دعوت به مشاعره


Share/Save/Bookmark

Javad Yassari
by Javad Yassari
29-Jan-2009
 

از آنجا که قافیه’ دنیا تنگ شد و خلق ما هم همینطور و تا اطلاع ثانوی حوصله ای برای جنگ و جدالهای سیاسی، نظامی، ایدئولژیکی، استراتژیک، و خانگی باقی نمانده، بدینوسیله از کلیه’ اصحاب فرهنگ و ادب فارسی دعوت می نمایم تا در جلسه’ مشاعره ای در این صفحه به بنده بپیوندند.  تا اطلاع ثانوی، جنگ، هرج و مرج، کشمکش، یکی به دو، شکایت، غیبت، و حمله در این صفحه ممنوع می باشد.  ورود جنگجویان و بد اخلاقان و شاکیان اکیدا ممنوع است و فقط مهربانان و خوش اخلاقان قدمشان سر چشم.  ایضا ورود غیر فارسی زبانان نیز ممنوع اعلام می شود که البته حقیر توان مقابله با آنان را ندارم ولی اگر آمدند از درون فضای مجازی کمی آنها را هو خواهیم کرد، البته از نوع شاعرانه اش.  بله.  تنگ خلقی تا این حد است.

مشاعره کار آسانی است.  من یک شعر می نویسم و نفر بعدی میبایست یک شعر بنویسد که با حرف آخر آخرین بیت یا مصرع شعری که من نوشته ام شروع شود. مثلا اگر من نوشتم "توانا بود هر که دانا بود/زدانش دل پیر برنا بود،" نفر بعد از من باید شعری بنویسد که با حرف دال شروع شود.  هر نوع شعری، از هر شاعری، و به هر تعداد بیت که دلتان خواست می توانید بنویسید.  فعلا هنوز نمی دانم شرایط برنده شدن چیست، اما وقتی برنده معلوم شد، برای او جایزه’ ارزنده و خوشمزه ای از طریق پست ارسال خواهد شد. 

این هم از شعر آغازین:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند
بعد از اين روی من و آينه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اين‌ها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شکر کز سخنم می‌ريزد
اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
که ز بند غم ايام نجاتم دادند

"حافظ"

نفر بعد می بایست شعری بنویسد که با حرف دال شروع شود.  با تشکر. ج.ی.

 


Share/Save/Bookmark

more from Javad Yassari
 
Souri

"D"

by Souri on

در چشمه نور
مژده دادم به بهار
من به باغ گل سرخ
زیر آن ساقه تر
عطر را زمزمه کردم تا صبح
من به باغ گل سرخ
درتمام شب سرد
روشنایی را خواندم با آب
و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم

Houshang Ebtehaaj


Souri

Irandokht

by Souri on

it's not the computer. I believe it comes from the blog being too havy to be loaded now. I am having the same problem here.

We may ask Foad tomorrow about that.


Nazy Kaviani

من فکر کردم کامپیوتر من امشب آهسته شده! لطفا دال

Nazy Kaviani


دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

این هم نون سوری

نه وصل بماند و نه واصل
آنجا که خیال حیرت آمد


IRANdokht

بازم نون

IRANdokht


در این خرقه بسی آلودگی هست

خوشا وقت قبای می فروشان


Souri

"D"

by Souri on

در این سرای بیکسی

کسی‌ به در نمیزند

به دشت پر ملال ما

پرنده پر نمیزند

یکی‌ ز شب گرفتگان

چراغ بر نمیکند

دریغ که از شبی چنین

سپیده سر نمیزند

Houshang Ebtehaaj "Saayeh"


IRANdokht

این کامپیوترو

IRANdokht


این کامپیوترو باید بدم بجاش خروس قندی بخرم! انقدر دیر راه میده دو سه تا شعر عقب میفتم


IRANdokht

سلام از بنده نازی جان نون بده

IRANdokht


مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش

ساقیا می ده به قول مستشار متمن


Souri

posting is getting longer and longer, why?

by Souri on

من از پشت چپرها خسته برگشته

پدر بالای کرسی گرم حافظ بود

مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید

به تماشای زمستان چه کسی می اید ؟


Nazy Kaviani

با سلام به ایراندخت عزیز و میم لطفا

Nazy Kaviani


مرا گویی: "چه سانی؟" من چه دانم؟
"کدامی وز کیانی؟" من چه دانم؟


Nazy Kaviani

حالا میم لطفا

Nazy Kaviani


مرا عهدی ست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارن کویش را چو جان خویشتن دارم

سوری، عاشقانه ترین قسمت عاشقانه ترین شعر فروغ! مرسی!


