بنام خداوند بخشنده مهربان
خداوند متعال در قرآن کریم در بسیاری از آیات کلمات ظلم و کفر را باهم آورده(١) یعنی این دو در معنا با هم دور نیستند ,هرچند که در عمل بسیار شبیهند اما یکسان هم نیستند. کفر در معنی ریشه کلام پوشش است و ظلم در عربی به معنای تاریکیست , کلمه کافر که مکررا در قرآن آمده وبه معنی کسی که حقیقت را می پوشاند پس بنابر این نتیجه عمل کافرین (سرپوش گذاران ) یعنی از حقیقت آگاهند ولی آن را با دروغ و تهمت روی آن را می پوشانند و ظالمین( به معنی تاریک کنندگان )که در یک راستا قرار دارند, این در مورد جمله کسانی صادق است که که ماهیت موضوع و حقیقت را با پیچیده کرده و از حالت ساده آن خارج و مخشوش کنند و یا حتی با مبالغات چاپلوسانه حقیقت موضوعی می تواند سر از جایی دیگر در آورد و یا اینکه کسی بیاید نکاتی را از وسط یک جمله خارج کرده و با نشان ندادن کامل جمله حدیث و یا سوره و یا مرکز ارتباط آن کسی بخواهد مطلبی را وارانه و یا القایی خارج از کل معنی برساند این هم جزوی از ظلم و کفر به حساب می آید . خداوند متعال جل و جلاله در قران کریم می فرماید در دین خود غلو نکنید(٢) و همینطور مسامحه نیز جایز نیست بواقع غلو و مسامحه خود بتنهایی نیز میتوانند ظلم و کقر را ایجاد کند چه بسا حکومت طالبان و سکولاهار لیبرالهای کشورهای اسلامی میتوانند مثالی از هر کدام از این معانی باشند, پس بنابر این حدود حق نه غلو و نه اغراق پذیر و نه سهو و سهل پذیر. دروغگویان نیز میتوانند جزو ظالمین و کافرین بحساب آیند چرا که شخصی سعی کند ماهیت اصلی خود و یا کالای خود را گونه ای جلوه دهد و مبالغه کند که در واقع امر چنین نباشد و یا اینکه در عین حال شخص رقیب را که راست میگوید و جنس بهتری عرضه کرده را دروغگو و صفاتی که در خود اوپنهان است با زیبا ساختن احوال و صورت خود آنها را از ظاهر مخفی کرده و به شخص مقابل نسبت دهد در واقع این شخص هم ماهیت اصلی جنس خود را پوشانده هرچند با زیبایی ولی باز هم سیاه کاری علیه شخص رقیب انجام داده در واقع صورت زشت خود را با آرایش زیبا جلوه داده و آن ظاهر زیبا را تنها عامل و وسیله فریب خود قرار داده وگرنه حق احتیاجی به بزک و آرایش ندارد و شیطان نیز قول داده که با تزین و زیبایی انسان را خواهد فریفت
پس در اینجا کار شیطانی کرده است که هم ظلم کرده و هم کفر, و باز حتی زیرکانی و رندانی نیز راهی ناجوانمردانه تر پیش گرفته علاوه بر نامرغوب جلوه دادن و دروغ گفتن از ماهیت جنس خود به طرق مختلف و مزین کردن صورت خود ,کسانی را نیزعلیه خود اجیر ساخته که فعلهایی را بر علیه ایشان روا دارند و آن را به گردن حریف انداخته که در نتیجه مظلوم را ظالم جلوه داده و ذات ظالم خود را مظلوم , که معمولا ناظران ساده و ناپخته بدان پی نمی برند و برعلیه شخص مظلوم میشورند ( مثال آن جنایات اسراییل در غزه) معمولا این اشخاص در جامعه به عنوان شیاد و کلاه بردار ظالم به حال یتیمان مال از دست داده و و و .. نام برده شوند و ایشان هر چه کنندکه حق را مخفی کنند شکم مطعفن خود را نمیتوانند پنهان کنند و خداوند فرموده او را فریب نمی توانند بدهند و مکر خدا بالا تر از مکر آنهاست(٣). حال اگر برگردیم به نام پوشش (کافر) و تاریکی(ظلم) و آنها را باهم مقایسه کنیم پوشش شاید در روز روشن انجام گیرد ولی تاریکی در روز انجام پذیر نیست در معنی کلمه شب تاریک کننده روز روشن است و عاملی که روز را تاریک میکند شب نامیده میشود و بر عکس عاملی که شب را روشن میکند روز نامیده میشود
شخص کافر واقعیت های الهی را می پوشاند و شخص ظالم نیز واقعیت ها را از روشنی و واضح بودن خارج میکند و یا میپیچاند(٤) و تا هرچند که هر دو به یک منظور انجام می شود ولی مهم است که فرق آنها مشخص شود حال این دو ابزار را معمولا چه کسانی استفاده می کنند؟ مسلما کسانی که حق و حقیقت برای ایشان به نوعی زیانی ایجاد کند در واقع کسانی شاید که در پی سودی نامشروع شخصی و یا گروهی خود هستند, زیاده طلبانی مال حرام خور, و مطمنا این خاسته از بطنی برخواسته که نامتعادل و زیاده خواه است که به سهم خود قانع نیست. خداوند در قران آن را پیروان از هوا نفس نامیده خداوند در آیات متناوب پیروی از هوای نفس را تقبیه و آن را در نظر ما زشت کرده و ما را از آن پرهیز داده برای اینکه ١-در راستای عهد بشر با خدا (میوه ای که به سمت آن نباید رفت)٢- برای رعایت حقوق دیگران ٣-برای سلامتی نفس متعادل انسان.
