ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر و یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
نمیخواهمات ستایشت کنم که بینیاز از ستایشی، چرا که منفوران مردم ایران چندان دشنامت دادهاند که محبوب دلهای همه ایرانیها شدهای. همانطور که امیرکبیر، همانطور که مصدق یا هم همانطور که حافظ و حضرت مولانا همدم و دلارام همه هستند، تو نیز همراه آنها در قلب یک یک مردم جا گرفتهای.
آقای میرحسین موسوی، رئیس جمهور من. رئیس جمهور ما
بگذار تو را میرحسین صدایت کنم
سلام میرحسین
میدانم که این روزها در غم از دست دادن عزیزی هستی، خواهرزاده ندارم، اما شنیدهام که خواهرزاده برای ایرانیان بسیار شیرین و عزیز است. و تو امروز نماد ایرانیان هستی و ما ایرانیها همه داغداریم.
میدانی میرحسین عزیزم؛ از تصور بار مسئولیتی که بهخاطر ما و فرزندان آیندهی ایران به دوش میکشی وحشتم میگیرد. میدانم که میدانی داوطلب نبردی دشواری و نه مثل مدعیان طلبکار، مدعی و طلبکار مردمی رنجور و ستمدیده.
دانستن و توانستن جزای توست. جزای آدمی که زندگی را دوست دارد و میداند زنده است و امیدوار میماند. و تو امیدواری و ما همراه سبز امیدواریات. سکوت که میکنی، عزادار که هستی؛ فریادت گویی بلندتر است از هر بار؛ از همین میترسند سپاهیان شب، آن صیادان تباهی.
در تمام دودههی گذشته از پدرم و بزرگترهایی که عقلشان میرسید وصف دوران نخست وزیری تو را میشنیدم و از وقتی بهیاد دارم میشنیدم که تنها میرحسین میتواند کشور را از وضع بحرانی که دارد برهاند؛ و نمیدانستم تا سعادت زیستن در زمان فعالیت تو و فعالیت در کنار موج سبز هواداران تو را یافتم و فهمیدم که چه شنیده بودم. تو مردم را میشناسی و میدانی آنچه میخواهیم و میتوانی باز سعادت را بهروی ما بگشائی.
نمیخواهم ستایش بیهوده کرده باشم میرحسین عزیز، اما تو کاری کردهای کارستان. تو قدم در راه ماندلا و گاندی نهادهای و نبرد تو، نبر مردمی شده، شوخی نیست. این را همه میدانیم؛ آگاهی آوردهای و آرامش.
میرحسین عزیزم، تو مسئول خونهایی که ریختهاند نیستی، مسبب آن هم نیستی، منافق هم نیستی که بیریاتر از تو ندیده بودم در مردان سیاست این زمان.
نمیخواهم ستایشات کنم که میدانم دوست نداری؛ دوست نداری هیچ مردمی دیگر شخصیتی را بستایند یا «فقط» را برای او بخواهند. تو هم فقط میرحسین نیستی، «میر» مایی. ببین که وقتی دشمنان تو همچون جاهلان عصر پیامبر (ص) ابترت خواندند، تبار پسرانت ایران را گرفت و همه در اردوی «ما پسر میرحسین هستیم» پسران تو شدیم.
نمیخواهمات ستایشت کنم که بینیاز از ستایشی، چرا که منفوران مردم ایران چندان دشنامت دادهاند که محبوب دلهای همه ایرانیها شدهای. همانطور که امیرکبیر، همانطور که مصدق یا هم همانطور که حافظ و حضرت مولانا همدم و دلارام همه هستند، تو نیز همراه آنها در قلب یک یک مردم جا گرفتهای. از شاعران گفتم برای تو که از ادب مرد میگویی، بگذار به زبان شعر برایت بنویسم. “پایندهی لنگرودی” شعری دارد به نام “نمهشکار” که وصف حال این روزهای توست انگار، خواندهای؟
مرغابیان ِ اهلی ِ دست آموز
در شُر شُر ِ مداوم ِ باران
مست و ترانه خوان
بر آب صاف برکه نشستند
*
ما نیز آمدیم و نشستیم
با بال های خسته
از رنج راه و دوری ِ پرواز
بی واهمه ز حیله ی تیرانداز
*
گفتند:
ای نورسیدگان ِ ز دیاران ِ دوردست
اینجا خوش آمدید!
*
گفتیم:
ای ناشناس یاران!
دریای مهربانی تان بیکرانه باد!
در شُرشُر ِ مداوم ِ باران
هر لحظه، بزم برکه ی ما شادمانه تر
پیوند آشنائی ما جاودانه باد!
*
یاران میزبان
کم کم ز ما کناره گرفتند و ما به مهر
پنداشتیم برکه به ما وا گذاشتند
اما دریغ و درد!
که صیادها به خشم
داغ ِ هزار گُل، به دل ِ ما گذاشتند
*
هان ای ز راه آمده نا آزموده کار!
با مرد در عزای ِ عزیزان گریستن
خوشتر که با برادر ِ نامرد زیستن!
گویی از زبان تو برای نسل من سخن گفته است؛ ما آموختهایم که به همین گریستن در عزای دوستان هم خوش باشیم که شرافتاش بیشتر از وطن فروشی و مزدوری عدهای سیاه دل است که روزگار بر مردمان این دیار تباه کردهاند.
