مختصری درباره زندگی پر رنج خدیجه مصدق


Share/Save/Bookmark

مختصری درباره زندگی پر رنج خدیجه مصدق
by Parham
19-Apr-2012
 

پیامی از آقای عبدالمجید بیات مصدق در مورد نوشته های دیگران

مختصری دربارهٌ زندگی خدیجهُ مصدق در نهمین سال پایان زندگی پر رنج او

زنده یاد خدیجهُ مصدق در ۲۵ آذرماه ۱۳۰۲ مطابق با ۱۷ دسامبر ۱۹۲۳ در تهران به دنیا آمد و روز ۲۹ اردی بهشت ۱۳۸۲ مطابق با ۱۹ مه ۲۰۰۳ دیده از جهان فروبست.

بیماری خدیجه در سال ۱۳۱۹ بر اثر شوک شدید عصبی که مشاهده عینی بازداشت خودکامهُ پدر و شرایطی که ماُموران شهربانی وقت با قهر و غلبه و خشونت ایشان را به زندان منطقهُ کویری بیرجند اعزام میکردند بوجود آمد: چرا که علاقهُ عمیقی به پدرش دکتر محمد مصدق داشت.

من شخصاٌ درکنار او شاهد این صحنه بودم. با اطلاعی که دوستی از صاحبمنصبان شهربانی به دائی اینجانب مهندس احمد مصدق رسانده بود، همراه ایشان و مادرم ضیاء اشرف، خدیجه و من به شهربانی شتافتیم وپشت شمشادهای مشرف به در بزرگ ماشین رو پشت محوطهُ شهربانی، شاهد این صحنهُ تاُثرانگیز شدیم.

روایت دیگری در ذکر این ماجرا، از کتاب خاطرات دائی دیگر بنده، دکتر غلامحسین مصدق، نقل شده است که به علت سهو راوی و ویراستار از دقت لازم برخوردار نیست.

در راه بازگشت به منزل حال خدیجه شدیداٌ دگرگون شد و از آن پس متاٌسفانه حالت عصبی و پریشانی وی، ادامه یافت.

بر اثر شیوهُ خشن معالجهُ پریشانی و افسردگی (دپرسیون) عمیق، در تهران آن زمان (شوک الکتریکی و تزریق بی پروای انسولین)، وزندانی بودن پدر، احوال خدیجه به تدریج به وخامت گرایید.

با پایان جنگ جهانی دوم و باز شدن راه اروپا در سال ۱۹۴۷ برای تحصیل عازم سوییس شدم. چندی بعد خدیجه و خانم ضیاءالسلطنه مادر بزرگم نیز به منظور معالجهُ وی به من پیوستند.

خدیجه در آسایشگاهی واقع در نیون (نزدیک ژنو) و سپس در آسایشگاه دیگری در نوشاتل در شرایطی مناسب، با داشتن پرستار مخصوص، تحت مراقبت پزشگی و معالجه، قرار گرفت.

نوسانهای روانی خدیجه به صورتی بودکه پزشگان نوشاتل با امید به بهبود طی چند سال به معالجه پرداختند اما بالاخره عمل جراحی نا موفق و بعدها مردود «لوبوتومی» که پزشگان نوشاتل مناسب حال خدیجه نمیدانستند در برن انجام شد. خدیجه زنده ماند، اما برایش زمان متوقف شد و بقیه عمر محکوم به ماندن در آسایشگاه گردید.

دربازگشت به آسایشگاه پِرِفارژیه (Prefargier) که مؤسسه ای معظم و شناخته شده بود تا مقطع انقلاب با داشتن پرستار خصوصی به نام مادموازل ُبوم (Baum) که میتوانست سالی دو بار همراه وی به تعطیلات و گردش برود، درآسایش و رفاه اما سکون و سکوت خویش زندگی کرد.