IRANdokht

and I was waiting for M :0)

by IRANdokht on

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودم به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن


Souri

I was waiting for "alef" to put this one :O)

by Souri on

آه ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این ‚ این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم  ‚ من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم


Nazy Kaviani

از مولانا، حالا اگه خسته نیستی سوری جان الف. اگه نه باشه فردا!

Nazy Kaviani


در میان پرده’ خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها


Souri

"kaf"

by Souri on

کیوان ستاره شد
تا برفراز این شب غمناک
امید روشنی را
با ما نگاه دارد
کیوان ستاره شد
تا شب گرفتگان
راه سپید را بشناسند

Saayeh-Ebtehaaj


Nazy Kaviani

سوری، یک حرف متفاوت! کاف بده!

Nazy Kaviani


در خلوص من ارت هست شکی تجربه کن
کس عیار زد خالص نشناسد چو محک


Souri

"Y"

by Souri on

یارم چو قدح به دست گیرد

بازار بتان شکست گیرد

هر کس که بدید چشم او گفت

کو محتسبی که مست گیرد

Hafez


Nazy Kaviani

سوری جان دوباره ی

Nazy Kaviani


تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی


Nazy Kaviani

آقا ابی، سلام! لطفا ی

Nazy Kaviani


روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ئرنه هرگز گل و نسرین ندمد زآهن و روی


Souri

"D"

by Souri on

دودیگر : راه نیمش ننگ ، نیمش نام
اگر سر بر کنی غوغا ، و گر دم در کشی آرام
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا ایا همین رنگ است ؟

Akhavan-Saales


Nazy Kaviani

حالا دال!

Nazy Kaviani


مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود


ebi amirhosseini

لطفا" "ر" بدین ....

ebi amirhosseini


دانی شاها که مهر فرخنده اثر

تحویل حمل نمود و بودش چه نظر

تا روز نشاطت که به گلشن گذرد

هرروز فزونتر بود از روز دگر



 

Ebi aka Haaji


Nazy Kaviani

سوری جان من از هولم اشتباه کردم!

Nazy Kaviani


نوبت میمه.


Souri

Just when I was going to say good bye ...

by Souri on

Nazy jaan, baz dobareh ghati pati shod.

Please take the "nazem ol majles" position and say what to do now .

What letter we should start with now that we have "D", "Y" and "Mim"?


Nazy Kaviani

دال بده دختر تولد!

Nazy Kaviani


یکدو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود


Souri

"Y"

by Souri on

یک چند به کودکی‌ به استاد شدیم

یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن نگر که بر ما چه گذشت

از خاک بر آمدیم و بر خاک شدیم

Khayaam


Mehman

شام می خوردم تاخیر شد!

Mehman


یا من در آغاز فصل سرد وجودم

به نگاه تو نظر باخته ام

یا تو با پیام سرخ لبانت

فصلی گرم را در مهمانی بی انتهای

نیازم بر افروخته ای !


Nazy Kaviani

سوری جان سلام. دال بده.

Nazy Kaviani


یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود


Souri

ey agha, pas chi shod in "y" ma?

by Souri on

It seems that I'm really the "Lonely woman" here....!

Then I will say another poem starting with a "y" and say good night to all of you. 


Souri

"Vav"

by Souri on

و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی


Mehman

واو رد کن بیاد!

Mehman


 نامدست او زآسمان با بال وپر

چون ملک پران شده در بوم و بر

آمده در نفس من پیغام او

در وجودم شعله زد آوای او