Disclaimer: My father is Khuzestani, specifically Khoramshahr. I.e., I give myself license to joke about my people. Enjoy!
ONE
Ye abadani be dostesh mige, vakhti sage man miyad khune, dar mizane. Dostesh mige, chera? Mage kelid nadare?
(One Abadani tells his friend, "When my dog comes home, he knocks on the door." His friend replies, "Why? He doesn't have a key?")
TWO
Ye esfehani mikhad safar kone be abadan, ke bebine age untori ke shenid abadaniha lof mizanan. Mirese be abadan, va ye sob piyade ravi mire. pishe ye pol miste vakhti ke ye abadani dare ba noone tazesh rad mishe. esfehani be abadani mige, "agha, to esfehan iyn pol ra to ye hafte misazan." abadani be pol niga mikone, bad be esfehani niga mikone. "vay khoda, iyn pol? vakhti raftam naanva aslan iynja nabud."
(An Esfehani wants to go to Abadan, to see whether, according to their reputation, Abadanis really bluff. He arrives in Abadan, and one morning goes for a walk. He stands by a bridge while an Abadani is passing by with fresh flatbread. The Esfehani tells the Abadani, "Mister, in Esfehan, this bridge would be built in one week." The Abadani looks at the bridge, then looks at the Esfehani. "Oh God! This bridge? When I went to the bakery, it wasn't even here!")
I hope I executed these jokes well!
Recently by Omid B | Comments | Date |
---|---|---|
The Nationalist Emotion | 3 | Nov 23, 2009 |
Listen and Enjoy - Martik - Ahoo Khanum | 2 | Nov 22, 2009 |
Divorce, Stigma and Futures | 52 | Nov 21, 2009 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
LOL Omid inam hala yeh Rashti
by HollyUSA on Mon Nov 23, 2009 09:34 AM PSTبه رشتیه که
بچه زیاد داشته
میگن اینقدر
بچه داری
اسماشون یادت
میمونه
میگه: آره
اسماشون که یادم
میمونه، فقط
فامیلی هاشون یه ذره
سخته
LOL HollyUSA
by Omid B on Mon Nov 23, 2009 09:30 AM PSThere's one:
Be ye tork migan, "agha, miveye moz mishenasi?" Tork behesh mige, "are, baba. hamun ke hastesh kheili bozorge."
Yours,
Omid
Omid pass ino ham begir
by HollyUSA on Mon Nov 23, 2009 09:22 AM PST؟ ميگه : بچه تهرون . . . مي گن : كجاي
تهرون .. . . ميگه : كيلومتر 700 ، جاده تهران -
اردبيل
لذت زندگی
capt_ayhabMon Nov 23, 2009 09:15 AM PST
یك تاجر آمریكایى نزدیك یك روستاى مكزیكى ایستاده بود كه یك قایق كوچك ماهیگیرى از بغلش رد شد كه توش چند تا ماهى بود!
از مكزیكى پرسید: چقدر طول كشید كه این چند تارو بگیرى؟
مكزیكى: مدت خیلى كمى !
آمریكایى: پس چرا بیشتر صبر نكردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟
مكزیكى: چون همین تعداد هم براى سیر كردن خانوادهام كافیه !
آمریكایى: اما بقیه وقتت رو چیكار میكنى؟
مكزیكى: تا دیروقت میخوابم! یك كم ماهیگیرى میكنم!با بچههام بازى میكنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهكده
میچرخم! با دوستام شروع میكنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !
آمریكایى:
من توی هاروارد درس خوندم و میتونم كمكت كنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى
بكنى! اونوقت میتونى با پولش یك قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا
قایق دیگه هم بعدا اضافه میكنى! اونوقت یك عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى !
مكزیكى: خب! بعدش چى؟
آمریكایى:
بجاى اینكه ماهىهارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و
براى خودت كار و بار درست میكنى... بعدش كارخونه راه میندازى و به
تولیداتش نظارت میكنى... این دهكده كوچیك رو هم ترك میكنى و میرى مكزیكو
سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورك... اونجاس كه دست به كارهاى
مهمتر هم میزنى ...
مكزیكى: اما آقا! اینكار چقدر طول میكشه؟
آمریكایى: پانزده تا بیست سال !
مكزیكى: اما بعدش چى آقا؟
آمریكایى:
بهترین قسمت همینه! موقع مناسب كه گیر اومد، میرى و سهام شركتت رو به قیمت
خیلى بالا میفروشى! اینكار میلیونها دلار برات عایدى داره !
مكزیكى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟
آمریكایى:
اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یك دهكده ساحلى كوچیك! جایى كه میتونى تا
دیروقت بخوابى! یك كم ماهیگیرى كنى! با بچه هات بازى كنى !
با زنت خوش باشى!
برى دهكده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!
-YT
HollyUSA
by Omid B on Mon Nov 23, 2009 07:57 AM PSTGiven that my Farsi is slow, I just now deciphered your joke (I'm half tork, by the way), and I cracked up right in the middle of class. This one is a keeper.
