یاد اسد بهرنگی، تلاش گر فرهنگی ِمترقی و آزادیخواه گرامی باد
اشرف دهقانی
اسد بهرنگی، برادر بزرگ صمد و کسی که تلاش های پی گیر و ترقی خواهانه اش در نمایاندن زندگی و مرگ صمد بهرنگی، این انسان کمونیست و نویسنده محبوب مردم آگاه و مبارز ایران فراموش نشدنی است، دو روز مانده به عید سال 1390 زندگی را بدورد گفت و از میان ما رفت. با اندوهی فراوان، به سهم خود فقدان او را به اعضای خانواده بهرنگی ها ، به مردم ایران و به خصوص به مردم آذربايجان تسلیت می گویم.
اسد بهرنگی را در شهریور 1347 بیاد آوریم، زمانی که افسر همراه صمد بهرنگی (حمزه فراهتی) در قتلگاه او، جسم بی جان صمد را در آبهای رودخانه آراز رها کرده و خود به تبریز برگشته بود، زمانی که اسد بهرنگی از طریق تلفن یکی از اقوام خود از وقوع "حادثه ای" برای برادرش و یا در واقع از مرگ نابهنگام و جانگداز صمد بهرنگی مطلع شد. اسد به عنوان برادری مهربان و دارای احساس مسئولیت بلافاصله کاظم سعادتی، یکی از صمیمی ترین یاران صمد و تن پاره ای دیگر از وجود او (علاوه بر بهروز دهقانی) را از موضوع باخبر ساخت و آن دو با هم برای اطلاع از چگونگی آن واقعه دردناک و یافتن جسد صمد عازم منطقه قره داغ شدند. کاری دشوار اما با اهمیتی بزرگ و بیاد ماندنی در پیش بود بدون آن که نه دشواری راه و نه اهمیت عظیم کاری که آنها در صدد انجامش بودند، مورد توجه شان بوده باشد. می دانیم که کاظم سعادتی و اسد بهرنگی چندین شبانه روز وجب به وجب ساحل آراز را زیر پا گذاشته و بالاخره موفق شدند با کمک روستائیان آن محل جسم بی جان صمد را از رودخانه بگیرند. " هرکس یکی از قربانیان بی شمار آراز را نقل می کرد که البته فکر می کردند که اینطور بهتر می توانند ما را تسلی بدهند و شاید اینطور خیال می کردند که اگر دردی همه گیر باشد تحملش آسان تر از درددی است که فقط آدم خودش داشته باشد و همگی در این اتفاق داشتند که آدم های آنها اغلب در فصل بهار و در روزهائی که آراز پر آب بود طعمه آب شده است"، "ما از کی می توانستیم پرسش بکنیم که این حادثه چطور اتفاق افتاده، به سر عزیز ما چی آمده است، مگر این که سنگ های ساحل را به حرف در می آوردیم و یا آبهای ارس را"، این سخنان را اسد بهرنگی در همان سال 1347 نوشته است. (نگاه کنید به سندی تحت عنوان" روزی که به "آراز" رسیدیم" با دستخط اسد بهرنگی درج شده در کتاب "راز مرک صمد" چاپ دوم).
نه آب و نه سنگهای صبور ساحل آراز هیچکدام راز مرگ صمد گرامی را برای اسد بهرنگی نگشودند، اما تقلا و تلاش او و کاطم سعادتی (یا به قول اسد بهرنگی آن "مرد خوش قلب و با صفا")، نتيجه گرانبهائی داشت. پیدا شدن جسد صمد، دیده شدن زخم های معینی روی بدن او و عوض کردن گزارش پزشک قانونی توسط پاسگاهی در آن منطقه و مسایلی از این قبیل که اسد بهرنگی در مورد آنها نوشته است، همگی خط بطلان به ادعاهائی می کشد که محافل راست و مغرض برای طبیعی جلوه دادن مرگ صمد به قصد حمله به صمد و یاران فدائی اش طرح می کنند. حاصل تلاش اسد بهرنگی و کاظم سعادتی در یافتن جسد صمد، در همان سال 47 نیز راه را بر اولین شایعه دشمنان مردم که گویا صمد به قصد رفتن به "شوروی" از آراز گذشته و به آن طرف رودخانه رفته است را بست و آن شایعه را بی اعتبار نمود.
