آب را گل نکنیم


Share/Save/Bookmark

Kambiz Mobini
by Kambiz Mobini
05-Nov-2012
 

چند یست که در محافل و مجامع کوچک و بزرگ ایرانی، در کنفرانسها و گرد همآئی ها و یا درمقالات وتفاسیر سیاسی- اجتماعی مجلات، روزنامه ها، رادیوها و تلویزیون ها، به مناسبت هاى گوناگون یاد برخی از بزرگان و سیاستمداران معاصر دو عهد قاجار و پهلوی میشود و در کمال حسرت و افسوس و پشیمانی به اینکه چگونه قدرشان دانسته نشده اشاره میرود

سخن از رشادت و دلاوری و درایت عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه است که اگر عمر کوتاهش مجال میداد و به پادشاهی میرسید ایران ما ایرانی دیگر میبود. اگر قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیر کبیر این دو وزیر مدبر و وطن پرست به قتل نمیرسیدند، ایران کنونی ازرفاه و پیشرفت متنعم میشد. با افتخار از ستار خان و باقر خان یاد میشود که ناجی نهضت مشروطه شدند و با از جان گذشتگی بانی دوام و استقرار پایه های مردم سالاری در ایران در آستانه ورود به قرن بیستم شدند. رضا شاه، در عین اعتراف به استبدادش ، مظهر آبادانی وعمران، امنیت و نظم، و وحدت ایران قلمداد میگردد و از تبعید و مرگ اودر دیار غربت به تلخی یاد میشود. از کودتا بر علیه شاه فقید پهلوی دست بر سر میکوبند که چه بر ما رفت که افتخار و اعتبار ایرانی که او ساخته بود را به پشیزی فروختیم و با خامی به وعد و وعید نا مصلحان دل باختیم. و بالاخره از مصدق و بختیار به عنوان دو نخست وزیر ملی و آزادیخواه ذکر میشود که سعی در کوتاه کردن دست عوامل خارجی از این ملک و بوم داشتند و مردانه تا لحظه پایان عمر بر سرارزش های خود استوار ماندند و تن به سازش ندادند. موضوع مطرح در این مقاله به چالش کشیدن این مساله نیست که کارنامه این افراد را تک به تک زیر سؤال ببرد و به جزئیات اعمال و مقصدشان پی برد و به له و یا بر علیه آنان نظر دهد. بلی، فرض بر این است که اینان و بسیاری دیگر گمنام مردان و زنان این مرز و بوم، صرف نظر از عقائد سیاسی، مذهبی، نژادی، جنسی و قومی، خواهان ایرانی سربلند، مترقی، مستقل، آباد، دموکرات، آزاد و معتبر در جهان بوده و هنوز هم هستند. برخی بر سر این آرمان ها جان باختند و بسیاری به غل و زنجیر و نفی و تبعید از وطن گرفتار شدند. هدف از این نگارش، پرداختن به این امر است که باید به موضوع از جنبه ای عمومی تر نگریست و ریشه مشکلات را ورای نظرات و تمایلات شخصی دید.به نظر نگارنده به جای بیان این موضوع که اگر هر یک از این افراد هنوز بر عرصه قدرت بودند به این روز نمی افتادیم، باید در شرایط و مسائل محیط بر ایران در این دو عهد تدقیق نمود و به بررسی و تحلیل کلی تری پرداخت. شعر معروف: "خانه از پای بست ویران است        خواجه در فکر تعمیر ایوان است" به زیبایی و ایجاز بیانگر نظرات این مقاله است. به عقیده نگارنده اگر شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تربیتی وعلی الخصوص اخلاقی یک ملت بر پایه هایی سست و غلط استوار باشد هیچ فرد خیرخواه وطن پرستی ولو با پاکترین نیات به تنهایی و حتی با کمک معدودی افراد همفکر قادر به تغییر اوضاع و احوال نخواهد شد. مسائلی که گریبانگر مملکت ماست ریشه در تعصبات جاهلانه دارد، قوام از تقلیدات کور کورانه میگیرد و رونق از عدم بکار گرفتن عقل و منطق میابد. باید در کمال تاسف اذعان کرد طبقه ای سودجو و قدرت طلب در این برهه از تاریخ ایران به نام دین و ایمان رخنه در توده عوام کرده، و با سوء استفاده از احساسات قلبی و روحانی مردم، افسار بسیاری از اقشار مملکت را در دست گرفته اند . اینان با ترساندن مردم از عدم اجرای فرامین و فتواهایشان، یا از طریق مرعوب ساختن آنها از رفتن به دوزخ و جهنمی که بیشتر ساخته و پرداخته تخیلات بیمارگونه شان بوده تا مضامین مندرج در کتابهای آسمانی، و یا از راه تطمیع افراد شرور