12:39 AM PDT//www.youtube.com/watch?v=48HD_86ZpgU
for Majid
by Masoud Kazemzadeh on Tue Jun 01, 2010 12:32 AM PDTاز ابادانی پرسیدند جمعیت آبادان چقدره؟
گفت با حومه ش ۷۰ میلیون
...........
by Majid on Tue Jun 01, 2010 12:24 AM PDTآبادانیه داشت تو بهمنشیر غرق میشد، عینک ری بن شو گذاشت رو دمپائیش و هُل داد جلو و گفت: کا.....تو برو بسلامت، مویُم یه خاکی تو سر خودُم میکُنُم.
همیشه بچههای با حال همچون ا بی ، خر، دیوانه داشتیم
Masoud KazemzadehTue Jun 01, 2010 12:16 AM PDT
گلف قایق رانی پلو استخر داشتیم
ری بن بازار کویتی انکس داشتیم
سینما ی تاج ما بودی چه قشنگ
ولک دیوانه پشت سینما تاج داشتیم
گهگا ه به زیر ٔپل خرمشهر برای جیگر
همیشه بچههای با حال همچون ا بی ، خر، دیوانه داشتیم
بستنی بستنی نگرو ، جوجه جوجه کباب باشگاه اروند
دخترهای با حال آبادانی داشتیم
ولک کی میشه این رژیم دیشلمبو اهریمنی بره
دوباره آبادان آبادان بشه و ایران آبادان بشه
.......
by Majid on Mon May 31, 2010 11:37 PM PDTدستت درد نکنه ابی جان با این یادآوری ها، تو شعرت جای چندتا از اقلام حیاتی بچه های آبادان خالیه، عینک رِی بَن، تی شرت کاپیتان، شلوار لی و کفش کتونی تخت سبز!
پانوشت: اگه کسی تونست بگه اصطلاح آبادانی «رامساید» و «غُلو» یعنی چی یک لقب افتخاری «غُلو » و هزار آفرین جایزه داره!
Thanks EBi jan, this brings memories from long time ago
by Anahid Hojjati on Mon May 31, 2010 04:46 PM PDTDear Ebi, thanks for posting this poem about Abadan. The following lines are my favorites since they talk about places I either lived (Bouvarde) or visted (cinema Taj, Bashgah Arvand, Beraym, etc)
سینمای تاج ما بودی چه زیبا و قشنگ
خوب استخری مرتب سینمائی داشتیم
باشگاه خوب اروندش بر اروند رود
بوستانی وگلستانی و نفتی داشتیم
بود بوارده یک جا و دگر جایش بریم
اندرآن همچون صفاهان چهارباغی داشتیم
merci Ebi
by maziar 58 on Mon May 31, 2010 04:03 PM PDTI'm still dreaming of the day I can drive a car from Ahwaz to khorram shahr, abadan ,gospeh,shadegan,hendijan,dar khowien,kut abdella and you can fill the rest....................Maziar
divaneh jan
by onlyinamrica on Mon May 31, 2010 06:22 AM PDTYou sound so familiar. Anyways, we like your poem.
یاد آبادان به خیر
divanehMon May 31, 2010 05:14 AM PDT
دست شما درد نکند. بسیار لذت بردیم و چند بیت هم ما بر آن وزن سرودیم
بود بازار کویتی جای رخت خارجی
رکس و شیرین و سهیلا سینمایی داشتیم
کافۀ لادن که بودی جلوه گاه مهوشان
بستنی های سه رنگ و قهوه هایی داشتیم
کافه پاکستانی و آن سوزش و آتش به کام
وه عجب پاکوره و ساموسه هایی داشتیم
گه شنا در رود می کردیم به صد ترس و هراس
یری و نیش لمبو ها و کوسه هایی داشتیم
Haaj Ebi aziz, very nostalgic of you
by Khar on Sun May 30, 2010 09:05 PM PDTThanks for sharing
تهرانیه داشت واسه آبادانیه لاف میزد; می گه من یه سگ دارم وقتی میاد خونه در میزنه ...ابادانیه میگه :ولک مگه سگت کلید نداره