میرحسین عزیزم، آنها که جان خود را در راه سبز امید گذاشتهاند، آنها که اکنون دربند مخوف شب زندانی و گرفتارند، از تو انتظاری جز خودت بودن، که تاکنون بودهای ندارند. تو نیز میدانم که نه منتظری نه مدعی؛ اما کنون که داغدار یکی دیگر از زیباترین و پاکترین فرزندان این دیاریم، اکنون در عزای خواهرزادهات، سیدعلی حبیبی موسوی، پسرت سهراب و دخترت ندا و همهی جانباختگان جنبش سبز سوگواریم، سخن بگو، ما میشنویم، دنیا میشنود، تاریخ میشنود و تابناک میشود، از تباهی رها میشویم. تنها نمان به ره رفیق…
میرحسین عزیز، رفیق صدایت کردم، چرا که در مرام رفیقان برتری در جایگاه نیست و جهانشان برابر و همتراز و همقطار هماند اینان و من از بسیاری پیشینیان، از رفقای از دست رفتهای که اینک تو وارث آنانی آموختهام که آدمیان با هم برابرند، چه زیبا و در کنار هم، برابر بودیم و هستیم در راهپیمائیهایی موج سبز.
میرحسین عزیزم، آقای سبز قبای مهربان و اندیشمند هنرمند مردم ایران. تا همینجا هم هرکار کردی و هرطور ماندی، عالیست. ادامهی راه را نه تو دانی و نه من؛ اما به مثابهی شیخ شهابالدین سهرودی که میپرسید: «راه از کدام جانب است؟» و پاسخ میشنید که: «از هر طرف که روی، چون راه روی، راهبری!» راه رو؛ همراهان تو امیدوارند و اینک از همیشه پرتوانتر. ماندن نمیتواند این موج و رفتن تا آسودگی عدم که آزادی ابدیست اینبار، مقصد این راه است. تو راهبر نیستی، نبودهای، شان تو والاتر و پرثمرتر از این است؛ حتا نخواستهای راهبر باشی. این باریاست که تاریخ بر دوش تو نهاده. و چه انتخاب شایستهای دارد تاریخ که برخی را چون تو بر صدر نشاند و برخی را به زبالهدانی خواهد افگند. تا همینجایش هم سرافراز و در پیشگاه تاریخ پیروزی، پایداریت زین پس توانی دیگر میطلبد که بر دوش فرد فرد ماست و تا وظیفهی تاریخی خود را بشناسم و به آن عمل کنیم.
میرحسن عزیزم، آه نمیکشیم. غم نمیخوریم. گریه و زاری نمیکنیم. چرا که میدانیم یاران ما دریایند؛ میخسبند. پرواز میکنند. میآرامند. اما از یاد نمیروند؛ همین اواخر تاریخ را ببین، از هفده شهریور و سی تیر، نوزدهم و بیست و دوم بهمن، سوم خرداد غرورآفرین و …. به یاد آر، عموهایم را میگویم. تو وارث عموهای من باش میرحسین عزیزم. باش و بگذار آرام باشیم و بدانیم که میتوانیم دست در دست هم این نهال سبز را که بنشاندهایم برافرازیم و سرافراز به ثمر بنشانیم.
میرحسین عزیزم…..
ایران، تهران ۱۰/ ۱۰ / ۱۳۸۸ خورشیدی
منبع: (//www.kaleme.org/1388/10/12/klm-7132).
Recently by Noosh Afarin | Comments | Date |
---|---|---|
اجرای جدید سرود ای ایران با صدای فریدون فرهی | 1 | May 01, 2010 |
برای یک لحظه آزادی | - | Apr 20, 2010 |
Be the VOICE of unheard Political Activists from IRAN! | 5 | Apr 17, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
اگر بت پرستی مضر است پس چرا بت سازی ميکنی
Anonymous BuggerSat Jan 02, 2010 09:00 AM PST
خدمت ان طيبه مکرمه بزرک شده اهل ولايت عريضه ای داشتم در وصف و نقد خطبه هايشان در عالم مجازی در باب منع امت از عادت بت پرستی که بر حيث ال ظاهر خود ايشان اظهر من الشمس کارخانه بت پرستی ,انفاق و معصوم سازی درامدند. اين مکتوبه حضرت عالی خود مثبوت اين نکته است که امتييون چه از قماش خوارجين مدرن و يا نوع داخله بل کل از مريضی بت سازی و بت پرستی و ارباب سازی رنج ميبرند . اري اين , بر حسب منقوله خود مشارعليه"خر خميني پرستان حزبالله" بودند که از خمينی اين ملا و موجود زمينی با الفاظی شبيه مداحی جناب عالی بتی در کره ماه الم کردند. جناب موسوی تا زمانيکه در رکاب ملت است عزيز است و مورد تفقد و کيسه کشی بيجا نه ممدوح است نه محسن و هم اينان شما هستيد که با عادت مزمن و لاعلاج مداحی تان از انسان زمينی هيولايی همچون خمينی سازيد که به جان ملت افتد. شعار دادن در باب بت پرستی همش کشکه ,بايد به فعل عمل کنيد.
اين مکتوبه ای بود از موکلم که بر طبق پرنسيپ دماغ نزاع با اهل بيت نداشته و مرا متکلف به وصول .
شرمنده ام که ال مامور و ال معضور