پس بنابر این بطور ضمنی معنای واقعی کفر و ظلم برای ما مشخص و روشن شد حال در مصاف خدای متعال و حق تعالی هیچ کس از این قانون مستثنا و مبرا نیست که این ها را رعایت نکند چرا که در آن صورت حق را پوشانده و به حق ظلم کرده است(و تنها در یک مورد مخفی کردن مجاز دانسته شده و آن وقتی که جان انسان در (خطر است که مهم ترین شخصی که از آن استفاده کرد حضرت مسیح علیه سلام بود. متاسفانه در جامعه کنونی بشر قایله ظلم و کفر نه تنها در ارتباط های شخصی بلکه دامنه و وسعت آن به ارتباطهای بین المللی پر رنگتر جلوه مینماید تا جایی که مثلا امپراتوری انگلیس در صده های نزدیک برای مخفی نگاه داشتن نیات شوم خود و استثمار کردن ممالک مورد چپاول خود دست به ابتکارهای بسیاری زد از آن جمله برده و معتاد کردن مردم ممالک مورد استثمار خود و کنترل کشورهای ضعیف به وسیله ترویج افراط خرافات و افیون تا آنجا که بر سر حق فروش تریاک به چین با این دولت حتی به جنگ برخواست و جنگ تریاک نامش در تاریخ ثبت است این دولت زیرک و زیاده خواه و استسمار گر در خاورمیانه قدرت مانور زیادی نداشت و آن هم بعلت دستورات سریح قرآنی بود چه بسا در اصل اسلام و قرآن کریم مردم را از خرافات و بندگی غیر از خدای متعال باز میدارد و این برای دولت فخیمه انگیس که قران را ساخته دست انسان میدانست خوشایند نبود و اعتقاد عمیق مردم هم آنطور نبود که بشود یک شبه اوضاع را به نفع خود تعقییر دهند پس در این صورت تصمیم بهطرح کردن نقشه ای اساسی و دراز مدت در مقابله با این کتاب خدا کردند و از آنجا که متن قرآن کریم در وسعت بالا چاپ شده و نا ممکن است آن را مانند انجیل و تورات تعقییر داد پس بنابر این در وحله اول اقدام به ترویج خرافات و یا دامن زدن آنها در مراحل های گوناگون کردند حداقل یکی دو مورد مشهود و مثال آن میتوانیم نقش این دولت را در ترویج قمه زنی در دوران قاجاریه ببینیم که زمانی که میرزا تقی خان امیر کبیر دستور به غیر قانونی خواندن و منع قمه زنی داذ بلا فاصله کنسول انگلیس طی نامه ای دهان به اعتراض گشود و امیر را پند به نهی داد و در همین زمان در تبریز قایله گاو مقدس را توسط عواملش براه انداختند و عاملین ایشان بقعه ای در این ارتباط ساختند که ٣ روز پس از ساخت این مکان کنسول اگلیس ٤٠ چراغ گران قیمتی بر خلاف میل امیر به این محل اهدا کرد که با اعتراض امیر دستور به برچیدن آن را داد. البته مثالهای بسیار متعددی وجود دارد از جمله مخالفت سریح این اجنبیان با دارولفنون تا تاسیس کارخانجات نساجی امیر بسیارند , شاید صدها مقاله در این باره نوشته شده و صدها مقاله دیگر بتوان نوشت , خوانندگان را به خواندن یک از آثارهای ارزشمند کشورمان کتاب امیر کبیر و ایرانیان نوشته جناب دکتر فریدون آدمیت (روحش شاد)ارجاع میدهم .پس بنابر این در اینجا پرواضح مشهود است که در نظر این دولت تمامیت خواه استعمار گر پوشش و تاریکی از هر نوع برای عقب مانده و خشن نشان دادن اسلام و قرآن به منظور کنار زدن این دین مزاحم به احوال خبیث ایشان چه اهمیتی حیاتی داشت البته مسلما اینها نمیتوانستند بدون استفاده از جاهلین و خاینین و استعانت از مردم عامی و بیسواد و یا بدون نفوذ در حکومت وقت و روحانیون (اخباری و شیخی )به این خواسته شوم خود برسند و نقشه خود را عملی کنند در نتیجه شاهد دخالتهای مکرر سفیر انگلیس در امور مملکتی دو دستگی ایجاد کردن در حکومت و ایجاد اختلاف بین روحانیون و دولت امیر و توطعه و خدعه های بسیار و در نهایت شایعه کردن اینکه امیر به نفع روسها قصد تصرف تخت شاه را دارد(تهمتی که در زمان مصدق به او زده شد) و ترویج آن توسط دشمن امیرکبیر توسط نوکر معروفی به نام میرزا آقا خان نوری (معترف به وابستگیتش به دولت انگلیس) که در نهایت سبب عزل و قتل امیر شد که همه میدانیم جایگزین امیر همین خاین یعنی میرزا آقاخان نوری(ازبستگان میرزا حسین علی نوری بهاالله) شد که در نتیجه این خیانتها و وقوع قتل امیر کشور به سمت یکی از سیاه ترین دوران خود گام بر داشت که با ٧ سال زمامداری این خاین سرکرده معروف انگلیس سر آغازی بود برای صد سال استثمار و استعمار و وابستگی بود که با ٦٠ سال مکیدن شیره این مملکت و ٦٠ سال بردن نفت کاملا مجانی و خشک کردن عمدی بسیاری از چاههای نفت ما و انهدام فرهنگ و سنت ها اصیل و در فبال آن ارزشهای فاسد غربی و گسترش فاحشه گری اعتیاد و القاع حس ناتوانی در هر کاری و ضعیف نگه داشتن صنعت ایرانی از جمله غالب کردن هیلمن ساخت خود (پیکان)با نام خودرو ایرانی و قبضه کردن بازار خودرو ایران توسط این قراضه ووو... ثمراتی بود که با کمک طایفه خاین نوری به این کشور تحمیل شد البته این تنها گوشه کوچکی از این فاجعه می باشد چه دلیرانی را امثال رضا سوادکوهی به داخل تنورها پرت کردند و چه ریس علی هایی خونشان در مقابل این جنایت کاران ریخته شد نامه ایست ٧٠ من .