هر هفته نامه ای کوتاه حاکی از سلامت فامیل از طرف مادرم یا من همراه با مبلغ پنجاه فرانک سوییس جهت پول جیب برای او ارسال میشد. خدیجه نیز نامه ها را به فارسی پاسخ داده و هر از چندگاه نیز کارتی کوتاه و یکسان برای پدر و مادرش مینوشت، به این سیاق :

«مامان و پاپای عزیزم
امیدوارم سلامت باشید. از حال من خواسته باشید سلامتم. ملالی نیست جز دوری شما ... »،

که نمونه هایی از نامه ها در آرشیو بنیاد مصدق موجود است.

هر ماه، یک یا دو بار، به دیدار خدیجه به آسایشگاه نوشاتل میرفتم از دیدنم و دریافت هدایا خوشحال میشد ولی نمیخواست از پدر و مادرش صحبت شود، و اگر در سوییس نبودم دوستان سوییسی ام به جای من به او سر میزدند. از گفتگو خسته میشد. لذا، بنابر تجربه ناشی از شرایط روانی او، قرار بر این شده بود، حتی الامکان، کسانی که به دیدارشان عادت نداشت، از او عیادت نکنند. او شکلات دوست داشت و سیگار میکشید که مرتب برایش ارسال میشد.

با برهم ریختن اوضاع در ایران وشروع جنگ ایران و عراق وضع خدیجه نیز مختل شد. عایدی او، اجاره بهای دو ساختمان بود که کاملاً وصول نمیشد: دو ساختمانی که دکتر مصدق برای پرداخت هزینه های او خریده بود که پس از خدیجه بنا بر سند مالکیت به عنوان مال وقف به بیمارستان نجمیه برسد. به علاوه، دکتر مصدق طی وصیت نامه ای رسمی ولایت خدیجه را، به ترتیب سن، بر عهدهُ اولاد خود قرار داده بود که سپس، به همان ترتیب، برعهدهُ نواده اش قرارگیرد. پس از وفات ایشان، مادرم خانم ضیاء اشرف ولایت را به عهده گرفت و نهایتاً با درگذشت بقیهُ اولاد برعهدهُ من قرارگفت.

بالا رفتن بی قاعدهُ قیمت ارز هم قوز بالای قوز شد. به آسایشگاه پرفارژییه بدهکار شدیم. در این میان مادموازل بوم نیز فوت کرد و خدیجه همدم شفیق خویش را از دست داد. با نبود امکان مالی استخدام جایگزین میسر نشد. لذا خدیجه با سایر بیماران بیش از گذشته محشور شد.

با وقف بودن دارایی ایشان (دو ساختمان مذکور) ، امکان تبدیل به احسن نیز وجود نداشت. تا سال ۱۹۸۵ حساب آسایشگاه از تهران به هر زحمتی که بود به تدریج تصفیه شد ولی از آن جا که شرایط تغییر نکرد، بدهی بزرگی باز هم روزمره انباشته شد. بالاخره اینجانب تعهد نمودم هزینهُ آسایشگاه را بپردازم. پس از فوت مادرم در تهران خانهُ مسکونی اورا که پدرش به وی بخشیده بود در اولین فرصت اضطراراً به ثمن بخس فروخته و توانستم با تعدیل بدهی وحذف بهرهُ دیرکرد با موافقت آسایشگاه، حساب آسایشگاه پرفارژیه را بالاخره تصفیه کنم.

از آن پس نیز عواید خدیجه تا پایان عمر، با مشکل وصول میشد و کافی هم نبود، از این رو من شخصاٌ مخارج حوائج شخصی و هزینه های او را که بر ذمهُ من بود، پرداختم.

ژنو ـ هجدهم آوریل ۲۰۱۲ / بیست و نهم فروردین ۱۳۹۱
عبدالمجید بیات مصدق
بنیاد مصدق، ژنو


Share/Save/Bookmark

Recently by ParhamCommentsDate
محاکمه آنلاین شاهین نجفی توسط گلناز اسفندیاری
4
May 11, 2012
My new mix
4
Jan 15, 2012
On Iran's Economy
27
Jan 08, 2012
more from Parham
 
Siavash300

For aynak information

by Siavash300 on

Prostitution, drug addiction and poverty are the symptoms of screwed up government. High rate of prostitution is a sign of poverty among people of that nation. Even Parham is agree Iran was wealthy country under shah's smart leadership. If you don't belive me ask him. He will tell you the same thing. The poverty has was common among those so called "democratic countries". The same scenario would have been happened if shah wouldn't return to crown in 1953 and Mossadeq and his comrades Tudeh party back by soviet was running the country. 

