چون به حریم چشمان من با پای مهتاب قدم می نهی، رود نقره ای مهتاب را بر جان من روانه خواهی کرد و تبسم مهتاب را به من هدیه می دهی و چون دستانم دستان رؤیایی تو را لمس می کند، گویی که این مسافر خسته دل مهتاب، مخمل مهتاب در دست می گیرد و چون تو را در خیال خود در آغوش می گیرم گویی که در قصر مهتاب، بغض های مهتابی را با اشک مهتاب، از دل بیرون می سازم و بر رخ مهتاب بوسه می زنم و دل در آبشار مهتاب می شویم و آرامش مهتاب می یابم.
مهتاب را سالهاست كه ميشناسم...
براي معالجه به اسپانيا رفته بودم، دكترهاي فرانسوي بيماري من را ناشي از يك تومور ميدانستند، بهم سفارش يك كلينيك را كردند كه در يكي از شهرهاي نزديك مادريد قرار دارد.
به گودالاخارا ميرسم، كلينيك تازه ساز است و در نزديكي يك كليساي قديمي ساخته شده است.افراد گمنام و شخصيتهاي مشهور به اينجا ميايند تا دكتران خوش دست اينجا انان را مداوا كنند ولي غافل از اين كه معجزه در جاي ديگريست و درمان در دستي ديگر!
از همان روز اول، دكترها تشخيس دكترهاي فرانسوي را رد ميكنند و بعد از چند روز دياگنوستيك را ميدهند و ميگويند كه تنها از يك گرفتگي لوله تنفسي رنج ميبرم و درمانش طولانيست و اين كه چيز بدخيمي نيست.
به هيچ كس از بيماريم حرفي نزدم.هيچ وقت دوست ندارم خبر بد به كسي بدهم.
به همين دليل تنها بيماري هستم كه همراه به دنبالم نيست... پچ پچ پرستاران را ميشنوم كه انگاري دلشان برايم ميسوزد.
من را در اتاقي با پنجره به طرف جنگل بستري ميكنند...
هيچ وقت تنهائي را دوست نداشتم...
بيشتر روزها، بعد از اكسيژن تراپي و گاما تراپي به اتاقم برميگردم و كتاب ميخوانم و گاهي به پروژه هاي اينده ميرسم.
هوا كه خوب باشد به باغ كنار جنگل ميروم و از زيبائي انجا لذت ميبرم.
حياط انجا مملو از مجسمه و تابلو و نشانهاي مختلف است كه از دوران قديم ان كليسا صحبت ميكنند.
در اواخر روزهائي كه در انجا بودم،دوست جديدي پيدا ميكنم...انقدر برايم عزيز ميشود كه حالا او هم به مجموعه دلتنگيهاي من اضافه ميشود.
اسمش را شنگول ميگذارم. از بس كه بامزه است.تا مرا ميبيند،به پروپاچه من ور ميرود...زبانش را نميفهمم ولي از نگاهش وفاداري و دوستي را ميفهمم.
دوست جديد من تنها يك گربه چاق و چله با پوست سفيد و مشكي است.
شب كه ميشود،تازه دردم تازه ميشود...
هيچ وقت به ياد ندارم كه شبي از زندگيم را تلف كرده و زود خوابيده باشم.حتي در كلينيك كه به من يك عالمه انتي بيوتيك تزريق ميكردند، باز بيخواب بودم...
توي اين شبها، ساعات و لحظات...چه ساده دلم تنگ ميشود.چه ساده خاطراتم به مثال يك البوم قديمي، به جلوي چشمم ورق زده ميشود.چه ساده بغض گلويم را ميگيرد و چه ساده خود را تنها ميبينم.
از انور پنجره ،پشت درختان سرو و كاج قديمي...تنها شاهد اين دلتنگيها...مهتاب است.