حال ابلهانی بوقهای نخراشیده این این استعمار گران پیر را با نامهای آهنگ متمدنانه را در گوش ما زمزمه میکنند و با اخلاص هر چه تمامتر سعی درانجام خدمت بدین موشان کثیف القاعات ایشان را رله به طیفی عامی میکنند که میشود تصور کرد با تصویر کشیدن آمارها ی جعلی طبق عنواینهای فریبنده آینده ایران را بار دیگر نشانه رفتند جالب آنجاست که حتی ابایی ندارند که مهر امضای و آدرس این روباهان پیر و مکار هم در نامه شان باشد که این خود بوضوح وابسته بودن و در راستای استسمار جهانی(جهان کشوری و حکومت جهانی) گام برداشتن این فرقه را حکایت دارد فرقه ساختگی بهایی که در پیش برد خواسته های شوم اربان پشت پرده خود سهم بسزایی دارد هر از گاهی طی توطعه های از پیش طراحی شده با استفاده از مظلومان مغز شسته و تحت سیطره و ستم خود که خود گناهی جز به دام افتادن این فرقه ندارند با انجام دستور خلاف و با زندان رفتن ایشان توانسته ماسک مظلومیتی بر چهره کریه پر از چروک خود کشیده و با سو استفاده از این عزیزان از همه جا بی خبر معرکه ای براه انداخته و زوزه های مرثیه وار علیه اسلام و مسلمین بخوانند و دوری بزنند و خورده پولی و ترحمی جمع بکنند و نیز از این طربق زمینه سازی برای تجاوز دوباره دشمنان به این مرز بوم را فراهم بیاورند
بنده به عنوان یک هموطن دوستدار شما هموطنان بی تقصیر و در دام بهایی از دوستان معتقد بهایی (نه سرکردگان) خواهش می کنم به وظیفه میهنی خود عمل کنید جامه ذلت این دشمنان طماع مملکت را به تن نکنید وفا به سرزمین خود کنید و خود را از لیست اسباب بازی های دشمنان ایران عزیز این شوم کفتاران و خوک صفتان خارج کنند و گول اینها را نخوربد اینها به خیال واهی خود به شما میگویند که اسلام در نفسهای آخر خود است شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لف لف خورد گه دانه دانه.. چرا که سعدی میفرماید؛ گر جمله ٔ کاینات کافر گردند**بر دامن کبریاش ننشیند گرد. همانطور که مشاهده میفرمایید در وضعیت کنونی اقتصاد بد جهانی ایران و یاران ایران اسلامی مانند کشتی نوح این سیل را از خود دفع کرده و نوح وار امت غیور ایران در امنیت و عزت بی نظیری قرار دارند و خداوند مکر و و حیله و ضررات تحریمات ٣٠ ساله این خوکان را به خودشان برگردانده از پارسال که بانکهای ایران را تحریم کردند روزی نیست خبر بر شکستگی بانکی از خودشان را نشنویم اینها سخت در اشتباهند و این آمار و ارقام های مضحک آنقدر خطاست که حتی بهاییان گرامی در داخل میهن همانطور که اطلاع دارید با راحتی کامل در حال زیست هستند غیر از چند نفری که متاسفانه با دستورات و توطیه بت االع العظمی به کارهای خلاف قانون حکومت(از جمله انتشار اکاذیب و تحمیل عقیده) دست زدند و پافشاری کردند هر چند که بت العظمی از یک طرف پشت آنان را خالی کرده و بعضی از آنان را خودسر اعلام کرده و از طرفی دیگر با دستپاچگی تمام نمی داند چگونه و در چه ظرفی سو استفاده تبلیغاتی خود را پر بکند . این توضیحات مختصری بود که خواستم دوستان (مخصوصا بهاییان گرامی ) در جریان باشند و دوستان بهایی مخصوصا جناب فریام خوب به معنی کفر و ظلم که توضیح دادم دقت بفرمایید در آینده نزدیک برای شما روشن خواهم کرد که این شخص خوش انصافی که آیات قرآن کریم را ظالمانه مورد تفضل خود قرار داده و به نفع جریان تاریکی مصادره کرده کجا و در چه قسمت این کار را انجام داده و نتیجه با اصل چقدر تفاوت دارد.عزیزان در روضه قلب جز گل عقل مکارید چرا که دوستان شنیده اید عشق کور است ایشان میخواهند عقل شما را عشق کذایی کور نگه دارند. ای دوستان بهالله را به درجه خدایی(٥) طاعت و کرنش کردن و نام اورا به جای نام خدا صدا زدن در این شرک منظوری نهفته است ساده ننگرید .عقل بیچاره است در زندان عشق****چون مسلمانی بدست کافری.. تا سخنی دیگر
١-وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ ٢١/٩٧
٢- سوره مبارکه نسا١٧١
٣-سوره مبارکه آل عمران ٥٤
٤-سوره مبارکه آل عمران٧٨
٥- مبین صفحه١٣-١٤= بگو در هیکل من جز هیکل خدا و در جمال من بجز جمال او و در کییونیت من جز کییونیت او و در ذات او و در حرکت من جز حرکت او و در سکون من سکون او و در قلم من جز قلم او دیده نمی شود ....و بگو در نفس من جز حق وجود نداشته و در ذات من غیر از الله چیزی دیده نمی شود. (سخنان حسین علی نوری بهالله در زمان ناشگی کامل)
در ضمن : برای بهاییان عزیز مشتبه نشود قصد بند و هیچ مسلمان تابع قران دیگری تعقییر مرام شما نیست تنها واکنش بنده به ظلمات و تاریکی هایی است که با تلاش مزبوحانه خود سعی در سیاه کردن دین خدا را دارند .بسی زخیال باطل
Recently by Reza 41 | Comments | Date |
---|---|---|
سربازان گمراه امام سیزدهم و چهاردهم دوباره مشغول شدند | 5 | Jul 05, 2009 |
کلماتی بواقع مکنونه و مجهوله | 26 | May 22, 2009 |
light should be turned on in every room | 14 | May 21, 2009 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Which Enemy of Islam would write about Muhammad ....
by faryarm on Fri May 01, 2009 04:01 PM PDTWhich Enemy of Islam would write about The Prophet Muhammad in this manner ?