پس از مرگ صمد و به دنبال جمع آوری نوشته های پراکنده صمد بهرنگی توسط یار صمیمی اش بهروز دهقانی، اسد بهرنگی نیز به نوبه خود به انتشار نامه های صمد همت گماشت و از این طریق دوستداران بیشمار او را با گوشه هائی از زندگی صمد بهرنگی آشنا ساخت. بعدها وی با تجدید چاپ کتابهای صمد و بعضاً ترجمه آنها به زبان ترکی آذربایجانی، نوشتن مقاله، انجام مصاحبه و از راه های دیگر از جمله گرد آوری تا حد مقدور همه آنچه به صمد تعلق داشت، یاد برادر و یار و یاور زحمتکشان و خلقهای ستمدیده ایران یعنی صمد بهرنگی را گرامی داشته است.
اما، یکی از پر ارج ترین اقدامات اسد بهرنگی در گرامی داشت یاد برادر و دفاع از صمد که به خودی خود به معنای دفاع از حقیقت است- چرا که زندگی سراسر مبارزاتی صمد بهرنگی تجلی روشنی از راستی و حقانیت و حقیقت می باشد- به اقدامی بر می گردد که او در سال 1370 در برخورد به نشریه " آدینه" در دوره رياست جمهوری رفسنجانی انجام داد. این نشریه در پوشش توضیح چگونگی مرگ صمد، با همکاری همان افسر همراه صمد در قتلگاه آراز یعنی حمزه فراهتی (کسی که تماس هایش با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در آلمان، بعدها در جريان قتل نیروهای اپوزیسیون توسط مزدوران آن وزارتخانه در دادگاه میکونوس افشاء و برملا گشت)، بطور کاملاً موذیانه به اشاعه دروغ و تهمت هائی به صمد و یاران فدائیش چون بهروز دهقانی، کاظم سعادتی، علیرضا نابدل پرداخته بود- که در واقع اجرای بخشی از سیاست تازه اتخاذ شده وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی برای مقابله ایدئولوژیک با نظرات انقلابی و کمونیستی مطرح در جامعه و تخطئه شخصیت های انقلابی و کمونیست محبوب در میان مردم از طریق اشاعه دروغ و تهمت در مورد آنها بود. در این زمان اسد بهرنگی که خود نیز به خاطر انتشار اظهارات مادر صمد بهرنگی در مورد زندگی و قتل پسرش، مورد اهانت قرار گرفته بود، به نوشتن نامه های اعتراضی و افشای دروغ های منتشر شده در آن نشریه اقدام نمود. مسلماً جای تعجب نبود که آن نامه های اعتراضی که در مغایرت آشکار با خواست بخش فرهنگی وزارت اطلاعات قرار داشتند هرگز در نشریه آدینه منتشر نشوند. حتی در شماره های بعدی هم که آن سیاست بر علیه صمد و یارانش دنبال شد و اسد بهرنگی دوباره دست به اعتراض زد، باز نامه های او را منتشر نکردند. با این وجود، در اوضاع و احوال دیگری که سالها بعد در جامعه بوجود آمد، این اقدام حق طلبانه و هشیارانه اسد بهرنگی تأثیرات شایسته خود را به جای گذاشت و در افشای اغراض نشریه آدینه در اجرای خواسته های بخش فرهنگی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برعلیه صمد بهرنگی و یاران او، نقش ایفاء نمود. عدم چاپ حتی یکی از نامه های اعتراضی او در طول سالها در نشریه آدینه به نوبه خود آشکار ساخت که سیاستی که آن نشریه تحت عنوان گویا کشف حقیقت در مورد چگونگی مرگ صمد بهرنگی براه انداخته بود از کجا آب می خورد و چگونه در راستای سیاست "باور شکنی" وزارت توطئه گر و جنایتکار جمهوری اسلامی قرار داشت.