مهتاب هميشه در اين لحظات به داد من ميرسد.مهتاب هميشه وعده ديدار خورشيد را بهم ميدهد.مهتاب تنها مسافر جاده بغض تنهائيهاي من است.
قبلا كه گفتم... مهتاب را سالهاست كه ميشناسم.
...
به خانه برميگردم...پاريس را برف در بر گرفته است.به خانه كه ميرسم،احساس ارامش ميكنم...شب كه ميشود،دوباره به انتظار مهتاب مينشينم.مهتاب را دوست دارم...
قبلا كه گفتم...مهتاب را سالهاست كه ميشناسم.
Recently by Red Wine | Comments | Date |
---|---|---|
که خوش میآمد آن بورانی اسفناج | 4 | Dec 04, 2012 |
راهی که بازگشتی نداشت | 6 | Nov 22, 2012 |
ساعتِ آخر یک آزادیخواه | 32 | Nov 10, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Redwine aziz you mean
by Tahirih on Tue Feb 10, 2009 04:03 PM PSTطاهره
Regards,
Tahirih
sarat salamat o delet shad!
by kofri (not verified) on Tue Feb 10, 2009 10:05 AM PSTsarat salamat o delet shad!
Redwine Jan
by Maryam Hojjat on Tue Feb 10, 2009 07:20 AM PSTI am glad you are back and on the way of recovery.
Maziar : Red wine is good
by Souri on Tue Feb 10, 2009 07:19 AM PSTResearches proved that a glass of Red Wine every day, not only is not harmful but is also recommended for the health. It kills the bad bacteria and also open the "Sharyaan ??" which goes to the heart, so it improves the function of blood circulation toward and from the heart.
Our dear Red Wine's problem comes from smoking too much (as he said himself) not from the wine. Of course too much of a good thing, is still too much, even of the good Red Wine!!
...
by Red Wine on Tue Feb 10, 2009 06:44 AM PSTاسمال جان...عاشقي و مهرباني تنها تكليف ماست.
سوري جان...اولا تولدت مبارك.اميدوارم كه سالهاي سال خوش باشي و سلامت.
حتما امر شما را انجام خواهم داد.دست بوس شما هستم.
باجناغ جان...كارت خيلي درسته.قربانت.
مونا جان سپاسگذارم...ممنون از كليپ.
سمسام جان...هموطن خوب من... مواظب سلامتيت باش.قربانت.
تحيريح جان...ممنون از حرفاي خوبت.الاهي هميشه بيغم باشي و سرخوش.
ليلا جان... مواظب سلامتيت باش كه از همه چيزها مهمتره.دست بوس شما هستم.
پرينسس عزيزم... قربون تو برم كه انقدر مهربوني.سلامت باشي عزيز.
حاجميناتور جان...خيلي با مرامي.دمت گرم.
ابي جان...ممنون از حرفات.بايد قدر سلامتي را دانست.من كلي فدات.
مازيار جان...چشم.حتما امر شما اطاعت ميشود.
ايراندخت جان...فداي اون دل مهربونت...شاد باشي هميشه.
---
دلم براي همتون تنگ شده بود.الاهي سالم باشيد و موفق.
عزت زياد.
Good to see you again
by IRANdokht on Mon Feb 09, 2009 10:29 PM PSTyour beautiful writing is the soft flow of tender feelings...
You've been missed dear Monsieur Vin Rouge: welcome back!
IRANdokht
veritas
by maziar CVIII (not verified) on Mon Feb 09, 2009 05:46 PM PSTen vino es veritas....
red vine khan pleasee try to stay away from red vine and any other alchoholic bevreages for a while and you'll see a better result. (p.s. If you want.)
Redwine aziz
by ebi amirhosseini on Mon Feb 09, 2009 05:24 PM PSTSo happy to hear the French were wrong!.I went through the same nightmare 2 years ago;bleeding &......I had to keep it secret from my wife & son!.Can you imagine "che ghadr politik zadam".
