گفتگو با سحرتحویلی: خبرنگار، تلاشگر سیاسی


Share/Save/Bookmark

Sahar Tahvili
by Sahar Tahvili
14-Jan-2008
 

پرسشگر: م- ساقی

خواهش می کنم کمی ازخودتان بگویید تا خوانندگان بیشتر با شما و کارهای فرهنگی و سیاسی تان آشنا شوند.

با سپاس فراوان از شما و مجلهء ادبیات و فرهنگ که این مجال را بمن دادید تا خود و آنچه که کارنامه ی من محسوب می شود را برایتان بازگو کنم. در پاییز ۱۳۶۱ در تهران در خانواده ای کرد و فارس بدنیا آمدم . پدرم از کردهای تبعید شده و مادرم همشهری شاعر بزرگ عارف قزوینی است . به دلیل منتقل شدن پدرم به زاهدان که مرکز استان سیستان و بلوچستان است به این شهر آمدیم. تمام دوران تحصیلم را در زاهدان سپری کردم .در سال ۱۳۸۰ در رشته ریاضی کاربردی پذیرفته شدم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی در این رشته ادامه دادم. آموختن ریاضیات و منطق از من موجودی سرسخت می ساخت که این امر با طبیعت من سازگار نبود . علاقه وافرم به ادبیات و نوشتن مرا به سوی دیگری می کشید . یک طرف منطق بود و استدلال و طرف دیگر احساس بود عاطفه . هر دو ، دو روی یک سکه . آنچه که می تواند از هر انسانی به تنهایی انسانی دیگر بیافریند. لاجرم هر دو را ادامه دادم و توانستم با گذراندن دوره خبرنگاری در سال ۱۳۸۱ به جرگه خبرنگاران بپیوندم . فعالیت خبرنگاری ام را با کار در خبرگزاری دانشجویان ایران – ایسنا آغاز نمودم و از آن سال به عنوان دبیر سرویس فرهنگی – هنری مشغول به فعالیت شدم. سالهای ۸۰ تا ۸۴ که دوران دانشجویی من بشمار می آید همزمان با اوج جنبش دانشجویی بود. جنبش دانشجویی که از سال ۷۸ در تهران آغاز گشته بود به سرعت سراسر ایران را در بر می گرفت . قرار گرفتن در این فضا و فعالیت به عنوان خبرنگار مرا بیشتر با آنچه که ستم نامیده می شود آشنا کرد . معضلی که امروز به عنوان اعدام کودکان در ایران مطرح است دردی بود که من ۴ سال پیش از این آنرا به خوبی و از نزدیک احساس کرده بودم . بارها برای تهیه عکس و گزارش ازاعدام افراد زیر ۱۸ سال به محل اعدام رفته بودم و چون این اخبار تنها در استان پخش می شد کمتر کسی در ایران و در سایر نقاط جهان می دانست که در این منطقه به جرم قاچاق مواد مخدر ‌، آدم ربایی و سایر جرم های اینچنینی هر روز کودکان بی گناهی را به چوبه دار می سپارند. در سال ۱۳۸۳ از طریق یکی از دوستانم با سازمان کومه له تماس گرفتم و اخبار ‌، گزارشات و عکس هایی را که طی ۲ سال قبل از اعدام کودکان داشتم را برایشان ارسال نمودم تا با پخش آن بر روی اینترنت و گفتگو پیرامون آن در رادیو و تلویزیون ، صدای فریاد مظلومانه این کودکان را به گوش دیگران برسانم . مدتی نگذشت که توسط وزارت اطلاعات رژیم به جرم اقدام علیه امنیت ملی ‌، جاسوسی‌، ارتباط با سازمان کومه له،فاش کردن اسرار ملی و عناد با جمهوری اسلامی دستگیر و روانه اطلاعات شدم . پس از آزادی موقت دیگر اجازه خروج و تهیه گذرنامه را نداشتم و از طرفی باید به قوه قضاییه می رفتم تا برایم حکم صادر کنند و خوب هم می دانستم صدور حکم برای جرمی که برای من در نظر گرفته بودند به چه معناست . بدین ترتیب در سال ۱۳۸۵ از طریق دوستانم در سازمان کومه له از ایران خارج و روانه کردستان عراق شدم . در این مدت به عنوان تهیه کننده بخش فارسی تلویزیون روژهلات شروع به کار نمودم که ماحصل آن یک سلسله برنامه پیرامون کشتار بزرگ ۶۷ ، قتل های زنجیره ای، ترورهای داخل و خارج کشور و سایر جنایات رژیم بود . همچنین در اینجا به علت آنکه زن و حقوق زن چیز غریبی به شمار می رود به فعالیت در راستای حقوق زنان پرداختم و از حرفه خبرنگاری به عنوان ابزاری در جهت شناساندن حقوق زنان استفاده نمودم . فکر می کنم خبرهایی که از این منطقه در مورد وضعیت زنان به گوش می رسد خود گواه همه چیز باشد. سنگسار فجیعانه ی دختری ۱۶ ساله به نام دعا خلیل از طایفه ای ایزدی توسط خانواده و عشیره اش ، تنها به جرم دوست داشتن یک پسر مسلمان شاهد تاریخی خواهد بود بر آنچه که زنان در این منطقه هر روز با پوست و گوشت و استخوان خود احساس می کنند.

