ترمیم بکارت دختران، بالنده ترین صنعت رو به رشد در ایران که بسوی شکوفائی کامل پیش میرود


Share/Save/Bookmark

ترمیم بکارت دختران، بالنده ترین صنعت رو به رشد در ایران که بسوی شکوفائی کامل پیش میرود
by KamRan201
10-Oct-2009
 

در حالیکه اخباری که از ایران میرسد بشدت مایوس کننده وحکایت از ورشکستگی کامل سیستم بانکی و از نفس افتادن تمام کارخانه های تولیدی میکند اما همزمان اخبار خوشنود کننده ای نیزبگوش میرسد که صنعت ترمیم بکارت دختران روز بروز تقویت شده و هر هفته چند واحد جدید به کارخانه های قبلی اضافه میگردند.کارشناسان اقتصادی حسن این صنعت را دراندک بودن سرمایه گذاری اولیه و احتیاج به مکان اولیه کوچک که از طول و عرض یک اطاق تجاوز نمی کند میدانند. مخصوصا که حد اکثر ماشین الات برای شروع این صنعت از یک سوزن و نخ جراحی تجاوز نمیکند. بعلاوه احتیاج به پزشکان ورزیده نداشته و هر خاله خانباجی هم میتواند چرخ صنایع تولیدی را بکار اندازد. ناظران امور پیش بینی میکنندکه حالا که مقام اول جهانی را در این رشته بدست آورده ایم تا سالیان متمادی این مقام را برای خودمان حفظ خواهیم کرد. بعضی از اخبار تائید نشده دلالت بر اختراع جدیدی توسط یک دکتر فوق العاده مبتکر ایرانی میکند. این دکتر نابغه که استحقاق گرفتن جایزه نوبل راهم دارد موفق گردیده است که نوع مخصوصی از پرده بکارت را بسازد که دارای زیپ است وبه هر کس امکان میدهد تا در طرفته العینی زن و دوباره بصورت دختر در آید و به این صورت بعد از هر شیطونی آب از آب تکان نخورده و همه چیز خوب و خوش و بسلامت به جلو خواهد رفت.تا اینجا وضعیت نسبتا خوشحال کننده دختران نیش خورده را دردنیای امروز منعکس کردم که با صرف مبلغی البته در خور توجه آب رفته را به جوی بازمی گردانند تا دچارمشکلات بعدی که زخم زبان مادر شوهر و در وهمسایه هست گریبانشانرا نگیرد بعلاوه شازده داماد هم احساس غرور خواهد داشت که فتح المبین کرده است.اما تا بیست سی سال قبل اینگونه نبود و دختری که ناپرهیزی میکرد می بایست منتظرعواقب وخیم آنهم بنشیند.

در نمایشنامه زیرین حدود 30 سال به عقب میرویم تا ببینیم دریکی از حوادث مشابه که در فومن اتفاق افتاده است چه مسائلی پیش می اید. انتخاب فومن برای اجرای نمایشنامه بعلت فومنی بودن مدیر نشریه فکاهی گل اقا هست که آن مرحوم طبعی روان داشت و به یقین طاقت شوخی را هم دارد. و دوری کردیم از شهری درهمان نزدیکی که طاقت شوخی ندارند و تا یک " آ ئو" بگوئی می خواهند جگرترا از سینه در آورده و نپخته تناول بفرمایند. صحنه اجرای نمایشنامه منزل پدرزن جان است و فقط دو نفر بازی کن دارد.

نمایشنامه کمدی اجتماعی و ناموسی پر پرده در هیچ پرده  

یک نفرشمالی، از اهالی اطراف فومن ( خیال بد نکنید طرف رشتی نبود) دخترش را شوهر داد بعداز 3 شبانه روز بزن و بکوب اون ها رو فرستادن تو حجله اما صبح روز بعد آقا داما د دست عروس خانم را گرفت و برد خونه ی پدر زن جان! پدر زن جان گفت: بد سلیقه من 3شبانه روز برات جشن گرفتم که 3 شبانه روز هم توی حجله عسل خوری کنی. آخه داماد جان ساعت 6 صبح عروسی سنگر رو ول کردی و اومدی پهلوی من که چی؟ نکنه آمدی صبحانه با هم باقالی قاتوق بخوریم.خوب بنده خدا ، یه ندا میدادی من دیگ باقالی قاتوق را می فرستادم شما منزل (بر وزنبنده منزل). داماد جان حالا وقتی هست که وظایف اصلی رو فراموش کنی و بیای ور دل منبشینی؟

داماد جان سرخ و سفید شد و بعد گفت: من این دختر رو نمی خوام

پدر زن جان گفت: داماد جان مزاح می فرمائید؟ جنس فروخته شده بهیچ صورت پس گرفته نمی شود تازه اونم دختر. من چه بدانم شب تا صبح تو چه خاک تو سری هائی کردین. البته نمی خواد بمن بگی من با هوشم و خودم خیلی میدانم می خوای بگم؟ ولی قضیه پورنو میشه ها خوبیت نداره. زدی دختر من رو پنچر کردی ... بشو بشو بشو ( شمالی هابه برو برو برو می گویند) داری یواش یواش حوصله من رو هم میاری ها.