Wish you a quick recovery dooste aziz.
Ebi aka Haaji
رد واین عزیز
HajminatorMon Feb 09, 2009 04:25 PM PST
از وخیم نبودن مریضیت و بهبودی حالت خوشحال شدم. جای نوشته های لطیف شما چند وقت بود که اینجا خالی بود.
روح ار چه لطیف که خداییست بی نطق تو خانمان ندارد
Wish you a very speedy recovery.
by Princess on Mon Feb 09, 2009 03:52 PM PSTDear Red Wine,
Take solace in the beautiful and peaceful moon light, and most importantly, take care of yourself.
رد واین جان،
L (not verified)Mon Feb 09, 2009 03:01 PM PST
رد واین جان،
خیلی وقت بود ازت خبری نبود دلم برات تنگ شده بود. همین پری روزا بود که پیش خودم فکر میکردم پس کجا رفته این رد واین ما ؟
ولی انتظار اینو نداشتم. خدا رو شکر که دکترای فرانسوی اشتباه کردن. امید وارم که هر چه زودتر بهتر و بهتر بشی و خبرشو به ما هم بدی. من یکی که خیلی خوشحال میشم.
از دوستی ناشناخته که خودشم خیلی مریض احواله.
لیلا
Dear Red wine, I am sure our differences:)) are...
by Tahirih on Mon Feb 09, 2009 02:57 PM PSTwater under the bridge:))) so my friend do not feel sorry for yourself, for being ill or having a hard time read the following and ponder.
The more difficulties one sees in the world the more perfect one becomes. The more you plough and dig the ground the more fertile it becomes. The more you put the gold in the fire the purer it becomes. The more you sharpen the steel by grinding the better it cuts. Therefore, the more sorrows one sees the more perfect one becomes.
I am sure ,many of us are getting close to be perfect!! and not needing the hardships! I am for sure one of them, it sounds like that you are too. I love mahtab too.
Take care ,sir.
Tahirih
Red Wine jaan
by SamSamIIII on Mon Feb 09, 2009 01:40 PM PSTBest wishes amou,, endoscopy maa ham khoob darnnayoomad, addresso bedeh maam biyaym roomate..yeh maacham az gorbat bokon va salam beresoon..shaad bashi
former samsam1111
Wishing you a speedy recovery ...
by Mona 19 on Mon Feb 09, 2009 01:26 PM PST//www.youtube.com/watch?v=Y3obEa0hPwA
Respectfully,Mona
redwine jan
by bajenaghe naghi on Mon Feb 09, 2009 12:03 PM PSTI am very glad your illness was not serious and you are on the road to full recovery. you and mahtaab are going to be friends for many many years to come. It is always great to read what you write. welcome back.
EL
by Souri on Mon Feb 09, 2009 11:30 AM PSTbaba, akheh ina Faransavian, ehsaas daran. Melsle Amrikaee ha faghat fekr khouneh o machin nistan........
Redwine jan
by Souri on Mon Feb 09, 2009 11:10 AM PSTI'm happy you had treated that sickness and are feeling good now.
The best thing now is getting a regular daily walk in beautiful Paris around the Senne, just for 30 minutes (but ever day)
When I was young in Paris, I had a deal with myself to walk from my dormitory (Ile-Saint Louis) to my friend's house (Neuilly) on the edge of Senne
It took always an hour and 10 minutes!! Are you ready to do it evey day?
Ah, one more....that window open to the forest!! what a scary thing, my God!! I would never take that room in that clinic if I were you :O))
Stay well, dear Redwine
بابام جان اشک
Esmal Latte (not verified)Mon Feb 09, 2009 11:08 AM PST
بابام جان اشک ما رو در آوردی. آخه این چه وضع داستانه؟! اون دوستمون اورنگ آبی آبی چشم آبی میخونه شما هم بیخوابی و مهتابی! حالا تکلیف چیه بالاخره؟!