من به تن دردم نیست
یک تب سرکش، تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا
و چرا هر رگ من از تن من سفت و سقط شلاقی ست
که فرود آمده سوزان دم به دم در تن من.
تن من یا تن مردم، همه را با تن من ساخته اند
و به یک جور و صفت می دانم که در این معرکه انداخته اند
نبض می خواندمان با هم و می ریزد خون، لیک کنون
به دلم نیست که دریابم انگشت گذار
کز کدامین رگ من خونم می ریزد بیرون ... : نیما یوشیج
ما، از غزل به مرثیه پیوستیم
اما ، صفیر تیر از ناله های شعر ، رساتر بود
ما در میان معرکه دانستیم
کز واژه ، کار ویژه نمی آید
وین حربه را توان تهاجم نیست
تیر گلو شکاف که برهان قاطع است
هرگز نیازمند تکلم نیست ... : نادر نادرپور
عمر من افسوس درازی گرفت
روح مرا ، سخت به بازی گرفت
جان من از وصل حقیقت گریخت
وقت مرا ، عشق مجازی گرفت
اشک من از خون دلم رنگ یافت
خامه ی من ، نامه طرازی گرفت
با که بگویم که چه شبها به خشم
پاچه ی ما را سگ تازی گرفت
دزد عزاقی ، هوس فتح کرد
زوزه کشان خوی گرازی گرفت
از دل بغداد ، یکی گرگ خوی
بار دگر ، شیوه ی نازی گرفت
خواب خوش از چشم اراکی ربود
خاطر آسوده ، ز رازی گرفت
باز عرب در هوس پارس شد
معرکه ی غائله سازی گرفت
مرغک آتش نفس آهنین
رسم و ره روح گدازی گرفت
خواب مرا ، رذل عراقی گسست
نفت تو را ، دزد حجازی گرفت
شکوه ز ملحد نکنم ای شگفت
دل ز خدا ، مرد نمازی گرفت
با همه عصیان که مرا رخ نمود
دوست ، ره_ بنده نوازی گرفت : مهدی سهیلی
نیمه شب آنگه که دست کودک شبگرد
آتشی از برگ و بوته ها بفروزد
منتظر رقص شعله ها بنشیند
دیده به بازیگران معرکه دوزد ...
آه چه شب ها که چشم شوق و امیدم
دوخته می شد به روشنایی آفاق
فال نکو می زد از سپیدی گردون
دیده ی شب زنده دار وخاطر مشتاق ...
آه چه شب ها که رفت در غم و حسرت
تا من از آن نکته ای به حوصله جستم
سایه ی برگم که چون ز جا کندم باد
در پی بازآمدن به جای_ نخستم : نادر نادرپور
من رود پاک را در لحظه های خشم
در ذهن خود به دامن مرداب برده ام
بیچاره من ، که خرمن عمرم را با دست خویشتن
در شعله های آتش خشمم نشانده ام
بر کام ما نگشت و نکردیم کاری که چرخ نگردد
این گرد گرد چرخ کهن گشت و کشت و گشت
ما ، روزهای معرکه در خواب بوده ایم ... : حمید مصدق
دردا و دریغا که لبی باز نکردی
بانگی نزدی ، معرکه آغاز نکردی
ای وای از آن مشت که آزرد دهانت
مشتی نزدی ، درب قفس باز نکردی
اي قمري ماتم زده ، اي همسفر درد
ماتمكده ي عشق ، سرافراز نکردي
تدبير نكردي خطر دامن صحرا
مرغان چمن را ، خبر از باز نكردي
آهو بره ها ، گوش بــه آواز تو بودند
اي قامت سبز غزل ، آواز نكردي ....