انتشار کتاب "برادرم صمد بهرنگی، روایت زندگی و مرگ او" در سال 1378 از طرف اسد بهرنگی، اقدام ارزشمند دیگری بود که وی برای شناساندن گوشه های ناشناخته زندگی و مرگ صمد به مردم ایران انجام داد. اسد بهرنگی در این کتاب در مورد زندگی صمد از دوران کودکی تا زمان مرگ وی نوشته و تا آنجا که می توانسته برخورد های مبارزاتی و مشتاقانه مردم ایران نسبت به فرزند انقلابی خود یعنی صمد بهرنگی را منعکس کرده است. او در این کتاب از درهم آمیختگی زندگی مبارزاتی صمد با دو یار صمیمی ، همفکر، همراز و همراه او یعنی رفقا کاظم سعادتی و بهروز دهقانی نیز سخن گفته و در خلال ذکر وقایع گوناگون علاقه و عشق خود را نیز نسبت به آنها عیان ساخته است. هرچند در صفحاتی از این کتاب تلاشی دیده می شود که به طور غیر واقعی می کوشد راه مبارزاتی صمد از راه یاران فدائی او مجزا جلوه داده شود، ولی این ایراد و نقص هم باعث نشده است که واقعیت هائی که اسد بهرنگی خود در جریان آنها قرار داشته مورد کتمان قرار گیرد و می توان گفت که در مجموع اسد بهرنگی در این کتاب با امانت داری به ذکر واقعیت های مختلف در مورد زندگی و مرگ صمد بهرنگی اين گرامی آموزگار پيشرو مردم ایران پرداخته است، امری که باید بسیار مورد تقدیر قرار گیرد.
کتاب "برادرم صمد بهرنگی ، روایت زندگی و مرگ او" علاوه بر شناساندن زندگی صمد بهرنگی، در ارتباط با چگونگی مرگ او اطلاعات موثق و قابل اتکائی را در اختیار خواننده قرار داد، اطلاعاتی که مورد استفاده نگارنده این سطور نیز در نوشتن کتاب " راز مرگ صمد" در سال 1381 که اساساً در ارتباط با افشای سیاست توطئه آمیز وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای تخطئه شخصیت انقلابی صمد و یاران فدائی اش به رشته تحریر در آمده، قرار گرفت.
موضع حق طلبانه و ترقی خواهانه اسد بهرنگی کاملاً در لابلای صفحات کتاب "برادرم صمد بهرنگی، روایت زندگی و مرگ او" خود را عیان ساخته است و او با بازگوئی حقایق بسیار در این کتاب نشان می دهد که تا چه حد بر علیه ستمکاران و نیروهای جنایتکار بوده و تا کجا همراه مردم و دوستدار آنها بوده است، و نشان می دهد که جایگاه اسد بهرنگی به مثابه یک فعال فرهنگی و انسانی آزادیخواه و مترقی در صف توده های مبارز ایران قرار دارد.
«نامههای صمد بهرنگی و نامههای دیگران به او» و «صمد بهرنگی در آینهی زمان» حاوی آلبومی از عکس های او، آخرین کتاب هائی است که اسد بهرنگی چند ماه پیش به انتشار آنها همت گماشت.
متاسفانه استبداد و ديکتاتوری و فقدان آزادی بیان در جامعه، مانع از آن بود که اسد بهرنگی بتواند در روایت زندگی و چگونگی مرگ صمد بهرنگی با دستی باز عمل نموده و گام های بزرگتری در اشاعه هر چه بیشتر میراث او بردارد. امری که وظیفه و مسئولیت یاران و دوستداران صمد بهرنگی را دو چندان می سازد. با تأکید بر اهمیت این امر و تقدیر از همه کوشش های ارزشمند اسد بهرنگی دراین زمینه، بر ضرورت تداوم راه وی در شناساندن صمد وميراث گرانبهايش تاکيد می کنم.