The following is Abdul-Baha's introduction of The Prophet of Islam to westerners, who through the centuries had heard only Christian clergy's version of Islam; much like what the Mullah's have fed Iranians (of which reza41 is a victim) and like the people to believe about Baha'u'llah and the Bahai faith.
MUḤAMMAD
"Now we come to Muḥammad. Americans and Europeans have heard a number of stories about the Prophet which they have thought to be true, although the narrators were either ignorant or antagonistic: most of them were clergy; others were ignorant Muslims who repeated unfounded traditions about Muḥammad which they ignorantly believed to be to His praise.
Thus some benighted Muslims made His polygamy the pivot of their praises and held it to be a wonder, regarding it as a miracle; and European historians, for the most part, rely on the tales of these ignorant people.
For example, a foolish man said to a clergyman that the true proof of greatness is bravery and the shedding of blood, and that in one day on the field of battle a follower of Muḥammad had cut off the heads of one hundred men! This misled the clergyman to infer that killing is considered the way to prove one’s faith to Muḥammad, while this is merely imaginary. The military expeditions of Muḥammad, on the contrary, were always defensive actions: a proof of this is that during thirteen years, in Mecca, He and His followers endured the most violent persecutions. At this period they were the target for the arrows of hatred: some of His companions were killed and their property confiscated; others fled to foreign lands. Muḥammad Himself, after the most extreme persecutions by the Qurayshites, who finally resolved to kill Him, fled to Medina in the middle of the night. Yet even then His 19 enemies did not cease their persecutions, but pursued Him to Medina, and His disciples even to Abyssinia.
These Arab tribes were in the lowest depths of savagery and barbarism, and in comparison with them the savages of Africa and wild Indians of America were as advanced as a Plato. The savages of America do not bury their children alive as these Arabs did their daughters, glorying in it as being an honorable thing to do. 1 Thus many of the men would threaten their wives, saying, “If a daughter is born to you, I will kill you.” Even down to the present time the Arabs dread having daughters. Further, a man was permitted to take a thousand women, and most husbands had more than ten wives in their household. When these tribes made war, the one which was victorious would take the women and children of the vanquished tribe captive and treat them as slaves.
When a man who had ten wives died, the sons of these women rushed at each other’s mothers; and if one of the sons threw his mantle over the head of his father’s wife and cried out, “This woman is my lawful property,” at once the unfortunate woman became his prisoner and slave. He could do whatever he wished with her. He could kill her, imprison her in a well, or beat, curse and torture her until death released her. According to the Arab habits and customs, he was her master. It is evident that malignity, jealousy, hatred and enmity must have existed between the wives and children of a household, and it is, therefore, needless to enlarge upon the subject. Again, consider what was the condition and life of these oppressed women! Moreover, the means by which these Arab tribes lived consisted in pillage and robbery, so that they were perpetually engaged in fighting and war, killing one another, plundering and devastating each other’s property, 20 and capturing women and children, whom they would sell to strangers. How often it happened that the daughters and sons of a prince, who spent their day in comfort and luxury, found themselves, when night fell, reduced to shame, poverty and captivity. Yesterday they were princes, today they are captives; yesterday they were great ladies, today they are slaves.
Muḥammad received the Divine Revelation among these tribes, and after enduring thirteen years of persecution from them, He fled. 2 But this people did not cease to oppress; they united to exterminate Him and all His followers. It was under such circumstances that Muḥammad was forced to take up arms. This is the truth: we are not bigoted and do not wish to defend Him, but we are just, and we say what is just. Look at it with justice. If Christ Himself had been placed in such circumstances among such tyrannical and barbarous tribes, and if for thirteen years He with His disciples had endured all these trials with patience, culminating in flight from His native land—if in spite of this these lawless tribes continued to pursue Him, to slaughter the men, to pillage their property, and to capture their women and children—what would have been Christ’s conduct with regard to them? If this oppression had fallen only upon Himself, He would have forgiven them, and such an act of forgiveness would have been most praiseworthy; but if He had seen that these cruel and bloodthirsty murderers wished to kill, to pillage and to injure all these oppressed ones, and to take captive the women and children, it is certain that He would have protected them and would have resisted the tyrants. What objection, then, can be taken to Muḥammad’s action? Is it this, that He did not, with His followers, and their women and children, submit to these savage tribes? To free these tribes from their bloodthirstiness was the greatest kindness, and to coerce and restrain them was 21 a true mercy. They were like a man holding in his hand a cup of poison, which, when about to drink, a friend breaks and thus saves him. If Christ had been placed in similar circumstances, it is certain that with a conquering power He would have delivered the men, women and children from the claws of these bloodthirsty wolves.
Muḥammad never fought against the Christians; on the contrary, He treated them kindly and gave them perfect freedom. A community of Christian people lived at Najrán and were under His care and protection. Muḥammad said, “If anyone infringes their rights, I Myself will be his enemy, and in the presence of God I will bring a charge against him.” In the edicts which He promulgated it is clearly stated that the lives, properties and honor of the Christians and Jews are under the protection of God; and that if a Muḥammadan married a Christian woman, the husband must not prevent her from going to church, nor oblige her to veil herself; and that if she died, he must place her remains in the care of the Christian clergy. Should the Christians desire to build a church, Islám ought to help them. In case of war between Islám and her enemies, the Christians should be exempted from the obligation of fighting, unless they desired of their own free will to do so in defense of Islám, because they were under its protection. But as a compensation for this immunity, they should pay yearly a small sum of money. In short, there are seven detailed edicts on these subjects, some copies of which are still extant at Jerusalem. This is an established fact and is not dependent on my affirmation. The edict of the second Caliph 3 still exists in the custody of the orthodox Patriarch of Jerusalem, and of this there is no doubt. 4
Nevertheless, after a certain time, and through the 22 transgression of both the Muḥammadans and the Christians, hatred and enmity arose between them. Beyond this fact, all the narrations of the Muslims, Christians and others are simply fabrications, which have their origin in fanaticism, or ignorance, or emanate from intense hostility.