داماد گفت اومدم بگم پنچره

پدر زن جان خندید و گفت: پنچره؟ خوب اینم کاری داره برو پهلوی اسماعیل آقا دو چرخه ساز، بگو از طرف من اومدی تا فوری پنچری شو بگیره. خرج پنچر گیری رو هم بگو بذاره به حساب پدر زن جان .

باز داماد سرخ و سفید شد و گفت من ماشین رو نمیگم ، دخترت دختر دختر هم نیست!

پدر زن جان به لهجه ی شمالی ها یک آئو کشید و گفت : من از حرف تو تعجب میکنم .یعنی چی که دخترت دختره دختر هم که نیست. می خواهی بگی که دختر من پسره پسر نیست ویا پسر من دختره دختر نیست، پس دختر من پسره و یا چه میدانم دختر بنده پسره ،خلاصه شتر گاو پلنگ هوا کردی که چی این کله ی صبحی، اصلا منم مثل تو قاطی کردم.لطفا واضح تر بگو

داماد جان گفت: پدر زن جان گل نسا دختر نیست!

پدر زن جان با تعجب پرید هوا و گفت تو هم شوخی میکنی ها. خوب اگه دختر نیست پسپسره؟ ... از حرف های تو آدم شاخ در میاره. از وقتیکه دنیا اومد دختر بود. من 4 تاپسر هم دارم خوب دختر دختره ، پسر هم پسر ، من نمی فهمم چی میگی؟

باز داماد جان سرخ و سفید شد و گفت: می خوام بگم اون زنه.

- داماد جان شوخی نکن پس می خواهی مرد باشه؟

- پدر زن جان مقصودم اینه که سوراخ داره!

- داماد جان پس می خواستی آونگون داشته باشه ؟ مرا هرهر خنده آمد!

- می خوام بگم که قبل از من خوابیده، می فهمی که چی میگم!

- خوب خسته بوده خوابیده! منم هر موقع خسته بشم می خوابم

- مقصودم اینه که پهلوی یکی دیگه خوابیده!

- چه حرف ها چه چرت و پرت ها...دخترم شبا می ترسید پهلوی مامانش می خوابید از حالابه بعد هم پیش شوهر جان می خوابه!

-باباجان می خوام بگم بند تنبونش شل شده!

-داماد جان تو هم من رو حسابی گذاشتی سر کار ، بشو فوقانی، اطاق اولی، بعد بشو پستودومی، بعد بشو سراغ گنجه سومی، بعد بشوبطرف کشو چارمی ، بعد اون رو باز کن. اون تو یه عالمه کش تنبون خوابیده اما تو اون کش فرانسوی رو وردار که خیلی مده. راستی داماد جان تو هم خیلی جلب شدی. شیطون به بهانه کش تنبون میخواهی چه کشمکشی راه بندازی! خیلی مواظب باش چون پایه های تخت خواب یهقدری لنگه و ممکنه خدای نکرده شصت پای گل نسا فرو بره به اونجای بعضیا!

- پدرزن جان حالا چه بوقته شوخیه. من میگم قیصریه آتیش گرفته اونوقت شما می پرسید که هندونه کیلوئی چنده. پدر زن جان دخترت لائی رو داده.

- هان تازه متوجه شدم! اون پولیور زرشکی قشنگه رومیگی که گل نسا با دستای ظریف خودش بافته. پارسالا بهش گفتم که لائی در نده این پولیور شل میشه. میگفت مخصوصا لائی در داده تا پولیور تابستانی بشه و هوا بره توی سوراخاش.

-این دفعه گل گفتی پدر زن جان، منم میخواستم همین رو بگم اما روم نمیشد. اره سوراخ شده ، خیلی هم سوراخ شده

پدرزنجان نگاهی متعجبانه انداخت توی چشمان شیدای دامادش و گفت:

-سوراخه که سوراخه...فدای یک تار موی کچلت! تا من رو داری غصه و غربیلک وشکایت براچی؟ اصلا بهتر که پاره شد. منم اون پولیور یک در میان رو دوس نداشتم. پر از سوراخ مولاخ بود. زیاد غصه نوخور برو صندوق خونه و چند تا از پولیور های من رو ور دار.گور پدر هر چی سوراخه. سوراخ هم چیزی هست که خودتو اینطوری جلز ولز کنی؟

- پدرزن جان سوراخ بد نیست اما سوراخ بی موقع خیلی بده اونم واسه یه دختر نجیب!