و جاهل در به اجرا رساندن دستوراتشان، موفق برکنترل جامعه گشته، از هرگونه اقدام برای پیشبرد فهم و درایت ان جلوگیری کرده و میکنند. هرحرکت آزادیخواهانه و مترقی را تحت عنوان اینکه "وادینا و وامصیبتا ، اینگونه افکار شیطانی و پلید است"، و با نسبت دادن این تحولات به دول به اصطلاح متخاصم و با عناوینی چون "غرب زدگی"، "نوکری اجنبی" و یا "جاسوس دیگران"، مخالف دین و ایمان میخوانده و میخوانند چرا که مردم را به قول خود عوام کالانعام دانسته و میدانند و هر گونه روشنفکری و کسب علوم و فنون متداولیه مدرن را مغایر با منافع شخصی و یا گروهی خود دیده و می بینند. البته و صد البته حیات و دوام این گروه در گرو تقلید بی چون و چراست. با هر حرکتی درمخالفت و ممانعت با این اصل به شدت و قساوت، چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم، مقابله کرده، از بینشان برده و هنوز می برند . خواه این امر از طرف دولتمردانی چون مصدق، امیر کبیر و قایم مقام فراهانی به زیر سوال برده شود، خواه نویسندگانی چون هدایت و کسروی؛ آزادیخواهی در کسوت مشروطه خواه، و یا پیروانی در آیین تجدد گرای باب. مجاهدان را به بهانه منافق بودن قلع و قمع میکند و سوسیالیست ها را به جرم بی دینی و الحاد. حقوق نیمی از ایرانیان را چون زن هستند پایمال میکند و اقلیتی چون بهاییان بشر دوست را به جرم واهی جاسوس بودن مهدور الدم میداند. اینان با حیله گری فقط فردی را در ایران محق دانسته و میدانند که مسلمان باشد و معتقد به ولایت ایشان و مکلف به اجرای تکالیفشان. قانون اساسی که از بدو شروع مشروطه تدوین شد گواهی است صادق بر این امر. با مکر تعصبا ت بی پایه و اساس را بر پیکر جامعه تزریق کردند و با ریا کاری و به نام تقیه دروغ ودورویی را به هنجاری اجتماعی تبدیل کردند. این ها گوشه ای از بیان درد عمیقیست که در روح و روان ایران ما رخنه کرده، تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل. بلی دوستان، تا از این مرحله زمستانی قرون وسطی بیرون نخزیم، به بهار آزادی دوران رنسانس نخواهیم رسید. فقط در این فضاست که ایرانیان پاک سرشت و میهن پرست مجال خدماتی شایسته به این خاک و بوم را احراز خواهند کرد. غریق نجات هر چند ماهر و ورزیده باشد در آبی گل آلوده ولجن زاری متعفن نه تنها منجی نتواند بود، بلکه خود مبدل به یک قربانی دیگر میشود.اول باید این گل ها را لایروبی کرد و نجاست را زدود و بعد انتظار نجات داشت. بیایید آب را از گل بزداییم و دیگر هرگز، هرگز....... "آب را گل نکنیم". در خاتمه باید عرض نمود که کندن ریشه های خرافات، تعصب، تقلید و وا پسگرایی اگر چه شرطی بسیار بسیار لازم و ضروریست ولی کافی نیست. هموطنان موظفند که باقبول مسولیت و دنبال کردن تعلیم و تربیت (با تاکید فراوان بر امر دوم) و با نهادینه کردن اخلاقیات در جامعه و بردن دین به عرصه زندگی شخصی افراد وبا شناخت و پذیرش منشور جهانی حقوق بشر گام در بازسازی میهن گرانقدردر تمام سطوح گذارند و در حمایت از روسای امور یار و مشاوری دلسوز باشند و نه فقط نظاره گر ی منفعل. دیگر زمان ان که رهبری را به جلو انداخت و از خود سلب مسولیت کرد گذشته است. باید مرد عمل بود و با مدارا، تواضع و فروتنی، تحمل شنیدن آرای دگراندیشان و با لا خره با افکاری بشردوستانه، همگام با روشنفکران و نواندیشان ،متفکرین ومتخصصین سرزمین خود را از این ورطه هولناک بدر آورده، رشک جهانیان سازیم. ان روز دورنیست، تا همت ما چه رقم زند.


Share/Save/Bookmark

Recently by Kambiz MobiniCommentsDate
آب را گل نکنیم
-
Nov 10, 2012
more from Kambiz Mobini
 
Kambiz Mobini

با تشکر از

Kambiz Mobini


با تشکر از ارسال نظرتان و سپاس از نوشتن شعر جاودانی سهراب که در نهایت سادگی و زیبایی و با اندرزی عمیق چراغ امید به فردایی روشن  را در دل هر ایرانی زنده نگاه میدارد.