For example, the Muslims say that Muḥammad cleft the moon, and that it fell on the mountain of Mecca: they think that the moon is a small body which Muḥammad divided into two parts and threw one part on this mountain, and the other part on another mountain.
Such stories are pure fanaticism. Also the traditions which the clergy quote, and the incidents with which they find fault, are all exaggerated, if not entirely without foundation.
Briefly, Muḥammad appeared in the desert of Ḥijáz in the Arabian Peninsula, which was a desolate, sterile wilderness, sandy and uninhabited. Some parts, like Mecca and Medina, are extremely hot; the people are nomads with the manners and customs of the dwellers in the desert, and are entirely destitute of education and science. Muḥammad Himself was illiterate, and the Qur’án was originally written upon the bladebones of sheep, or on palm leaves. These details indicate the condition of the people to whom Muḥammad was sent. The first question which He put to them was, “Why do you not accept the Pentateuch and the Gospel, and why do you not believe in Christ and in Moses?” This saying presented difficulties to them, and they argued, “Our forefathers did not believe in the Pentateuch and the Gospel; tell us, why was this?” He answered, “They were misled; you ought to reject those who do not believe in the Pentateuch and the Gospel, even though they are your fathers and your ancestors.”
In such a country, and amidst such barbarous tribes, an illiterate Man produced a book in which, in a perfect and eloquent style, He explained the divine attributes and 23 perfections, the prophethood of the Messengers of God, the divine laws, and some scientific facts.
Thus, you know that before the observations of modern times—that is to say, during the first centuries and down to the fifteenth century of the Christian era—all the mathematicians of the world agreed that the earth was the center of the universe, and that the sun moved. The famous astronomer who was the protagonist of the new theory discovered the movement of the earth and the immobility of the sun. 5 Until his time all the astronomers and philosophers of the world followed the Ptolemaic system, and whoever said anything against it was considered ignorant. Though Pythagoras, and Plato during the latter part of his life, adopted the theory that the annual movement of the sun around the zodiac does not proceed from the sun, but rather from the movement of the earth around the sun, this theory had been entirely forgotten, and the Ptolemaic system was accepted by all mathematicians. But there are some verses revealed in the Qur’án contrary to the theory of the Ptolemaic system. One of them is “The sun moves in a fixed place,” which shows the fixity of the sun, and its movement around an axis. 6 Again, in another verse, “And each star moves in its own heaven.” 7 Thus is explained the movement of the sun, of the moon, of the earth, and of other bodies. When the Qur’án appeared, all the mathematicians ridiculed these statements and attributed the theory to ignorance. Even the doctors of Islám, when they saw that these verses were contrary to the accepted Ptolemaic system, were obliged to explain them away.
It was not until after the fifteenth century of the Christian era, nearly nine hundred years after Muḥammad, that a famous astronomer made new observations and important discoveries by the aid of the telescope, which he had 24 invented. 8 The rotation of the earth, the fixity of the sun, and also its movement around an axis, were discovered. It became evident that the verses of the Qur’án agreed with existing facts, and that the Ptolemaic system was imaginary.
In short, many Oriental peoples have been reared for thirteen centuries under the shadow of the religion of Muḥammad. During the Middle Ages, while Europe was in the lowest depths of barbarism, the Arab peoples were superior to the other nations of the earth in learning, in the arts, mathematics, civilization, government and other sciences. The Enlightener and Educator of these Arab tribes, and the Founder of the civilization and perfections of humanity among these different races, was an illiterate Man, Muḥammad. Was this illustrious Man a thorough Educator or not? A just judgment is necessary."
from some answered questions;
//reference.bahai.org/en/t/ab/SAQ/saq-7.html
dasst boossi of NUR
by NUOR (not verified) on Fri May 01, 2009 03:53 PM PDTAa Riza, you have waited and prayed to long for him and here he is. No need to bathe in the ocean you used to. Read nurs commandments there is 2 oceans behind every word he has written.
He could and should consider those who refuse him Zaalim va Kaafir.
Vaghte dast boosi
by .NUR (not verified) on Fri May 01, 2009 03:45 PM PDTAgh reza, your pious prayers may have been answered,
NUR has put an end to Quran with his commandments and is indeed the man as he claims.
You will be a kaafar and zaalim if you refuse him.
he just should have done it in jamkaran not in the safety of a "kaafar" land to get a few followers like you.
یک سوال ببخشید آقا رضا
faryarmFri May 01, 2009 03:35 PM PDT
یک سوال ببخشید آقا رضا
یک سوال ببخشید آقا رضا
از نضر شما در این ۱۰۰ سال اخیر
کی بیشتراسم اسلام و اسم پیقمبر اسلام را در دنیا منتشر و بالا برده حتی با خود مسلمانان بیزار از دین و اسلام
، در مقابل نادانی دفاع کرده و به مردمی چون بودایی، یهودی، مسیحی و غیره که به هیچ وجه اسلام را قبول نمیکردند و در حال حاضر نمیکنند حقانییت قران مجید را کتاب اسمانی معرفی و ثابت کرده ؟؟؟
ایا جواب شما اقایان خمینی، خلخالی، خامنه ای، بن لادن، و یا اقایان طالبان است؟؟
ا رضا از اقا خان نوری بکش بیرون
Anonymousagha (not verified)Fri May 01, 2009 01:12 PM PDT
از قرار اقا خان نوری برای بها کاری از دستش بر نیامد
ببخشید آقا رضا
Manoucher AvazniaThu Apr 30, 2009 11:28 PM PDT
منظورم "محمود حلبی" بود.
