فاجعه ها و سروده ها


Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
02-Apr-2012
 

 


 
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
من از دل این غار و تو از قله آن قاف
از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم
دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن
چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم
آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان
شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم
من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم
بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم
از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست
با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم
با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی
در فاجعه ی حکمت فرزانه بگرییم
با چشم صدف خیز که بر گردن ایام
خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم
بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار
جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم
پروانه نبودیم در این مشعله باری
شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم
بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما
با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم
بگذار به هذیان تو طفلانه بگرییم
ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم : شهریار
 
ما در بهشت آدم و حوا/ماه برهنه را که شکافی به سینه داشت
پیش از نزول باران ، در چشمه ی بلوغ شلاق می زدیم
پروانگان شوخ جوان را/دردفتری سپید ترازبسترزفاف/سنجاق می زدیم
ما عطر عشق را/در لابلای حافظه و جامه داشتیم
قاب طریف عکس من و تو/ آیینه های کیف زنان بود
اما هنوز ، آینه های بزرگ شهر/ تصویر فقر و فاجعه را باز می نمود
ما، از غزل به مرثیه پیوستیم
اما ، صفیر تیر / از ناله های شعر ، رساتر بود
ما در میان معرکه دانستیم/ کز واژه ، کار ویژه نمی اید
وین حربه را توان تهاجم نیست
تیر گلو شکاف که برهان قاطع است هرگز نیازمند تکلم نیست
ما ، کودکان زیرک این قرن ، ای رفیق : از نسل ابلهان کهن بودیم ... : نادر نادرپور
 
سال سقوط سال فرار سال گریز و انتظار
فصل شکستن فلز سال سیاه دو هزار
سال سقوط عاطفه تا بی نهایت زیر صفر ...
سال به بن بست رسیدن پنجه به دیوار کشیدن
از معنویت گم شدن تن به غریزه بخشیدن ...
سال سقوط سال فرار سال گریز و انتظار
پاییز تلخ و بی بهار سال سیاه دو هزار ...
وقتی که آیینه ی عشق سیاه بشه زیر غبار
وقت طلوع فاجعه ست می رسه سال دو هزار : اردلان سرفراز

ای بازیِ تقدیر چه با من کردی
فرقی ست میانِ مردی و نا مردی
هر فاجعه کز دهر به چشمت آمد
آن فاجعه را به روزِ من آوردی : کریم سهرابی
 
دانی دگر که نفت ، نیاید به کار ما
از نفت رفته است ، همه اعتبار ما
گرما نهاد نفت به صد بارگاه_ خصم
لیک ، آتشی فکند ، به دار و ندار ما
نفت را چه سود باد برای دیار ما
آورده نفت ، فاجعه بر روزگار ما
نفرین ما، به نفت وطلای_ سیاه باد
هرقطره نفت ، سیل_ بلا، داده کار ما
 
دکتر منوچهر سعادت نوری
 

مجموعه‌ ی گٔل غنچه‌های پندار
 
 

 


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

هر فاجعه کز دهر به چشمت آمد

M. Saadat Noury


 

بردی به شب و به روزِ من آوردی

شاید نمونه و کوشش دیگری باشد : همه ی ایرانیان گرا می


All-Iranians

یک خبر و یک نظر

All-Iranians


 

در خبر است که
یک فیزیکدان آمریکایی و نویسنده کتابهای نجومی اظهار داشت: در سال ٢٠١٢ فاجعه ای بزرگ رخ می دهد که طی آن مناطقی از شرق آسیا و غرب سواحل آمریکا در پی زلزله ای بسیار شدید ناپدید می شوند. به گزارش رادیوی "بی بی اس"، "الکساندر رتروف" فیزیکدان و نویسنده کتاب "گرانیت سرخ" که در آن به تشریح برخی مسائل نجومی پرداخته، تاکید کرد: ناسا به علت اینکه نمی خواهد باعث ایجاد نگرانی در بین مردم شود به آنها دروغ می گوید
//www.bartarinha.ir/fa/news/8366/%D9%81%D8%A7%D8%AC%D8%B9%D9%87-2012-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF

نظریه
آیا بهتر نیست جناب کریم سهرابی بجای تکرار لغت فاجعه ، آخر رباعی خود را این چنین بیاورند
 دادی به شب و به روزِ من آوردی


M. Saadat Noury

همه ی ایرانیان گرامی

M. Saadat Noury


 


با سپاس و در پاسخ ، سروده ای از زنده یاد نصرت رحمانی تقدیم می شود:

مردان تیغ بر کف و کف بر لب
 آرام در نهفت ضمیر ما ، در انتظار نشسته اند
 تا شهر گم شود ، در دودناک شب
 و فاجعه به نطفه نشیند ...

//www.jasjoo.com/books/new-poems/nosrat_rahmani/77/2124


All-Iranians

فاجعه در شعر منوچهر آتشی

All-Iranians


تصویری ازفاجعه ی استقرار جمهوری اسلامی در شعر منوچهر آتشی


دست سیاه دشمن در آستین دوست
از کوچه های نخل از گاو رو ی گلناک
از باد می گذشت ناگاه باد از چرخش ایستاد
خاک آفتاب را نفرین کرد
شن زیر قطره های درشت خون نالید
و نخل های منقلب از وحشت
در انتهای تپه ی ویران خم شد
و قایق شرور در امتداد فاجعه پارو زد


M. Saadat Noury

Dear AI

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem; please accept this in return

//www.jasjoo.com/books/new-poems/iraj_janati_ataie/94/2932


M. Saadat Noury

نبودنت فاجعه

M. Saadat Noury


 Dear Anglophile  Thank you for posting a very beautiful poem by poet Iraj Jenati Ataii; please accept this in return in which the verses are written by the same poet

نبودنت فاجعه

//www.youtube.com/watch?v=c67VoWoNgOg


anglophile

قربان بنده مطلع نیستم

anglophile


   

جناب همه ایرانیان 

 

احتمالا این چنین است که شما می‌‌فرمائید ولی‌ اینجانب معذورم.


All-Iranians

Great blog

by All-Iranians on

Thanks for your collection Jenab Dr Noury. You may also like to view this    مریم حیدرزاده: از تو اما نمی پرسم گفته باشی فاجعه ست 

 //www.jasjoo.com/books/new-poems/maryam_heidarzadeh/15/62

PS to Jenab Anglophile: Thank you for posting the poem by IJA; was that poem composed? during the Iraq-Iran war 


anglophile

فاجعه: سروده جنتی عطایی

anglophile


 بخواب اي مهربان اي يار 

بخواب اي كشته بيدار 

بخواب اي خفته گلگون 

بخواب اي غوطه‌ور در خون 



سكوت سرخ خاك تو 

صداي نينوا دارد 

در اين دم كرده گورستان 

تگرگ مرگ مي‌بارد 

به سوك تو در اين مقتل 

كدامين مويه و شيون 

سكوت يأس در خانه 

هجوم مرگ در برزن 



بخواب اي مهربان اي يار 

بخواب اي كشته بيدار 

بخواب اي خفته گلگون 

بخواب اي غوطه‌ور در خون



تمام سينه‌ها عريان 

تمام چهره‌ها خونين 

تمام دستها خالي 

تمام چشم‌ها غمگين 

به خاك مسلخ افتادند 

در اين صحراي خونباران 

برادرها جدا از هم 

پدرها بي پسرهاشان 



تو اي تن خفته گمنام

بخواب اكنون كه بسياري 

لا لا لا لا ، لا لا لا لا 

بخواب آري كه بيداري 

بر اين ويرانه خاك تو 

كه گلگون شد در عاشورا

به يادت باغ مي سازند 

برادرهاي فرداها 



به سوك تو در اين مقتل 

كدامين مويه و شيون 

سكوت خشم در خانه 

هجوم مرگ در برزن



بخواب اي مهربان اي يار 

بخواب اي كشته بيدار 

بخواب اي خفته گلگون 

بخواب اي غوطه‌ور در خون

 

 //www.youtube.com/watch?v=WsAEDFXkTws