 Similar situation is happing right now under mullahs government back by China. Mullahs are making left and right "Sigheh". One of the has 16 Sigheh. That is sign of poverty, not because those women like smelly body of mullahs.

  Poverty and corruption among "democratic government" eventually resulted to collepse of Berlin wall in 1988.  

Indeed, how can any reasonable person with bright mind can even compare Iran progress under shah's smart leadership with screwed up countries such as those Democratic countries?

Hope this piece of information enlighten you about connection betwen "Mossadeq democratic government !!!" and protittution or rather poverty that our nation would have been faced if shah wouldn't return to crown in 1953.  

Regards,

Siavash


مآمور

مامور بیسواد

مآمور


ببخشید من دوباره بیلم را گم کرده ام!! این مصدق که شما عزیزان اینقدر درباره او بحث می کنید مرد است یا زن؟؟ ایران زندگی می کند یا مثل من در ایرانیان دات مشغول اظهارفضل  می باشد؟
حرفه ایشان چیست؟ مخالف برنامه هستی هست یا اسمش در لیست تحریم ها هست؟ نظر شان در مورد اسم خلیج فارس و عرض تنگه هرمز چیست؟؟
و از همه مهم تر! طرفدار احمدی  است یا مقلد ولی فقیه؟

I wear an Omega watch


Demo

R-E-S-P-E-C-T!

by Demo on

The subject letter of 'respect' simply has no meaning to certain people!


Shazde Asdola Mirza

good job Angal Phil ... you've made Demo happy!

by Shazde Asdola Mirza on


Demo

با تشکر

Demo



کاشکی به جای «غیراندیشی» و به جای «ملامت غیر» دو واژه «به خود اندیشی» و «عیبجویی در خود» در فرهنگ و در تربیت ما ریشه دوانیده بود! افسوس.
و همچنین تشکر از روشنگریتان در این بلاگ و در بلاگ بمباران اتمی ژاپن. 


Parham

عینک عزیز

Parham


از اینکه مصاحبه با رامین کامران را اینجا آوردید متشکرم.
بحث بهرحال از موضوع خدیجه مصدق خارج شده بود، چرا که جواب انگل دوستان محترم داده نشود! مخلصیم
(ضمناً برای بار اول با ایشان موافقم ـ از ماست که بر ماست).


anglophile

این هم یک دو بیتی از ملک الشعرای بهار در وصف وطن

anglophile



اين دود سيه فام كه از بام وطن خاست از ما است كه بر ما است

وين شعلة سوزان كه برآمد ز چپ و راست از ما است كه بر ما است
جان گر به لب ما رسد، از غير نناليم با كس نسگاليم
از خويش بناليم كه جان سخن اينجا است از ما است كه بر ما است


anglophile

اجازه بدید خیلی‌ وارد عمق نشیم که کار خراب تر می‌شه

anglophile


 

 

 

 چرا عینک میرزا  می‌ترسی‌ از ماقبل ۲۸ مرداد صحبت کنی‌؟ مصدق که روز ۲۸ مرداد دنیا نیومده بود (البته مصدق الهی  ها از روز ۲۹ مرداد یه مصدق جدیدی خلق کردند که قبلا وجود نداشت). بگذریم. برای  کسی‌ که فرق بین انگلوفیل و نوکر انگلیسو نمی‌دونه چیه نمی‌شه زیاد وارد عمق شد ولی‌ بذار محض خنده هم که شده یه چیزی یادت بدم که هنوز یاد نگرفتی. این فرهاد جونو که می‌شناسی همون فرهاد جون خودمونو میگم دیگه، آره درسته منظورم همون فرهاد دیباست که پسر برادر ناتنی مصدق می‌شه یعنی ابوالحسن دیبا. همون فرهاد دیبا که فریبا امینی قربون صدقش میره و یه کتابم راجع به عموش (مصدق) نوشته. میدونی‌ که هم باباش یعنی‌ برادر ناتنی مصدق و هم خود فرهاد جون از اون انگلوفیلای دو آتیشه بودند و هستند. فرهاد جونو باباش فرستاد توی همون مدرسه‌ای که وینستون جون قبلا میرفت (هرو) بعد هم اینجا درس خوندو هنوزم هر طرف که  سفر میره یه سر به رفقای قدیمی تو لندن میزنه. حالا به من بگو‌ای سنگ صبور (یاد علی‌ نظری افتادم) فرهاد جونم نوکر انگلیسه؟ استغفرالله استغفرالله.