مسلماً نام نیک اسد بهرنگی به عنوان يکی از اشاعه دهندگان فرهنگ مردمی و تلاش گری مترقی و آزادیخواه همواره در حافظه خلقهای ایران جاودان خواهد ماند.
دوم فروردين 1390
Recently by Roozbeh_Gilani | Comments | Date |
---|---|---|
Islamo Fascist Paedophiles in London. | 87 | Dec 01, 2012 |
For Sattar Beheshti | 2 | Nov 06, 2012 |
For a fist full of Dollars, For Syria! | 2 | Oct 07, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Mash Ghasem Jaan on Cinema Rex
by Masoud Kazemzadeh on Sun May 29, 2011 08:13 PM PDTMash Ghasem jaan,
There exists a looooot of evidence that Cinema Rex was the work of supporters of Khomeini. An excellent little book called Mosabebin Vaghei Fajeh Cinema Rex Abadan Cheh Kesani hanstand was authored by a good friend of mine (Mostafa, who died in a car accident in Los Angeles in the 1980s). Bring from Abadan, I have followed the Cinema Rex closely. Someone posted the following on the Cinema Rex yesterday. It contains solid evidence that the supporters of Khomeini torured cinema Rex, and that the shah's regime was absolutely not involved in it.
//www.golshan.com/asnaad/cinamarex/c1/c1.pdf
Your analogy with Chopan Doroosgh-goo (Americans call it "the Boy Who Cried Wolf) is an accurate one.
Best regards,
Masoud
...
by Mash Ghasem on Sun May 29, 2011 06:54 PM PDTMasoud jan, how about Cinema Rex episode, as a classic instance of the Lying Shepard Syndrome ( me thinks I just came up with that).
Shah had killed so many people, and destroyed so many lives, and as you correctly mention, in the process had gained and accumulated ZERO legitimacy and respect, even when, for once in his life the crime attributed to him, actually wasn't his, no one could belive him.
Of course is shah's case the Lying Shepard would be changed to whore-mongering, theifing, murdering Lying Shepard, cheers
...
by Mash Ghasem on Sun May 29, 2011 06:43 PM PDTMasoud jan good evening. My memory is getting old and cloudy by the day, especially after recovering from last night... I read Saedi's observation from his Oral History interview ( the last issue of his journal Alefba #7 , published in Paris). And Sarkohi's in Adineh, when it was published in Iran, that was a while ago. I didn't even remember the name, Farahati untill you mentioned him. Connection with assainations? The Journal "Arash" also might have had some items on that. Gotta look into it.
As a youth growing up in Iran, Samad Behrang (RIP) was probabaly the strongest infleunce on my life, and many. many, many others like me. He had a remarkable life, cheers
P.S. that critique of Milani was very nice, keep'em coming.
Roozbeh jaan
by Masoud Kazemzadeh on Sun May 29, 2011 06:31 PM PDTRoozbeh jaan,
I agree with you that one cannot be 100% sure that SAVAK killed Samad Behrangi. We also cannot be 100% sure that SAVAK killed Takhti. The problems is that the Shah completely lacked credibility. The monarchists lied so much that no one knew what was true and what was rumor.
Best,
Masoud
Mash Qassem jaan
by Masoud Kazemzadeh on Sun May 29, 2011 06:24 PM PDTMash Qassem jaan,
You are right: Faraj Sarkohi said that. I did not know about Saedi’s position. Sarkohi and Saedi did not have direct knowledge (first hand or second hand) on this issue. The only person with direct first hand knowledge is Farahati. Ashraf Dehghani also has second hand knowledge via Asad Behrangi, and third hand knowledge via Behrooz Dehghani.