Kambiz Mobini

بسیار از

Kambiz Mobini


بسیار از لطفتان ممنونم و همینطور از نظرتان.

البته هدف این مقاله تقدس دادن به دین و یا مسلکی نبود. البته حمله و بی‌ حرمتی به مرامی‌ هم در میان نیست. این واقعیت را که گروهی که جویای قدرت مطلق هستند در راه به دست یافتن آن از سلاح دین استفاده کرده اند را نمیتوان انکار کرد. در یک کلام از دین نباید دکان ساخت. اما این را هم نمی‌توان منکر شد که افراد سودجو در ممالک اروپای شرقی‌ از سلاح کمونیسم و سوسیالیسم، و در ممالک غربی به شکل امپریالیزم به قدرت می‌‌رسند و هیچ یک سنگ دین خاصی‌ را به سینه نمیزننند. از نظر من تمامی این مرامها قابلیت وسیله شدن برای رسیدن به اهداف غیر انسانی‌ این طبقه را دارند.


Kambiz Mobini

بسیار از

Kambiz Mobini


بسیار از لطفتان ممنونم و همینطور از نظرتان.

البته هدف این مقاله تقدس دادن به دین و یا مسلکی نبود. البته حمله و بی‌ حرمتی به مرامی‌ هم در میان نیست. این واقعیت را که گروهی که جویای قدرت مطلق هستند در راه به دست یافتن آن از سلاح دین استفاده کرده اند را نمیتوان انکار کرد. در یک کلام از دین نباید دکان ساخت. اما این را هم نمی‌توان منکر شد که افراد سودجو در ممالک اروپای شرقی‌ از سلاح کمونیسم و سوسیالیسم، و در ممالک غربی به شکل امپریالیزم به قدرت می‌‌رسند و هیچ یک سنگ دین خاصی‌ را به سینه نمیزننند. از نظر من تمامی این مرامها قابلیت وسیله شدن برای رسیدن به اهداف غیر انسانی‌ این طبقه را دارند.


divaneh

دست شما درد نکند

divaneh


دست شما درد نکند اما کاش آن یک قدم آخر را نیز برداشته بودید. با شما کاملاَ موافقم که مشکل ما مشکل فرهنگی است و اگر همین فردا رهبریت جمهوری اسلامی نابود شود به دست خویش دیکتاتوری بعدی را خواهیم ساخت. اما ای کاش یک گام دیگر نیز رفته بودید و به دین تقدس نمی دادید و سعی نمی کردید که گناه کاستی ها و زشتی های اسلام را تنها به گردن آخوندها بیاندازید. تا زمانی که شما مسبب اصلی، یعنی محمد را نشانه نگیرید این فرهنگ همین خواهد بود. تا زمانی که فکر کنید قتل عام یهودیان در مدینه متفاوت از قتل عام یهودیان در آشویتز است، تا زمانی که دست اندازی های خشونت آمیز محمد به دهات و قصبات عربستان را متفاوت از دست اندازی های عبیدالله خان ازبک به شهرک های ایران بدانید و تا زمانی که اقرار نکنید که کشتار قبایل به دست محمد و ابن سعود هر دو روی یک سکه هستند، حال همین خواهد بود و همین خواهد ماند. تا زمانی که ایرانیان شهامت مقابله با این دروغهای کهن را نداشته باشند، همچنان سیاه را سفید خواهند دید و برای هر بی عدالتی عذری خواهند یافت. خوشبختانه این بیداری در بسیاری بوجود آمده و تشت بی عدالتی این مکتب فاشیستی از بام فرو افتاده. وظیفۀ ما حال زدودن این بد آموزی های اسلام است و تقدس بخشیدن به آن خطائی بیش نیست.


Jeesh Daram

 آب را

Jeesh Daram


 خوب نوشتید و درست میگوئید، ولی ناگفته نماند، چون اصلاح فرهنگی ما نیاز بچندین نسل دیگر دارد که بتدریج در مسیر صحیح قرار بگیرند، لذا تا اطلاع ثانوی نسل کنونی به فرهنگ "بساز و برفوشی" و"بالاخره یه لقمه نونی میرسه" قناعت کرده و مسئولیت را بشانه آیندگان محول خواهند کرد.  باشد که در زیر سایه ولی عصر(عج) و نایب ایشان در ایران یعنی سفیر انگلستان (ع) همه چیز بخوبی پیش برود و هدف اصلی آنستکه شیرهای نفت ایران بسته نشود تا که نانی بکف آریم و به غفلت بخوریم و آری آب را گل نکنیم 

آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب
زن زیبایی آمده لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالا دست چه صفایی دارند
چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
بی گمان آنجا آبی آبی است
غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
کوچه باغش پر موسیقی باد
مردمان سر رود آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
آب را گل نکنیم

سهراب سپهری