 


Demo

جامعه اهل بیتی!

Demo


در حالیکه آخوندان شیعه صفوی به جای عبادت خداوند به دامن اهل بیت علی چسبیده و به هیچ وجهی ولکُن معامله نیستند ایرانیان خارج نشین هم به دو گروه تقسیم شده و گروهی اهل بیت شاه را دوره کرده و گروهی هم اهل بیت مصدق را طواف میدهند! این وسط دلسوزی هم نیست که حداقل یک قطعه شعر دوبیتی در وصف حال خراب بیت وطن بسُراید!


aynak

عمق تفاوت

aynak


برای من هزارن مانند من  که نه وابستگی خانوادگی به مصدق دارم، و نه  هیچ
یک گاه شنیده ام که یکی  از  فرزندان ایشان خود را "وارث" حکومت بدانند 
شاید مهمترین مسله این باشد:
چگونه ایران را بسوی دمکراسی سوق داد؟   آنچه پر آشکار است، برخی سنگ
دمکراسی را به سینه می زنند، ولی خواستار مناسبتی هستند که در عمل  ضد
دمکراتیک است.   چگونه می توان در غرب زیست و گفت طرفدار دمکراسی هستی و در
عین حال از شکنجه و تک حزبی شدن دفاع کنید؟   البته آنها که  حیطه دیدشان
بیش از بینیشان نیست چاره ای ندارند جز نشخوار توهمات خود.   شاید هم با
تمرکز به روی ۳ سال دولت ملی می خواهند رد گم کنند؟
خنده آور ترین برخورد برخی --که میمون وار- هر چیز را کپی می کنند، و به
خیال خود با صفت "الهی" دادن به هوادارن --روش-- مصدق او را در زمره "شاه
الهی" یا "حزب الهی" می خوانند، همین ناتوانی فکری در درک این مسئله ساده
است:   او که شاه الهی است -- تفکری ندارد جز آنچه اعلی حضرت می فرمایند و
بقیه -خدمه و نوکرند، از جمله این که خود را با افتخار نوکر انگلیس می داند
و نوکر بودن بخشی مهم از روش و منش فکری اوست.  حزب الهی هم که مشخص است
-- اصلا تقلید در مرام او ست .  پس او هم میمونی است کپی کن (که در همین
بلاگ شما شاهد تقیلید میمون وارش هستید.)     ولی اگر در اصل طرفدارن منش و
روش مصدق -- نه به دنبال شخصی که باید شاه یا ولی فقیه باشد بلکه دنبال
--شیوه -- اداره دولت هستند که تکثر گرا باشد و اصلا --شخص- در صدر نه تنها
جایی ندارد بلکه خود بزرگترین عامل نرسیدن و متحول نشدن  جامعه . از طرف
مقابل اصلا وجود حقیرشان بدون شاه یا ولی فقیه مفهوم ندارد، این خود عمق
تفاوت است.

 

 

 

 


anglophile

میگن اول برادریت رو ثابت کن ...

anglophile


 

باوجودیکه بوی فرند مهشید خانم خودش هم قجره و هم از مصدق الهی‌های معروف چندان بٔد نمیگه. اشکال فقط اینجاس که اول باید ثابت کنه که تا قبل از ۲۸ مرداد مصدق "دموکرات" بوده!! این که کاری نداره که از روز  ۲۹ مرداد آقا دمکرات شده باشه.مهم وقتی‌ هست که مجلسو سر خود منحل کرد و بعدشم حکم عزل رو قایم کرد. اونوقت هم دموکرات بوده؟!! 