ادبیات فارسی در کردستان عراق از چه جایگاهی برخوردار می باشد؟

نزدیکی دو زبان فارسی و کردی به یکدیگر و تعدد آثاری که به زبان فارسی به چاپ می رسند باعث شده تا بیشتر آثار در اینجا از فارسی به کردی ترجمه شوند. پس از انقلاب ۱۹۹۱ در کردستان عراق و اعلام خودمختاری برای این منطقه آموزش و چاپ و نشر آثار به زبان کردی آزاد گشته و از آن سال تا کنون رشد قابل توجهی داشته است. این رشد و تکامل تا حدودی هم به کردستان ایران و کردهای ایرانی ساکن کردستان عراق بازمی گردد. کردهای ایران که با زبان فارسی آشنایی دارند توانسته اند در طی این مدت آثار معتبر و مفیدی را از فارسی به کردی ترجمه نمایند و این امر باعث شد تا در کردستان عراق کتابهای ارزشمندی به زبان مادری به چاپ برسد و مردم این منطقه که سالیان دراز در جنگ و آشوب بسر می بردند توانسته اند منابع گرانبهایی از آثار ترجمه شده را بدست آورند. گرچه معمولا برگردان از روی ترجمه ی دیگر یک اثر جذابیت ندارد اما باز هم بسیاری از کتابهایی که از دیگر زبانها به فارسی ترجمه شده است در اینجا از فارسی به کردی برگردان شده و مورد استقبال هم قرار گرفته است.

از طرفی دیگر ترجمه آثار نویسندگان ایرانی به زبان کردی باعث شده تا مردم اهل مطالعه در این منطقه با طیف وسیعی از شاعران و نویسندگان ایرانی آشنا گشته و از روشهای آنها برای آثار خود الهام بگیرند و همچنین با بسیاری از آنان مصاحبه کرده و از آنان برای شرکت در مجامع ادبی در کردستان عراق دعوت به عمل آمده است. اما از آنجایی که چندین حزب و سازمان در کردستان عراق ساکن هستند از طرف جمهوری اسلامی برای نویسندگان و روشنفکرانی که به این منطقه می آیند مشکل ایجاد می شود و اکثر کارهایی که تا کنون صورت گرفته به صورت خودجوش بوده است.

چه مجلات و نشریاتی در مناطق کردنشین به چاپ می رسند؟ آیا مردم آنجا با تارنماهای خارج کشور مانند ادبیات و فرهنگ و... آشنایی دارند؟