اقا رضا! 'تنها اسلحه علیه آنها خود قرآن است و بس؟ ؟
faryarmThu Apr 30, 2009 10:50 PM PDT
آقا رضا؛
Manoucher AvazniaThu Apr 30, 2009 10:25 PM PDT
طوری که نوشته بودی امر را بر ما مشتبه کردی که باید مدارک و اسناد بسیاری داشته باشی.
خدا ما را از دشمنان ایران نجات بده..
1hamvatan (not verified)Thu Apr 30, 2009 04:53 PM PDT
رضا41 شما از این همه چرند پرند خسته نشدی؟ هی کافر و مافر میکنی؟ خجالت بکش از هیکلت بابا.آخوندهای قاتل و خائن که از همه کافرتر و مزخرفتر هستند.
فرمانده منوچهر گرامی
Reza 41Thu Apr 30, 2009 04:11 PM PDT
همقطار گرامی دوست خوبم
فراموش نکن که ما هنوز در جبهه هستیم , جهاد اصغر شاید به سر آمد اما جهاد اکبر نه .مواجه با کافران و ظالمان که کفران حقیقت کردند و میکنند در جبهه های جنگ صدامی راحت بود با یک دوتا آرپی جی و چند گلوله و خمپاره شاید کارشان حل بود اما مواجه با کافرانی که قرآن را حدف گرفتند تنها اسلحه علیه آنها خود قرآن است و بس . هرچند که عقیده بهاییت حتی یک فرقه هم نیست و کاملا یک بافته سیاسیست اما قرآن مواجه با ایشان را هم با بهترین کلام و دوستی و محبت توصیه کرده و نه غیر , و هر که غیر عمل کند خلاف عمل کرده است. امثال انجمن منحله حجتیه شاید در نیت جز خدمت به قرآن و اسلام نداشتند اما دوستی آنها بیشتر به دوستی خاله خرسه شباهت داشت ایشان بازی خوردند و از را منحرفشان کردند. کاردی در شکم کافری کردن و از وجود یک کافر خلاص شدن کاریست سهل , یک کافر کمتر و جهادیست اصغر, اما با دلیل و منطق و صبر و اخلاق به سمت ظلماتی که ایشان در آن هستند و ایجاد میکنند و به ترویج آن کوشا در مواجه با آنها با منطق قرآن که همان مهر و محبت است آنها را از این طریق از روی زمین برداریم آن جهادیست اکبر و بسیار سخت (تا زمانی که به عهدشان پایبند و قصد مبارزه مسلحانه و خیانت و همکاری واضح با دشمن نکنند) که رسول اکرم (ص) بعد از اتمام جنگ با کافران قرآن را بر سر بردند وجهاد اصغر را اتمام یافته و جهاد اکبر را یادآور شدند که همین است این جهاد اکبر است و صبری پاینده و مطالعه بسیار میطلبد. دوست من فرمانده آوازنیا شما مرا شاید به خاطر بیاورید من همانم که در جبهه های حق علیه باطل توالت رزمندگان اسلام را پاک میکرد و شبها نگهبانی میدادم تا شما دلیران نیمه چرتکی بزنید و آماده بشوید برای روز نبرد بخدا قسم هیچ لذتی بالا تر از آن زمان و فعلهایی که انجام دادم به خاطر نمی آورم (تو خود بهتر میدانی). شب و روزی نیست که رخ همرزمان شهیدم را از خاطر نگذرانم من بیشتر با ایشان زندگی میکنم تا کسانی دیگر در پیوستن به آنها روز شماری میکنم "عشق کوی دوست در سر مراست " . عرق شرمندگی پنهان ندارم من بزدل ماندم و آن عزیزان رفتند در مسلخ عشق جز نکو نکشند روبه صفتان زشت خو (مثل من) را نکشند . دوست من عرض اندامی ندارم پایی برهنه دارم و نفسی عریان . بنده خود سرا پا عیبم . از بنده نخواهید نقشی در برملا کردن این آن ایفا کنم تمام بلاگ ها و کامنت های بنده هم اگر توجه کرده باشید در مواجه و در روشن کردن تاریکی که عرضه شده بوده وحمله ای صورت گرفته و نه خدایی نکرده جنبه افشا گری و سیاه کاری داشته باشد یعنی احتیاجی به این کار نیست .تا موردی و حمله ای نباشد دفاعی نیست و روشنگری نیست و سخنی نیست هر چند چیزکی کوچک بدانم اما هدف چیزی دیگر است عرض اندامی نیست پشه لاغر ارزاندامش کجاست . شما را در مورد درخواستتان به گوگل ارجا میدهم خواهید یافت آنچه در جستجوی آنید در مورد حمله قبل از ٥٧ شما فرمودید این حملات از جمله سینما رکس آبادان انفجار تبریز و و و.. در یک راستا بر علیه انقلاب اسلامی انجام میشد و این قبیل توطئه ها به صورتهای دیگر با هم در ارتباطند و منابع یکیست . تا گفتاری دیگر وسلام
در ضمن از شعرهای شما بسیار لذت میبرم دم قلم شما گرم.
The Reza41 Comedy Hour
by faryarm on Thu Apr 30, 2009 03:36 PM PDTReza41;
Who is/are your Credible Sources?
I think you drivel has more credibility as material for a stand up comic...
especially your legless assumption about Behrooz Sabet.. !
I hope Dr Sabet's Bio as an academic can be refernced to show your utter
"comedy"
Dear God, why do I bother??