 

 یه حمد و قل هوالله و سه تا صلوات

 


aynak

نظر های مختلف در مورد کودتا:

aynak


با پوزش از پرهام برای تقییر این بلاگ که در اصل هدفش یادی از "خدیجه مصدق" بود.
مصاحبه با رامین کامران به بسیاری از این روش "تفکر" بخوبی پاسخ می دهد:
در حقيقت راجع به وقايع تاريخی از نوع بيست و هشت مرداد ، كار فقط به شناخت تاريخی وقايع و مرتب كردن آنها ختم نمی شود كه فكر كنيم با تحقيق بيشتر و روشن شدن چند و چون وقايع مي توان به همفكري رسيد . در باره واقعه اي سياسي به اين اهميت كه در حقيقت مترادف با تغيير راه نظام سياسي ايران از دمكراسي به سوي حكومت اتوريتر بود ، گرايشهاي سياسي افرادي كه به اين واقعه نظر دارند همانقدر تعيين كننده است كه داده های تاريخی . فرض اين امر ممكن است كه موافقان و مخالفان كودتا بتوانند بر سر شرح وقايع يا بخشی از آنها با هم به توافق برسند ، ولي اين به معنای توافق آنها در باب معنای اين واقعه و همرأيی بر سر ارزيابی آن نمی شود . 28 مرداد نقطه تصادم دو انتخاب سياسي ليبرال و اتوريتر بود و اشخاصي كه به يكي از از اين دو گرايش تمايل دارند نمي توانند از آن ارزيابي مشابه داشته باشند . ايراني بودن يا نبودنشان و احساسي هم كه می توانند نسبت به شخصيت مصدق يا اطرافيان او داشته باشند ، تأثيری در اين امر نمی نهد . موضعگيری هر دو طرف هم به عبارت كلی“منطقی” است ، زيرا تابع منطق سياسی گرايشی است كه برگزيده اند . اشكال از آشتی ناپذيری اين دو منطق سياسی است ، سعی درآشتی دادن آنها درحكم كوشش در راه جمع آوردن اضداد است و بی عاقبت .
پرسيديد كه من تصور ميكنم طرفداران متحجر كودتا با سخنان نو يا كهنه نظر عوض ميكنند يا خير . افراد متحجر بنا بر تعريف چنين كاری نمی كنند ، نبايد هم در بند مجاب كردن آنها بود ، از نظرسياسی انتخابی كرده اند و براساس آن تاريخ كشورشان را ارزيابی می كنند ، برآنها حرجی نيست ، بايد به حال خود رهايشان كرد تا گذر زمان هر روز از شمارشان بكاهد .

و جالبتر:
برداشت هر كس از واقعه ای نظير بيست و هشت مرداد فقط بيانگر نظرات تاريخی او نيست ، روشنگر نظرات سياسی او نيز هست . همانطور كه فرموديد عقايد در اين باب گوناگون است و موافق و مخالفی در كار هست . طبعاً عقيده هم آزاد است ، ولي كسی را كه از كودتا دفاع مي كند نمی توان ليبرال خواند و اگر خودش هم چنين ادعايی كند نمی توان جدی گرفت . بايد بين عقيده ای كه ابراز می كنيم و برداشتی كه از تاريخ داريم هماهنگي باشد . شما كسي را نمي بينيد كه فرضاً در ولايت آلمان ادعاي دمكرات بودن بكند و سنگ ويلهلم دوم را به سينه بزند ، حال از هيتلرش صحبتي نميكنم . تازه اگرچنين كسي پيدا شود ديگران جدي اش نمي گيرند . يا مثلاً كسي در ايالات متحده مدعي طرفداري آزادي سياهان باشد و به لينكلن بد و بيراه بگويد يا براي قاتل او مجلس يادبود برگزار كند . اين وضعيت نشانه حد اقل انضباط در فكر تاريخي و موضعگيري سياسي است كه در كشورهاي آزاد و به يمن آزادي عرضه و برخورد عقايد ، جا افتاده . متأسفانه در ايران همه تن به اين مختصر انضباط نميدهند . البته دليلي هم دارد . گفتن اينكه “دمكرات نيستم“ قدري ثقيل است و امروزه ، بر خلاف دو دهه پيش ، براي زايل كردن اعتبار سياسي هر كسي كافيست . بنابراين بايدگفت دمكراتم و دق دل را برسرتاريخ خالي كرد ، به مصدق نيش زد و درعوض ازميراث پهلوي دفاع كرد ، به قول عوام كوسه و ريش پهن ..
//www.iranliberal.com/Maghaleh-ha/Ramin_Kamra...

