یاد بود


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
16-May-2008
 

یاد باد آن مستی و دمهای گرم.

یاد باد آن بوسۀ عاری ز شرم.

خوش نشستن در جوار برکه ها

همدمی با ساقه های ترکه ها

آشنا کردن به زیرموج جوی

غرقه و بیخود شدن از رنگ و بوی

همره بازیچه ها ی کودکان

دور گشتن از زمان و از مکان

با قلم "موی سخن شانه زدن"

از غمی فریاد رندانه زدن

 مرکب اندیشه های گرم را

قصۀ یک شور بی آزرم را

تا فراز آسمانها تاختن

با قلم مویی هنر پرداختن

در طریق عشق خوبان گم شدن

"از جمادی مردن و مردم شدن"

ژرفنای قصه ها در یافتن

"بوی پیراهان یوسف" یافتن

خرمن رؤیای خود را بیختن

وز پی اش غربال خود آویختن

از لب سیحون به اروند تاختن

سد سنگی را به دربند ساختن

در دل شب آتشی افروختن

دیده را بر شعله هایش دوختن

مست گشتن از می میخانه ها

در شکستن ساغر و پیمانه ها

در جهان اِنس و جن حیران شدن

گرد خود پرگار سرگردان شدن

"دور باطل" را تسلسل ساختن

نردهای رزم دیگر باختن

چشم بستن در دل یک کهنه گور

پند جستن از زبان مار و مور

لاله سان از ریشه ای بیرون شدن

ازنفسهای خوشی میمون شدن

پا به پای باد و باران آمدن

بار دیگر در بهاران آمدن

بازگشتن بر سر پیمان خود

تیز گشتن در پی انسان خود

دور دنیا تشنه لب جاری شدن

همچو چهری همدم یاری شدن.

 

 

بیستم مه 2005

اتاوا 

 

 

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Orang Gholikhani

nice

by Orang Gholikhani on

like a stream


IRANdokht

good feeling...

by IRANdokht on

Your poem just reminded me of some of my best romantic memories.

Soft and "mozoon o delneshin" as always...

Thank you

IRANdokht