Agha Reza
by Adib Masumian on Thu Apr 30, 2009 02:16 PM PDTReza jan,
Firstly, note that while you acknowledged with certainty that you have credible sources for your claims, you have failed to actually provide any.
Secondly, you state that individuals such as Dr. Davoodi were never executed by the government but are actually in hiding. There are four problems with this assertion:
1. It is completely unfounded.
2. It is completely inconsistent with Dr. Davoodi's character. Had you known absolutely anything about this individual whatsoever, you would know that, as recorded history will verify, even after the onset of the Iranian Revolution when Baha'i activities fell under grave suspicion, he continued to attend the Mo’assesseh Ma’arefe Amr (Baha'i Institute of Higher Learning), where he was an instructor, every day. He was not a coward.
3. This is largely an extension of the above point, but it should be noted that Dr. Davoodi actually had the opportunity to leave Iran. His daughter, Zohreh, begged for him to come to Canada where he could be relatively safe and sound. But he didn't do that; he stayed put. Do you know why? Because he said that the Baha'i community in Iran needed him. This is a documented statement, and I can and will provide the exact source and page number if necessary, as I do not have it with me at the moment. Also, Zohreh later said the following:
In April 79, a few months after the Revolution, I went to Iran and begged my father to go to the USA or Canada. He refused, saying that the Bahá'í youth in Iran needed him and he did not want to disappoint them. The phone would ring all day and night and he would talk to the friends, comforting and consoling them. He also received several phone calls from people who said that they were coming to arrest him. I cried so much. All my father did was to pack his pyjamas, razor, aftershave and prayer book in a small bag and kept it by his bed and waited. In all that time he didn't even look concerned. I cannot forget his smiles in those days.
4. According to Novin Doostdar, who prepared Dr. Davoodi's obituary, three revolutionary guards later admitted that he had indeed been kidnapped on the order of the government.
Lastly, it is readily apparent to all those who bother to do some searching that, by the time Parviz Sabeti became prominent figure in SAVAK, he had converted to Islam. You are, of course, aware of the fact that the SAVAK archives were opened to the public? Well, it so happens that Sabeti's self-identification as a Muslim can be found among those very archives.
I don't think you seem to realize that if a person comes from a Baha'i family, it does not necessarily mean that they will remain a Baha'i forever. You are certainly familiar with Ehsan Yarshater? He came from a Baha'i family. The same goes with virtually ALL of the people in the Shah's cabinet who are frequently cited as alleged Baha'is. Let me save you the trouble and enumerate some others for you, Reza jan:
Amir Abbas Hoveida: Grandfather was a Baha'i and his father was until the 20s, when he became involved in politics and Hoveida himself was an infant. His brother, according to Abbas Milani, notes that he himself never heard of the word Baha'i until he was 14. They were a nonreligious family. According to Cyrus Kadivar, Hoveida himself became a Freemason in 1960 and Baha'is cannot be members of other religions or groups to that effect, including Freemasonry, simultaneously.
Mahnaz Afkhami: Had a Baha'i mother, but she has never identified herself as a Baha'i.
Ni'matullah Nassiri: Didn't even come from a Baha'i family. No reason why this man would be a Baha'i.
Farrokhroo Parsa: Didn't come from a Baha'i family. She was clearly a secularist; perhaps the fact that she held such progressive views is what led her being labeled as a Baha'i. But make no mistake: during her lifetime, Parsa had no Baha'i family.
This is all notwithstanding, of course, that Baha'is cannot be members of the Baha'i Faith and incumbents of ANY partisan political position contemporaneously. What you also fail to realize is that, even if a Baha'i did accept such positions as all of the above individuals held, they would lose their administrative rights.
what is Injustice کفر چیست ظالم کیست
faryarmThu Apr 30, 2009 02:04 PM PDT
کفر چیست ظالم کیست
Zolm/ Injustice
by faryarm on Thu Apr 30, 2009 01:55 PM PDTآق رضا؛
Manoucher AvazniaThu Apr 30, 2009 12:56 PM PDT
حالا که زحمت کشیدی و ارتباط انجمن حجتیه را با ساواک قبله عالم به میان آوردی، خواهش می کنم چند سندی در باره ایشان و چگونگی نفوذشان در ارگانهای حکومت جمهوری اسلامی اینجا بزن تا همگان روشن شوند. آیا میان انجمن حجتیه و حمله به بهاییان شیراز در سال پنجاه هفت، پیش از انقلاب، و ساواک ارتباطی وجود داشته؟ بخاطر دارم که خمینی دست داشتن انقلابیون مسلمان در آن حادثه تکذیب کرد. از علی اصغر حلبی چه می دانی؟ آیا حجتییه هنوز در حکومت دستی دارد؟
Mona jan
by Reza 41 on Thu Apr 30, 2009 08:53 AM PDTMona Jan,
are you asking me if I have any credible sources for my claim,?
sure I do, for you and other naive Bahai like you to know there is lot more involve that you think , trust GOD ,there would be light on this issue soon.
pleas dont believe my words pick up the phone call HUJ Bahai world government ask them if you can have written statement about their knowledge of those who are missing(official letter)where are they about . see what they would tell you. and if they gives out any statement that has includes all 12 names that claim to be missing. it sound unbelievable ,but there is secret truth that they are firmly hiding , why they are hiding it ? because their evil plane at beginning of revolution with corporation GOV internal help caused many Bahai meet their death before it was stopped.
you also wrote Mr. sabet was expelled , can you find any record of that ? let you know he was not only Bahai in SAVAK many where working in different level, you just simply dont know dear , I'm sure you heard of poor shahid "Sarhang vahdat" that couldn't even buy a car.. ??? does that ring the bell???