 

 س
وقتی مشاهده میکنیم همان افرادی که از ثابتی و شعبان بی مخ و شکنجه از یک
طرف - طرفداری می کنند و از طرف دیگر حکومت مصدق را به همان کار که خود
انجام داده اند محکوم - نه تنها به اوج تهی بودن ادعا هایشان پی می بریم
بلکه هدفشان نیز که همان تحریف تاریخ است مشخص تر میشود.


anglophile

با دوستی‌ در مورد این بلاگ صحبت می‌کردم (۲)

anglophile


بله دوستم ادامه داد:    

 علت اصلی‌ سقوط مصدق عدم حمایت ملت از وی بود و مضاف بر آن در آن روز‌ها ملت شاه جوان را واقعاً دوست داشت. در طول محاکمه مصدق، دروغ پردازی و عوام فریبی و تظاهر به مریض بودن مسخره او بیش از هر وقت دیگر فاش شد. ولی‌ آنچه که بیش از هر چیز دیگر برملا شد خود پرستی‌ و استبداد ذاتی او بود که به معرض نمایش عموم گذارده شد. مثلا وقتی‌ از او پرسیده شد چرا بدون اجازه شاه مجلس را منحل کردی در حالیکه قانون به تو این حق را نداده بود؟ میگفت مجلس برای مردم است و نه مردم برای مجلس! به او گفتند که درست ولی‌ کجای قانون اساسی‌ این حق را به نخست وزیر داده که مجلس را (آنهم با رفراندمی که خود مجلس تصویب نکرده) و بدون توافق شاه منحل کند؟ میگفت من حق تعبیر قانون را دارم !! به او گفتند کجای قانون اساسی‌ این حق به تو داده شده؟ میگفت من بایست قانون را به نفع مردم تعبیر کنم! باز پرسیدن کجای قانون اساسی‌ حق تعبیر قانون (ولو به نفع مردم)  به تو داده شده؟ جوابی نداشت جز هوچیگری.

در جای دیگر از او پرسیدند: چرا وقتی‌ حکم عزل خودرا دریافت کردی از کار کنار نرفتی. گفت چون تصور کردم آن حکم قلابی است و کودتایی در کار است. گفتند پس چرا به ملت پیام ندادی که کودتا در کار بوده و دست کودتا چیان را رو کنی‌؟ گفت نمیخواستم کسی‌ کشته شوند !! (این همان آدمی‌ بود که یکسال پیش از آن ابائی از اینکه هوادارانش جلوی تیر و تفنگ قوام به ایستند و کشته شوند نداشت). گفتند که پس چرا هیچوقت در سه روز بعد (بین ۲۵ تا ۲۸ مرداد) حتی با کابینه خود و یا نزدیکترین اعضای دولت خود از این حکم چیز نگفتی (اعضای کابینه مصدق همه گفتند که از چنین حکمی خبر نداشتند). گفت صلاح ندیدم!!!

دوست من گفت اینها وقت دو نمونه از تزویر و دغل کاری این شخص بود. ولی‌ عده کمی‌ که هنوز او به خاطر منافع شخصی‌ خود و خود خواهی‌ از او طرفداری میکنند این افسانه را ساختند که مصدق را کودتا و نه مردم از اریکه قدرت به پائین کشیدند.

 

بقیه در شماره بعد.


aynak

Re: Every time

by aynak on

 

 

I hear you bro.  When I was in high school, some of my classmates would go to Shar-No (this is during Shah's time 74-78) and get sex for as little as 4 dollars!  Here in San Francisco, all sorts of arragnement can be made from kid prostitutes to high class call girls.  As I am sure, women selling their bodies to make ends meet happens in most of European countries on a daily basis.   Only a bright mind such as yours would make the connection between Mossadegh government and what you described.    