Yours,
Omid
You're welcome Redwine jan, I've some more but they are old
by Souri on Sat Nov 21, 2009 05:57 PM PSTسوار خر بشو بر گرد ولايت
________________
به يكي ميگن اگه دنيا رو بهت بدن
چكار مي كني؟
ميگه: بي شعور من زن دارم
_________________
طرف ميره كولر بخره، یارو میگه
كولر آبي ميخواي؟
ميگه : فرقي نميكنه، قرمز بده
_________________
به يه بنده خدايي مي گن چرا درس مي
خوني؟
مي گه: برم دكتر بشم پول در بيارم
نيسان بخرم كار كنم
_________________
يهٍ ُروز غضنفر ميره بالاي يه
درخت چنار بهش ميگن اون بالا چكار
ميكني؟
ميگه: دارم توت ميخورم
ميگن اين كه درخت چناره
ميگه: خره توت تو جيبمه
___________________
غضنفر می ره کتابخونه، داد می زنه
یه ساندویچ بدین با سس اضافه
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست
غضنفر می گه: ببخشید، بعد یواش در
گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین
با سس اضافه
_________________ به غضنفر می گن با وطن جمله بساز
می گه: من دیروز سر و تنم را شستم
می گن: وطن با طی دسته داره
می گه: اتفاقا ً منم با طی دسته دار
خودمو شستم
_________________
یه روز یه عده رو داشتن می بردن
بهشت، در بهشت که می رسند
یهو میبینن یه نیسان پر از
حیوانات مختلف تخت گاز از بهشت رفت بیرون
پرسیدند این چی بود؟ گفتند حضرت
نوح بود کشتی رو فروخته نیسان
خریده
...
by Red Wine on Sat Nov 21, 2009 05:49 PM PSTLOL .. ThankYou Souri Khanum . I am still laughin' :=) .
Bache ha kharmagas kojaast? joke esfahani daram :)
by Souri on Sat Nov 21, 2009 05:45 PM PSTشب عيد فطر همه اصفهانيا بيرون خوابيده بودن ازشون مي پرسن چرا بيرون خوابيدين ميگن واسه اينكه پول فطرمون بيفته گردن شهرداري
اصفهانيه داشته نوار روضه گوش ميداده ميزنه آخر نوار ببينه شام ميدن يا نه
عربه بجه اش تو اتوبوس به دنيا مياد اسمشو مي زاره عبدالواحد
مژده به آقايان: پژو 405 بدون اير بگ- بدون كمربندايمني– آماده آتش سوزي بدون دليل– بهترين عيدي براي همسر دلبندتان
به غضنفر ميگن:بن بست چيه؟ميگه:ميري ميري ميري ديگه نميري
سه تا پيرزن تصميم مي گيرن شوهر كنن! يه آگهي مي دن تو روزنامه: با يكي ازدواج كن... 2 تا جايزه بگير
ميگن توي اصفهان همه كانديداها براي اينكه صرفه جويي كنن پوستر تبليغاتي چاپ نكرده بودن هر روز از يه درختي آويزون مي شدن
چه جوري ميشه فهميد كه راننده ي ماشينه جلويي خانومه؟؟؟ 1:هروقت پشتش بوق زدي دستشو ببره به روسريش، 2:راهنماي چپ رو بزنه بپيچه راست، 3:ماشينش كه پنچر شد در كاپوت رو بزنه بالا، 4:با سرعت 140 يه پيچ رو در نهايت خونسردي دور بزنه
به غضنفر ميگن نظرت در مورد آب چيه ؟ ميگه آب خيلي خوبه اگه آب نب اشه ما نميتونيم شنا كنيم و اگه نتونيم شنا كنيم خوب غرق ميشيم
يه دكتر اصفهاني زنش ميميره روي سنگ قبرش مي نويسه: آرمگاه همسر دكتر........ مختصص زنان و زايمان، مطب: خ جلفا كوچه سوم پلاك 20 ساعات پذيرايي: 16 الي 21
غضنفر لكنت زبون داشته بهش ميگن هميشه زبونت ميگيره؟ ميگه نه فقط وقتي حرف ميزنم
خداوند زن را نمك زندگي قرار داد، تا مردها را از گند زدن نجات دهد
دوست دختر غضنفر بهش ميگه: اگه توجه كني میبيني كه نگاهم باهات حرف ميزنه. غضنفر ميگه: اينقدر پلك نزن، صدات قطع و وصل ميشه
چند نفر اكيپي ميرن كوه نوردي شب خواب بودن ديدن يكي داد مي زنه جرج جرج... ميگن: ما اينجا جرج نداريم كه! خلاصه ميخوابن صبح پا مي شن ميبينن غضنفر رو گرگ خورده
I have the same kind of license to joke as Omid does
by HollyUSA on Sat Nov 21, 2009 05:41 PM PSTراست بوده بهش ميگن ماشينت چطوره
؟ ميگه خوبه فقط نمي دونم چرا هر وقت تف
ميندازم مي افته روي زنم
Omid, you executed the jokes well. Here is my Abadani joke
by Anahid Hojjati on Sat Nov 21, 2009 05:34 AM PSTیک ترک ؛ غضنفر, به دوست آبادنی اش می گوید: تو چه قدر فیلم داری , تو حرفهات هی لغات انگلیسی میگی مثل اَنکس و کَنسل و پزمیدهی با عینک ری بَنَت . بیخود نیست در موردشما آبادانیها جوک می نویسند . دوست آبادانیش میگه : بله نه فقط به ما حقوق بیشتر میدهندبه خاطر بدی آب و هوا , بلکه اضافه حقوق هم میدهندکه ما برای باقی مردم ایران سوژه جوک هستیم . غضنفرمیرود به خانه و فکرمی کند که اگر آبادانیها حقوق بیشتر می گیرند چون سوژه جوک هستند , پس تُرکها که در مورد شان جوک بیشتر است . غضنفر نامه می نویسد به احمدی نژاد و خواستار حقوق بیشتر برای ترکها می شود و اسمش را هم می گذارد حقِ جوک. یک هفته بعد دوست آبادانی غضنفر در روز نامه می خواند که غضنفر تُرک , مزدور آمریکا و جاسوس اسرائیل , به جرم اغتشاش درمیان کارگران ترک که خواستارحق ِ جوک شده اند به ٦٠ شلاق و ١٠ سال زندان محکوم شده است.