I think the central person on this issue is Farahati. Do you know about his role in the Mykonos assassinations? Is what Ashraf Dehghani says about Farahati and Mykonos true?
Thanks,
Masoud
You welcome Masoud.
by Roozbeh_Gilani on Sun May 29, 2011 06:15 PM PDTI have a lot of respect for Ashraf Dehghani. I beleieve she belongs to a generation of Iranian youth who believed (rightly or wrongly) in their ideals and were prepared to fight for it to death. For a revolution to happen and succede, we need people like ashraf.
I am not 100% sure if Samad was killed by SAVAK. There is lots of evidence pointing to that, but as you know islamist regime has been consistently campaigning to tarnish the secular opposition figures of Shah era. If they dare to attack Dr Mossadegh, surely sammad would be also be attacked. So the waters are pretty murky.
To me the real issue to note is the massive collaboration of SAVAK with Islamists before and after the 1979 revolution. This is very important to understand and publicize. It should explain to some still confused souls, the true anti Iranian and fascistic nature of the islamist regime.
"Personal business must yield to collective interest."
...
by Mash Ghasem on Sun May 29, 2011 06:11 PM PDTaccordign to Faraj Sarkohi, Samad Behrangi (RIP) drowned. Gholam Hossain saedi also mentions that in Kanon's meeting they all knew that Samad Behrangi wasn't killed, but because Al Ahmad has insisted and pushed for that, that was the version told to the public.
Roozbeh jaan, thank you
by Masoud Kazemzadeh on Sun May 29, 2011 05:50 PM PDTRoozbeh jaan,
I had not been following the story. The whole episode revolves around the credibility of Hamzeh Farahati. If the sentence by Ashraf Dehghani is correct that Farahati was involved with IRI’s Ministry of Intelligence and this was shown in the Mykonos trial, then that shows a clear pattern of collaboration with intelligence agencies of ruling regimes.
حمزه فراهتی (کسی که تماس هایش با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در آلمان، بعدها در جريان قتل نیروهای اپوزیسیون توسط مزدوران آن وزارتخانه در دادگاه میکونوس افشاء و برملا گشت
If the actual record do show that Farahati was involved in the Mykonos assassinations, then it would be most likely that Farhati was involved with SAVAK killing of Samad Behrangi.
Thanks for the post.
Masoud
??
by Ali P. on Sun May 29, 2011 01:57 PM PDTWhat is a "SAVAK general"?
"SAVAK general" vs. "Army gerenal"?
For 24/7 attention seekers' sake.....
by Roozbeh_Gilani on Sun May 29, 2011 03:37 AM PDTAs You obviously have nothing of substance to add to this blog and I'm not into your bacheh akhoondi, pseudo intellectual innunedo, abstarctism, I asked you: "which SAVAK general..."
never mind...
"Personal business must yield to collective interest."
Nobody saw it...let's move on...
by پندارنیک on Sun May 29, 2011 03:15 AM PDTI deliberately, decided not to push the reply button on the original version of your comment, which would have disabled the "edit" feature. Maybe I should've............Owe me one.
....
by Roozbeh_Gilani on Sun May 29, 2011 03:01 AM PDTit's nice to see that you have added the defence of SAVAK to your daily routine of defending islamist regime's crimes agaisnt people of Iran. Now Which SAVAK general said this?:
"There is a fine line between the "eslame naab mohamadi" and Absolute Monarchy"
"Personal business must yield to collective interest."
Little Sunken Black Fish...
by پندارنیک on Sat May 28, 2011 07:08 PM PDTI really doubt that our constant craving for political and social martyrs can ever be satiated.... There is no firm evidence, absolutely none, to support that Samad was killed by SAVAK; this is a fact which can stand alone regardless of whether or not Farahati became an IRI agent some years later. Behrangi, unlike Takhti, became a big fish only after his tragic and untimely death.