 "

Every time....

by profile.">Siavash300 on

Every time in Dubi and Turkey I come across prostitutes from democratic
countries, who were selling their bodies because of high degree of
poverty, it reminded me of "Mosaddeq democratic government"

Every time our truck drivers, who were passing across Bulgeria and
Yugoslavia, witnessing women in those countries selling their bodies in
exchage for a pack of cigarett or pair of socks, it reminded me of
"Mosaddeq democratic government"

Everytime I heard nasty stories of  S.T.A.C.I, corrupted secret police
of Duetch Democratic Republic,  who were wiring houses to listen 
couple's bed rooms conversations, it reminded me of "Mosaddeq democratic
government".

Everytime I heard the children in democratic countries had to report
about their parents next day to KGB, it reminded me "Mossadeq democratic
government".  

Every time..........."

 

 

 


Siavash300

Every time....

by Siavash300 on

Every time in Dubi and Turkey I come across prostitutes from democratic countries, who were selling their bodies because of high degree of poverty, it reminded me of "Mosaddeq democratic government"

Every time our truck drivers, who were passing across Bulgeria and Yugoslavia, witnessing women in those countries selling their bodies in exchage for a pack of cigarett or pair of socks, it reminded me of "Mosaddeq democratic government"

Everytime I heard nasty stories of  S.T.A.C.I, corrupted secret police of Duetch Democratic Republic,  who were wiring houses to listen  couple's bed rooms conversations, it reminded me of "Mosaddeq democratic government".

Everytime I heard the children in democratic countries had to report about their parents next day to KGB, it reminded me "Mossadeq democratic government".  

Every time...........


Shazde Asdola Mirza

محاکمه او بسان محاکمه والاترین آرمان های ایرانیان بود

Shazde Asdola Mirza


Well said Aynak!

The main goal behind the public trial of Dr. Mosaddegh, was to break the back of Iranian nationalism and pride, so that the meek and worthless servants of Anglo oil company could keep on brutalizing the country.


anglophile

با دوستی‌ در مورد این بلاگ صحبت می‌کردم

anglophile


 

و از حساسییت مصدق پرستان و واکنش شدید آنها به کوچکترین انتقادی میگفتم. او که از نسل قبل است و دوران مصدق را تجربه کرده و بسیاری از اتفاقات را با چشم خود دیده می‌‌گفت: حقیقت امر این است که پس از سقوط مصدق مردم دچار نوعی شوک شده بودند که چگونه ممکن است مردی کهنسال نظیر مصدق تا به این حد عوام فریبی میکرده و هدفش 
براندازی  نظام سلطنت بوده و ملی‌ کردن نفت برای او فقط یک دستاویز بوده که بتواند جلب اعتماد ملت را کند. به همین دلیل هیچ کس حال و حوصله  برای باز گرداندن او به مسند قدرت را نداشت و تلاشی نکرد. در حالیکه فقط یکسال قبل از آن همین مردم که گول او را خورده بودند برای 
بازگرداندن  او حاضر بودند جلوی تانک و تفنگ قوام به ایستند و کشته 
شوند . ولی‌ وقتی‌ از نیت اصلی‌ مصدق آگاه شدند و فهمیدند که قصد 
کودتا بر علیه  نظام سلطنتی را دارد به پا خاستند و او را به پائین کشاندند.

 

مصدق اصولاً دروغگو بود و هنگامیکه در فارس و خراسان به والی‌ گری و مستوفی گری اشتغال داشت مقادیر زیادی از املاک مردم را از آنها می‌گرفت و به نام خود ثبت و ضبط میکرد.

بقیه این صحبت رو در شماره بعد به اطلاع دوستان می‌رسانم چون دوستم برای دست به آب مرخصی گرفت!