BTW ,who do you think Behrooz sabet is? that is a quiz
Do you have any credible source(s) for your claims? NONE.
by Mona 19 on Thu Apr 30, 2009 04:58 AM PDTMr Know it all,
Parviz Sabeti (not Sabet !), WAS born into a Baha'i family. However, he was later expelled from the Bahai community, due to breaking the Baha'i law of non-interference in political matters, and when he became a Savak employee he no longer had anything to do with the Baha'i Faith. There is no evidence whatsoever proving that Bahais had anything to do with Savak.
About Professor Davudi why don't you ask you buddies,revelutionary guards, to investigate what happened to him since they addmited that Professor Davudi had been kidnapped on the order of the government,IRI !
None of your allegations are valid. They're all propaganda by your Curupt and unjust Mullahs.
Mona
Haj Reza 41
by Baloochi (not verified) on Wed Apr 29, 2009 11:08 PM PDTJavabeh ino bedeh
//www.youtube.com/watch?v=K8x_w0dgBw0&feature...
طاهره جان
Reza 41Wed Apr 29, 2009 10:13 PM PDT
طاهره جان
اولا همانطور که در یاداشتم در این صفحه ذکر کردم مسلما به نتیجه رسیدن نقشه این روباه پیر بدون ابلهان و خائنین داخلی میسر نمیشد و نخواهد شد. شما به قتلها و آزارهایی اشاره میکنید که قسمت عمده آنها١- در زمان اوایل انقلاب صورت گرفت ٢-و آن هم توسط عمدتا مزدورانی صورت گرفته که در زمان شاه معدوم مدارک نشان میدهد که با ساواک و سردمداران شما در همکاری بودند .این انجمن منحله (حجتیه) سند همکاریش با ساواک موجود است سری هم نیست شما هم می توانید با درخواست آنها را مشاهده کنید و نیز به خوبی میدانید که پرویز ثابت بهایی یهودی نصبی که تمام کاره ساواک بود با ایشان رابطه مستقیم داشت حال تومار بیاوریدکه او از بهاییت انصراف داده بود ولی مدرک و جود دارد که ایشان در رفت و آمدبه اسراییل بود مطمئن باشید برای زیارت تشریف نمی بردند.
دوما: بنده از شما و یا هر فرد محترم بهایی دیگر درخواست می کنم از بت العدل العضمی درخواست کنید رسما طی نامه ای بی اطلاعی خود را از ناپدید شدن افراد محفل ملی ایران در سال ٨٠بعلاوه جناب داوودی ٧٩ و محمودی را اعلام کنند. جایزه دارید اگر این نامه را بتوانید بگیرید .چرا که طبق مدارکی که موجود هست بیت الع العظمی از صحت سلامت و محل سکونت این افراد واقف بوده.. نامه را لطفا بگیرید و یا در سایت وابسته به ب-ع -ا همچنین اعتراف را بکنند آن موقع مدارک را خواهید دید.
طاهره گرامی آنطور هم مطالب و جریانات ساده و روحانی نیستند که شما و بقیه بهاییان گرفتار در دام اینها فکر میکنید.باور کنید که کاسه زیر نیم کاسه اینها بزودی برملا خواهد شد . تنها با صبر و حوصله و بزودی زود اینشاالله
Reza 41 this isظلم و کفر :
TahirihWed Apr 29, 2009 08:09 PM PDT
//iranian.com/main/blog/faryarm/imprisoned-tortured-or-killed-1979
Reza 41
by Baloochi (not verified) on Wed Apr 29, 2009 07:09 PM PDTas promised ba ina hal kon kk:
//www.youtube.com/watch?v=-Z6UeeiTj8E&feature...
//www.youtube.com/watch?v=RfcNEWgPTDc&feature...
//www.youtube.com/watch?v=2dOTz68N3qU&feature...
Agha Reza please ponder on
by Anonymou.friend (not verified) on Wed Apr 29, 2009 07:05 PM PDTAgha Reza please ponder on these words, be Fair
براستی بشنو چشم فانی جمال باقی نشناسد و دل مرده جز بگُل پژمرده مشغول نشود زيرا که هر قرينی قرين خود را جويد و بجنس خود انس گيرد *
ای ظالمان ارض
از ظلم دست خود را كوتاه نمائيد كه قسم ياد نموده ام از ظلم احدی نگذرم*
و اين عهديست كه در لوح محفوظ محتوم داشتم و به خاتم عزّ مختوم*
هو اللّه
ای بگم، اصحاب نار باش و اهل ريا مباش كافر باش و ماكر مباش در ميخانه ساكن شو و در كوچه تزوير مرو از خدا بترس و از ملّا مترس سر بده
و دل مده زير سنگ قرار گير و در سايه تحت الحنك مأوی مگير. اينست
آوازهای نی قدسی و نغمات بلبل فردوسی كه جسد های فانی را جانی
حضرت بهاءاللّه
Reza 41
by Baloochi (not verified) on Wed Apr 29, 2009 06:54 PM PDTbaba dast vardar inaro bebin hal kon bazam barat miferestam kk:
//www.youtube.com/watch?v=9dK9YsOinmw
//www.youtube.com/watch?v=Cxetvws8o68
//www.youtube.com/watch?v=ZgG-oMTCZ4s&feature...
//www.youtube.com/watch?v=K8x_w0dgBw0&feature...
//www.youtube.com/watch?v=hLKwZE3nAQM&feature...
Reza 41 you want to see darkness and cruelty??
by Tahirih on Wed Apr 29, 2009 06:02 PM PDTAt the end of your blog your saying:ر ضمن : برای بهاییان عزیز مشتبه نشود قصد بند و هیچ مسلمان تابع قران دیگری تعقییر مرام شما نیست تنها واکنش بنده به ظلمات و تاریکی هایی است که با تلاش مزبوحانه خود سعی در سیاه کردن دین خدا را دارند
Just look at the IRI's records since 1979 , and all the cruelty against all the Iranians , not just the religious minorities, and THAT is darkness and crulty.
If you do not believe me, ask parents and family of the youth buried in Khavaran.
Tahirih