کردستان عراق از لحاظ فرهنگی در مسیری قرار گرفته است که آینده ی درخشانی خواهد داشت اما برای به بار نشستن این نهال زمان لازم است . از نظر کمیت تعداد نشریاتی که به چاپ می رسند با توجه به وسعت منطقه تقریبا مناسب است . از نظر موضوعی چندین نشریه برای زنان به چاپ می رسد و احزاب ایرانی در کردستان عراق هم هر کدام یک نشریه به زبان کردی به چاپ می رسانند که در سراسر کردستان عراق پخش می شود و هنوز هم می توان در نشریات این منطقه از حکومت و ایراداتش کمی سخن گفت اما اینکه این روند تا کی ادامه داشته باشد و چه زمانی نشریات کردستان عراق به سرنوشت نشریات داخل ایران دچار شوند امری است که نمی توان اکنون در مورد آن سخن گفت. اما به نظر من آزادی مطبوعات و تعدد نشریات باعث نمی شود که انسان بتواند در مورد اوضاع فرهنگی یک منطقه صحبت کند. ببینید مهم این است که مردم این منطقه تا چه حد به مطالعه اهمیت می دهند . اینکه روشنفکران و اهالی قلم مطالعه می کنند امری مبرهم است و آنان چه به زبان مادری و چه به هر زبانی که بدانند در جستجوی ادب خواهند بود اما مردم عادی به دلیل اینکه سالها در آوارگی و جنگ بسر برده اند هنوز با مطالعه میانه ای آنچنان که باید ندارند و همین امر باعث می شود با وجود اینکه چند نشریه برای زنان و حقوق زنان در این منطقه به چاپ می رسد ، باز هم شاهد ناهنجاری های قرون وسطایی باشیم.اما وضعیت در کردستان ایران به مراتب بهتر از کردستان عراق است . در کردستان ایران چندین نشریه به زبان کردی به چاپ می رسند که البته کاملا تحت نظر رژیم هستند اما خود این امر در گسترش و آموزش زبان مادری بسیار موثر است. از طرفی مردم ساکن در کردستان ایران طیف باسواد و اهل مطالعه هستند و وضعیت استراتژیکی که کردستان در ایران دارد باعث شده تا مردم این منطقه به مراتب بیشتر با سیاست آشنا باشند . از طرفی در کردستان ایران خواندن و نوشتن به زبان فارسی صورت می گیرد پس مردم مانند سایر نقاط ایران با زبان فارسی کاملا آشنایی داشته و می توانند از منابع فارسی برای مطالعه استفاده نمایند . تارنماهای فراسی زبانی که مخالف جمهوری اسلامی باشند در ایران فیلتر است و مردم عادی کمتر می توانند به آنها دسترسی داشته باشند اما این امر باعث نشده است که مردم هیچگونه آشنایی با این تارنماها نداشته باشند. تارنماهای کردی که متعلق به حکومت حریم است مانند کردستان نت ، کردستان پست و کردستان پرس هم همگی دارای صفحات فارسی می باشند و مطالبی که در این تارنماها درج می شود به زبان فارسی برگردانده شده و در این تارنماها قرار می گیرد اما از آنجایی که این تارنماها اخبار کردستان عراق را انعکاس می دهند و این اخبار شامل فعالیت اپوزسیون ایرانی در کردستان عراق هم می باشد ، این تارنماها هم به جرگه تارنماهای مخالف رژیم پیوسته و اکثرا فیلتر شده اند. سایر تارنماهای کردی که متعلق به حکومت حریم نباشد اکثرا متعلق به احزاب کردی است که همگی این تارنماها از دو بخش فارسی و کردی تشکیل شده اند .

چه پیشنهادی برای گسترش زبان فارسی در آن منطقه دارید؟

ببینید درست است که رژیم برای ترویج فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در هیج کجا تلاش نمی کند و می کشود فرهنگ اسلام و زبان عربی را ترویج دهد اما طیف روشنفکر و اهل ادبیات می توانند خود برای ترویج زبان خود مبادرت نمایند.در حال حاضر همانقدر که در ایران نویسنده و روشنفکر وجود دارد در خارج از ایران هم نسلی در تکاپوست که از آن به عنوان تبعیدی نام برده می شود که در میان آنان روشنفکران و نویسندگان زیادی وجود دارند که می توانند در این راه قدم بردارند. کتاب های که در خارج از کشور پخش می شود بی پرده و صراحتا بنیان رژیم را هدف قرار می دهد اگر ناشران این کتاب ها بتوانند به برپایی نمایشگاه یا دایر کردن شعبه کتاب فروشی در این منطقه اقدام کنند هم می توان به ترویج آثار فرهیخته فارسی کمک کرد و هم می توان مردم را بیشتر با رژیم منحوس جمهوری اسلامی و اصل ولایت مطلقه ی فقیه آشنا کرد. همچنین در کردستان عراق انجمن ها و مجامع زیادی وجود دارند که می توانند مقدمات سفر نویسندگان و روشنفکران ایرانی ساکن غرب را به این منطقه فراهم نمایند. آشنایی بیشتر مردم با نویسندگان ایرانی تاثیر بسزایی دارد. از نظر موسیقی یا گفتار به زبان فارسی ، مردم کردستان عراق با بسیاری از خوانندگان و بزرگان موسیقی ایران آشنا هستند و در تمامی مراکز موسیقی این منطقه آثار خوانندگان فارس زبان به اندازه ی غیر قابل تصوری به فروش می رسد. برگزاری کنسرت از خوانندگان ایرانی در کردستان عراق هم می تواند تاثیر بسزایی در ترویج زبان فارسی داشته باشد.