 

  

Parham

Great comment, aynak.

by Parham on

Great comment, aynak.


aynak

با دوستی در مورد این سایت صحبت می کردم.

aynak


با دوستی در مورد این سایت صحبت می کردم و حساسیت برخی با نام مصدق. او که
از نسل قبل است و دوران کودتا را خود تجربه کرده،   و بسیاری از اتفاقات 
را با چشم خود دیده می گفت:  حقیقت امر این است که پس از کودتا و برای سال
ها یاس و خمودی بر ایرانیان چیره شد. از نظر وی به جز حلقه داخلی کودتا و
طرفدارن آن - بقیه جامعه حتی طرفداران شاه  به کل مسائل سیاسی  با سرخوردگی
نگاه می کردند.  دلیل او هم این بود که گذشته از آنچه اتفاق افتاد، شخصیت
مصدق حتی در نزد مخلافان سیاسی وی بسیارمحترم  و ستودنی بود- چون  به عشق
او  به ایران هیچ کس شکی نداشت. و از نظر فساد و ... هیچ وصله ای به او نمی
چسبید.   پس محاکمه و تبعید او بسان محاکمه و تبعید والاترین آرمان های
ایرانیان بود.  آنها که خیانت های سلاطین مختلف چند سده اخیر و دخالت های 
حکومت های روس و انگلیس در امور ایران را خوب به خاطر داشتند- پس ازحماسه 
ملی شدن نفت  همواره دل نگران این بودند که آیا می شود این دست آورد بزرگ
را حفظ کرد؟   سقوط دولت ملی  این اتکا به نفس و خود باوری نو پا  را خدشه
در کرد، که تصویر مصدق در دادگاه و تبعید خود بزرگترین نشان این شکست بود.
اینکه ۶۰ سال بعد عده ای مذبوحانه--مجددا- تلاش می کنند تاریخ را تحریف
کنند و حتی با فرزند او هم دشمنی نشان میدهند خود نشان از نا موفق بودن 
ایشان دردوباره نویسی و تحریف  تاریخ است.  به گفته دوستم، اگر نسل شما که
در آن دوران حتی زاده نشده بود - و علیرغم سانسور و .... با تلاش خود  به
حقایق دست  یافتید، خود بزرگترین خار در چشم آنها هستید که به خیال خام خود
تصور می کردند تاریخ را می شود با گذشت زمان به گونه ای دیگر از آنچه شده
نوشت.

 فکر کردم مگر جز این دلیلی برای دلقک بازی برخی وجود دارد؟


aynak

delete duplicate

by aynak on

delete duplicate


Parham

I wonder how many times a

by Parham on

I wonder how many times a day you thank God you're only sitting behind the screen of a computer posting with a pseudonym... : )


Parham

(repeat content - deleted)

by Parham on

(repeat content - deleted)


anglophile

Disclaimer (v 1.2)

by anglophile on

I'd like to add here that the opinions I express on this thread/site are shared by the Mossadegh Mourners Mission (MMM).   more, LOL 

anglophile

Disclaimer (v 1.1)

by anglophile on

I'd like to add here that the opinions I express on this thread/site are not necessarily those of anyone involved with the Mossadegh Foundation or the Mossadegh family, but my ( Daddy's) - Parham joon. LOL 

Parham

Disclaimer

by Parham on

I'd like to add here that the opinions I express on this thread/site are not necessarily those of anyone involved with the Mossadegh Foundation or the Mossadegh family, but mine.


Parham

Read the post below under

by Parham on

Read the post below under "Addendum".


Siavash300

All those years.....

by Siavash300 on

All those years that Brits was ripping off Iran's oil(1901-1952), Mossadeq chose to be quite and didn't say anything or more importantly, he never condemned those who signed the oil concession. What kind of patriatism is that?

If there was no oil concession signed at first place, there wouldn't be any need for Mossadeq to nationalized it later.

Got the point?


Parham

Answer

by Parham on

Not because he didn't need to. He nationalized the goddamn oil for heaven's sake! Remember??


Siavash300

I am still waiting for answer

by Siavash300 on

The question is still stand:

Has Mossadeq ever condemned THOSE WHO SIGNED  oil concession WITH BRITISH ? if yes, please show me the source. If not, why not? "

 


Parham

VPK

by Parham on

Yes he did, at The Hague. Now if the Brits turned around and cheated by staging a coup to get their advantage back, that's another story. But he did beat them. Fair & square.