-آفرین! آفرین! حالا داری اخما میشی... البته که سوراخ بی موقع خیلی بده. گل نسا فقط دو ماهه بود که ننه اش بی موقع گوش اونو سوراخ کرد و بعد هم چرک و خون و مکافات...طفلکی خیلی سختی و درد کشید.اره خیلی درست میگی سوراخ بی موقع مثل خشتک آدمه که تو عروسی یه دفعه جر بشه وسوراخ بشه . اما ناگفته نزارم که بعضی سوراخ ها از خوب هم خوبتره. مثلا وقتیکه دستآام بیکار میمونه، اگه سوراخ دماغ نباشه، اون رو کجا میزاری؟ از همه مهمتر سوراخ عیالم هست که من شب تا صبح اگه شصتم رو توش نکنم خواب به خواب میرم. البته این عادت رو از بچگی داشتم و همیشه دستم رو توی سوراخ ناف ننم بود تا خواب برم، حالاهم عیالم زحمت کش دست هرز منه و هر شب انگشتم توی نافش بخواب میره.

- اماپدر زن جان دختری که میره خونه شوهر باید با قاعده باشه

پدر زن جان بر آشفت و گفت:

- مردنا حسابی، تو هم که حسابی من رو گذاشتی سرکار. نوکونه (نکنه) دیشب زیادی عسل خوری کردی فکرت پریشون شده. آخه داماد جان انصا فت کجا رفته؟ مگه گل نسای من مثلث یا ذوذنقه هستش که با قاعده و بی قاعده داشته باشه. مرد نا حسابی مثلا نا سلامتی تو زن گرفتی اما مگه با فیثاغورث وارشمیدس عروسی کردی که دنبال قاعده و بیقاعده میگردی. می ترسم اینطوری که پیش بری فردا هوس شاقول و دیگ و سه پایه هم بکنی

داماد زوری بخودش داد و گفت:

من زن گرفتم اما باید دختر باشه . اما دختر تو زن از آب در اومده، می فهمی که چی میگم

- اره می فهمم خوب هم می فهمم اما من که فرق زن و دختر رو نمیدونم. من وقتی مادر گل نسا رو گرفتم با تا حالاش هیچ فرقی نکرده. همون خانومی که قبل از ازدواج بود حالا هم همون طوره، فقط یه کمی بفهمی نفهمی سینه هاش پلاسیده شده کاکل و و پشمش هم ریخته و دیگه کاملا دست دوم شده و وارفته

داماد جان که بهیچ صورت نتوانسته بود مقصودش را به پدر زن حالی کند عاقبت زد به سیم آخر و گفت: مقصودم اینه که دختر شما باکره نبوده!

پدر زن جان بلند بلند زد زیر خنده و گفت: داماد جان چرا از کله ی سحر داری صغرا کبرا می چینی. خوب از اول میگفتی که اشکال تو در باکره گی دخترم هست. داماد جان این موضوع تو خانواده زن من ارثی است . نه زن من باکره بود و نه مادر زن جانم، تاجائیکه میدونم هیچ کدوم از خاله هاش هم باکره نبودن . اصلا تا حالا یک نفر باکره تو خانواده زن من دنیا نیومده، من نذر کردم که اگر خدا تفضل کنه و یک باکره بما بده اسمش رو میذارم عفت الملوک!

داماد که دیگه داشت دیوانه میشد فریاد زد که: پدر زن جان مقصودم اینه که پرده نداره!

پدر زن جان این بار بر آشفت و گفت: الهی نمکم گلوت را بگیره تا ابله مرغان بگیری! مرد خجالت نمی کشی؟ پرده پرده پرده ،بی چشم رو پس اون یک کامیون پرده که با جهاز دخترم اون هفته برات فرستادم پرده نبود؟ خوب بگو من پرده می خوام و منهم همین امروز یک کامیون دیگه پرده برات می فرستم. راستی بگو پرده چه رنگی دوست داری....... قرمز گل گلی باشه خوبه!؟

در میان کف زدن ممتد تماشاگران

پرده میافتد و قصه ما هم تمام میشود.

Share/Save/Bookmark

more from KamRan201
 
Anonymouse

Booming re-virginity business is following booming prostitution.

by Anonymouse on

Everything is sacred.


Mola Nasredeen

از دختره می پرسن : شوهر چند حرف داره ؟

Mola Nasredeen


می گه : اگه پیدا بشه حرف نداره


hamfekr

خود گوئی و خود خندی...

hamfekr


منهم در باره یک تاجر که از چین بساط بکارت مصنوعی وارد پاکستان میکرد،
چند روز پیش مطلبی را خواندم. ایکاش قطعه شما در جهت آسیب شناسی سنت گرائی
در کشور های اسلامی نگاشته شده بود. نمک پاشیدن بر زخمهای قومی در قالب
هجو گوئیهای تفرقه افکنانه نه به نفع مبارزات ملی ماست و نه به رشد استعداد هنری
شما، اگر وجودداشته باشد، منجر خواهد شد