Roozbeh_Gilani

Javoondeerooz: They are absent because this blog is in Farsi.

The islamist regime mercenaries seem to have strict orders to shut down the blogs in English language which provides documentary evidence of islamist regime's crimes of mass murder and torture. Given the current international political climate against Islamist regime, this is quite understandable... 

Recently I posted two other similar blogs, both in English. Go and see how these mozdoors (both of them!!!) turned up in force trying to de rail the discussion, using  profanity and black propaganda.

"Personal business must yield to collective interest."

Have you noticed that there are some blogs in IC

where the Regime supporters and Regime apolgists are conspicuously absent? I wonder why? 

برای ایرج شیر علی‌، پدر ایمان.

 دوستان! از پدری مثل ایرج شیر علی‌ و مادری مانند سوسن گل محمدی، نمونه های شرف، غیرت و انسانیت یک نسل انقلابی‌ وطن عزیز، بدون شک فرزندی مثل ایمان عزیز به وجود میاید.

توبه کن، توبه کن. به او بگو که توبه کند. خودت رو نجات بده!
و او چه صادق و پاک جواب داده بود ... حرفی برای گفتن ندارم.
چقدر تکیده شده بود و لاغر و زرد با اینکه ضربات شلاق تلاش در فرو ریختن اش داشتند، اما هم چنان پرابهت و استوار ایستاده بود. سیل اشک بی اختیار بر گونه هایم جاری شد بود. به سختی روی پاهایم ایستاده بودم. دلم می خواست از ته دل از اعماق وجود فریاد بزنم.
چرا؟ چرا؟ چهره گندمگونش را غباری از غم پوشانده بود. سوسن چقدر ضعیف شده ای؟ من امشب مسافرم. سفری بی بازگشت. بچه های مان را به تو می سپارم. قوی باش واز آن ها نگهداری کن.
دست هایم دست هایش را طلب می کرد. سردی دست هایش تا ابد یادگار این آخرین دیدار است. اندام کشیده اش در اثر شکنجه های شبانه روزی نحیف و رنجور شده بود. اما هنوز پر غرور بود و زمین زیر پاهایش به آسمان فخر می فروخت.
کلماتم قبل از تولد می شکستند ومجالی نمی یافتند تا ادا شوند. اشک می شدند و می باریدند. مگر چه کردیم! چه خواستیم؟ جزآزادی.  
دزدان سر گردنه، آزادی را از ما مردم دزدیدند. چرا که خود شریکان آن مرتجعین سابق بودند. سرم به دوران افتاده بود. تمامی خاطرات به آنی از جلوی چشمانم رد می شد. دستهای مان را از هم جدا کردند. وقت تمام است.
با صدائی که شنیدنش برای خودم هم دشوار بود با نفس های بریده بریده گفتم:
ایرج ایرج کودکان مان را چون تو می پرورانم به تو قول می دهم.

//www.irantribunal.com/ASNAD/Susan.html

How heart breaking

Thank you very much Mr. Gilani for sharing all these sad stories.I hope All Iranians will soon enjoy freedom and live together as members of the same family and this period of dark age will vanish from our Dear Iran.

//www.youtube.com/watch?v=EQhOLKog8IA

روزبه جان

Extremely sad

I salute his bravery and sense of humanity.

One day this vile regime will fall and its leaders and staunch supporters will be held to account for all their crimes.....one day.

روزبه گرامی

may God bless

you and protect you. The day will come for these criminals to answer for their crime and meet their sorry end.

very moving

Thanks Roozbeh for sharing this touching video with us.

Droud bar hameh ghorbanian raah azaadi.

"strong, courageous, smart, and articulate young man"

Yes, you summed it up right. 

Although his father, the political activist was murdered by islamist regime, he is asking for an Iran "Free of torture, Execution and rape". He is asking for khamenei the mass murderer to be "given proper trial and defence lawyer" 

He is not seeking revenge. he is seeking Justice. justice not for himself only, but for his entire generation who lost fathers, uncles, mothers, brothers, sisters, friends... to the criminals of the islamist Republic

heartbreaking

heartbreaking story;  he is a strong, courageous, smart, and articulate young man.