آیا دولت کردستان از گسترش زبان فارسی استقبال به عمل آورده و می آورد؟

 

حکومت مرکزی کردستان عراق در حال حاضر در شهر هولِر(اربیل) قرار دارد. اکثر ساکنین این شهر را طایفه ی بارزانی تشکیل می دهند که در زمان حکومت صدام حسین به ایران و شهرستان کرج تبعید شده بودند. این نزدیکی با فارس زبانان باعث شده است که بسیاری از آنان با زبان فارسی و فرهنگ اصیل ایرانی آشنا شوند. دولت کردستان نیز به طور کلی از فعالیت های فرهنگی بالاخص در زمینه ی ادبیات استقبال می کند. هم اکنون رشته زبان و ادبیات فارسی نیز در دانشگاه های کردستان عراق تدریس می شود. اما فعالیت بیشتر در این زمینه به خود فارس زبانان برمی گردد که با سفر به این منطقه اوضاع فرهنگی آنرا سنجیده و در جهت ترویج زبان خود بکوشند.

برخورد رسانه های گروهی کردستان با زبان فارسی چگونه است؟

رسانه های گروهی در کردستان عراق به دو دسته تقسیم می شوند. دسته ای از رسانه ها متعلق به اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان عراق است و دسته ی دیگر متعلق به اپوزسیون ساکن در کردستان عراق. آن دسته از رسانه هایی که به حکومت حریم کردستان تعلق دارد ، بخش فارسی را در برنامه های خود گنجانده اند و چند ساعت در هفته برنامه های گوناگونی اعم از رویدادهای منطقه و برنامه های ادبی پخش می کنند . البته در این رسانه ها به زبان عربی که زبان دوم مردم کردستان عراق است هم برنامه پخش می شود اما از آنجایی که این رسانه ها در ایران هم بییننده دارند چند ساعت را به زبان فارسی اختصاص داده اند.

رسانه های متعلق به اپوزسیون هم که برنامه های خود را به دو بخش فارسی و کردی تقسیم کرده اند و تقریبا به یک اندازه در هر دو بخش فعالیت و برنامه سازی می کنند . این دو بخش که می توانند مکمل هم باشند با هم و در راستای سرنگونی جمهوری اسلامی تلاش می کنند. بدین ترتیب هم می توان در ترویج و آموزش و فرموله کردن زبان مادری تلاش کرد و هم می توان با تولید برنامه به زبان فارسی سایر هم میهنان را در سراسر جهان به مبارزه دعوت نمود.

به نظر شما آیا حمله ی نظامی آمریکا علیه ایران را باید جدی گرفت؟ شما چه توصیه و پیشنهادی به ایرانیان خارج کشور دارید؟ و به نظر شما فکر نمی کنید دراین شرایط ویژه ، نیروهای اپوزیسیون بایستی دست از اختلافات گذشته بردارند و به یاری ایران و مردم ایران بپردازند ؟

بی شک خطر حمله آمریکا به ایران با توجه به شرایط منطقه و وضعیت استراتژیک ایران امری نیست که هر ایرانی آگاه و دلسوزی بتواند به سادگی از آن بگذرد و نتیجه را به گذر زمان بسپارد. غرب و شرق ایران در آتش جنگ می سوزد و این رژیم حاکم بر ایران است که با تمام قوا می کوشد تا منطقه را در بحران نگاه دارد. اگر به وضعیت عراق بنگرید و بتوانید مدل بسیار بزرگتری از آن را در ذهن خود مجسم کنید ، خواهید دید که جنگ در ایران چه فاجعه ای را در بر خواهد داشت و بدون تردید این جنگ یک نسل کشی خواهد بود .

ایران می کوشد تا با تقویت بمبگزاران در عراق وضعیت را به سمت دلخواه خود بکشاند. در این بین از ابزارهای مذهبی و اختلاف موجود بین شیعه و سنی ‌‌، کرد و عرب بهره می گیرد . حال ایران را در نظر بگیرید ، جدای از اینکه جمعیت ایران چندین برابر عراق می باشد ، تعدد مذاهب ‌، ملیت ها و قومیت ها در ایران بسیار بیشتر از عراق است . جمهوری اسلامی در طی ۲۸ سال حکومت خود بارها به ایجاد اختلاف و تقویت اختلاف بین اقوام و مذاهب ساکن در ایران پرداخته است. پس با بروز جنگ تنها نافع خود جمهوری اسلامی بشمار می آید و بی شک از آن استقبال خواهد کرد . رژیمی که در طول عمر خود هر روز شعار مرگ بر آمریکا سر داده است بی صبرانه منتظر آن است تا به جهانیان ثابت کند که آمریکا دشمن واقعی اوست.