راحله یار (شاعره افغانی)
آفت زده این باغ ، ببینید کجایید
یکبار دگر لشگر این شعبده هایید
دستی بده ای هموطن غرق تماشا
وقت دگری نیست که از خواب درآیید
هر بار که بازیگر این معرکه گشتید
گفتند و نوشتند ، براین شیوه رضایید
این معرکه ، توهین به شعور همگان است
ظلم و خفقان است اگر نوش نمایید
بی رأی شما مهره همانست که باید
بازیگر تصویر حماسیش چرایید ؟
تحریم چنین است که در خانه بمانید
بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
دیگر نتوان گفت ، هوادار شمایید : داریوش لعل ریاحی
ای نشسته به کنج آن خا نه
مشو ، از این زما نه ، بیگا نه
روزگاری ، تو در جهان بودی
صاحب_ ارج و قدر جا نا نه
یاد کن ، روزها ی تابان را
لحظه ها ، شاد بود و فر زا نه
بنگر آنجا که داشت هرسوی اش
شمع و بلبل ، گلی و پروا نه
معرکه خیمه بسته کاشانه
عاطفه گشته کذب و افسانه
ای بسا بت ، که معرکه پرداز
شده ، کاشانه همچو بتخانه
این خرا به دگر، نه خا نه ی تست
باید ت ، نو شود ترا ، خا نه
مشو ، از ا ین زما نه ، بیگا نه
بر كن از بن ، بساط بتخا نه
دکتر منوچهر سعادت نوری
همچنین نگاه کنید به متن کامل "معرکه : ازنگاه برخی سرایندگان این زمانه" در بخش فرهگ و ادب تارنمای وزین عصر نو:
//asre-nou.net/php/view.php?objnr=19669
xxxxxxxxxxxxx
Recently by M. Saadat Noury | Comments | Date |
---|---|---|
برای نسرین ستوده : در زنجیری از سرودهها | 11 | Dec 01, 2012 |
ای دوست : در زنجیر اشاره | 1 | Dec 01, 2012 |
آفریدگار | 7 | Nov 04, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
سر پیری معرکه گیری
M. Saadat NourySun Feb 26, 2012 12:11 PM PST
Dear AI Thank you for your musical link; please accept this in return
سر پیری معرکه گیری
//www.youtube.com/watch?v=ynCiYUuu0cc
شجریان: تصنیف عشق پیری و معرکه گیری
All-IraniansSun Feb 26, 2012 11:03 AM PST
//www.youtube.com/watch?v=vzz7IPtmZj4
مفهوم معرکه
M. Saadat NourySun Feb 26, 2012 10:42 AM PST
لغت نامه دهخدا:
١ - بسیاربسیار قابل توجه در بدی یا نیکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه کار بسیار مهم و قابل توجه انجام دهد: فلانی معرکه است .
٢ - جای تماشا و جای هنگامه و غوغا. (ناظم الاطباء). جایی از شارع عام یا میدانها که مشعبدان و حقه بازان و مارگیران و دیگر شیادان بساط خویش گسترند و عوام مردم را بر خود گرد کنند تا کیسه ٔ آنان تهی و جیب و آستین خود پر کنند. جایی از میدانها یا گذرگاهها که سخنوری یا مدیحه خوانی یا قصه سرایی یا مسئله گویی یا مارگیری و یا شعبده بازی بساط خویش گسترد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
٣ - معرکه برپا شدن ؛سر و صدا راه افتادن . جنجال راه افتادن . جنجال برپاشدن . دعوا و مرافعه :
من جواب تو به آیین ادب خواهم داد
تا میان من و تو معرکه برپا نشود.
//www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-928c33d67ee8443a8569b8bf52240699-fa.html
می در اندازی چنین در معرکه
M. Saadat NourySun Feb 26, 2012 10:20 AM PST
Dear AI Thank you for your poetical links; please accept this in return
پس چرا تو خویش را در مهلکه
می در اندازی چنین در معرکه
چون جوان بودی و زفت و سختزه
تو نمیرفتی سوی صف بی زره ...: مولوی
شعرمعرکه ی نیما یوشیج
All-IraniansSun Feb 26, 2012 09:45 AM PST
//www.jasjoo.com/books/new-poems/nima_youshij/43/1082
از معرکه ها جراحت آید
M. Saadat NourySun Feb 26, 2012 08:10 AM PST
با خصم نبرد خون توان کرد
با یار نبرد چون توان کرد
از معرکه ها جراحت آید
اینجا همه بوی راحت آید... : نظامی
رها شو تا به معرکه ی جدال درآیی
All-IraniansSun Feb 26, 2012 07:51 AM PST
درپیچیده به خویش جنین وار
که پیرامن ات انکار ِ تو می کند،
در چنبره ی خوف ِ سیاهی به زهدان ماننده
در ظلماتی از غلظت ِ سُرخ ِ کینه یا تحقیر
«رها شو تا به معرکه ی جدال درآیی
حتا به هیاءت ِ شکل نایافته جنینی!» : شاملو
در معرکهٔ ریب و ریا عمر به سر شد
M. Saadat NourySun Feb 26, 2012 07:30 AM PST
Dear AI Thank you for your informative links; please accept this in return
ما لذت فقریم، سخا را نشناسیم
ناسوری زخمیم، شفا را نشناسیم
ما طایر قدسیم، سراسیمه در این دهر
کیفیت این آب و هوا را نشناسیم
مهر لب ما بشکند آشوب بهاران
ما باغ ملولیم نوا را نشناسیم
مستیم و نداریم دل عافیت اندیش
ما کشمکش روز جزا را نشناسیم
در معرکهٔ ریب و ریا عمر به سر شد
زان چهره شناسیم وفا را نشناسیم
در راه وفا کوشش و نازان سوی مستی
تا سر نرود جنبش پا را نشناسیم
یک نالهٔ آشفته فروشیم به صد کام
آرایش بازار دعا را نشناسیم : عرفی شیرازی
The Correct Link
by M. Saadat Noury on Sun Feb 26, 2012 07:18 AM PSTTo the poem by Dariush L. Riyahi :
//www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=43901
سیری در شعرمعرکه ی داریوش لعل ریاحی
All-IraniansSun Feb 26, 2012 06:41 AM PST
1. //hadgarie.blogspot.com/2012/02/1_24.html
2. //hadgarie.blogspot.com/2012/02/2_25.html