از طرفی جمهوری اسلامی نه از بین مردم برخواسته است و نه تعصباتی را که من و شما بر سر سرزمینمان داریم را دارد. ایران خواستگاه ماست و چپاول گاه جمهوری اسلامی . به همین دلیل ما از منظر دیگری به جنگ می نگریم و رژیم از زاویه ای دیگر. برای او که در آغاز انقلاب می خواست تخت جمشید را ویران کند چه فرقی می کند که بمبهای آمریکایی جلوه های تمدن ما را به نابودی بکشانند ؟ برای رژیمی که روزانه دهها جوان را به چوبه دار می سپارد چه فرقی می کند که این جوانان را خود از میان بردارد یا بر اثر حمله آمریکا به ایران کشته شوند. رژیمی که ۴ سال دانشگاه ها را تعطیل کرد و پس از آن هم به تصفیه افراد پرداخت بیم آنرا ندارد که در طول جنگ چه صدمات فرهنگی به کشور وارد خواهد آمد. رژیمی که ۸ سال جنگ با عراق را که از دید خودش هم کشوری اسلامی به شمار می آید ، یک نعمت می پندارد در مقابل جنگ با آمریکا بسایر واضح است که چه سیاست و موضعی خواهد داشت.

اما در این میان باید یک امر را مد نظر داشته باشیم اینکه برخی از نیروهای اپوزسیون با حمله آمریکا به ایران موافق اند . گرچه شاید این امر را آشکارا بر زبان نیاورند اما عملکرد آنان خود گویای این واقعیت است . برای برخی از نیروهای اپوزسیون که سالها در خارج ایران زندگی کرده اند ‌، حمله آمریکا نوعی کودتا قلمداد می شود که بتوانند به کمک آن قدرت را در دست بگیرند . آنان تنها در این فکر هستند که رژیم بی افتد و منطقه ای ولو کوچک و ناچیز به آنان واگذار شود و این تفکر با توجه به قدرت و نفوذ اپوزسیون متفاوت است. امروزه بسیاری از احزاب و نیروهای مخالف جمهوری اسلامی رسانه های خارج از کشور را در دست دارند. در بسیاری از آنان کمتر برنامه ای می بینیم که در آنان از شرایط ایران و فاجعه حمله آمریکا به ایران سخن گفته شود اما چیزی که در بیشتر این رسانه ها به چشم می خورد وعده و وعیدهایی است که آنان برای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی می دهند. سخن شما در مورد اتحاد نیروهای اپوزسیون در این برهه زمانی کاملا درست است و عدم تلاش برای تحقق آن خود بیانگر این واقعیت است. اکنون ۲ سال است که صحبت از حمله نظامی به ایران است در حالیکه ما در سال گذشته شاهد ۳ انشعاب در ۳ حزب بوده ایم . گرچه به انشعاب ها می توان از منظر پویایی و جوانی احزاب نگریست ، اما یادمان باشد این تفرقه تا آنجا پیش می رود که وقتی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا سخنرانی می کند حتی یک نفر از نیروهای اپوزسیون هم در آنجا حضور ندارد. یعنی کسی که بتواند به عنوان سخنگو و نماینده ی نیروهای مخالف رژیم که ۲۸ سال است در تبعید زندگی می کنند در آنجا حضور یافته و با اسناد و مدارکی محکم به افشای رژیم بپردازد پس در غیاب آنان نباید بیشتر از این انتظار داشت که احمدی نژاد حتی وجود همجنسگرایان را در ایران تکذیب کند.

چرا جمهوری اسلامی دست از تروریست پروری و آشوب در منطقه بر نمی دارد و کشور را روز به روز بیشتر به ورطه ی نابودی و ویرانی سوق می دهد؟

ببینید جمهوری اسلامی نمونه کامل یک رژیم توتالیتر است و یکی از ویژگی های اینگونه رژیم ها ایجاد آشوب برای حفظ حیات و شرایط موجود است. جمهوری اسلامی در آغاز با چپاول قیام ۵۷ برسر کار آمد حال شما به روز شمار جمهوری اسلامی نگاه کنید . بلافاصله مخالفان خود را به بهانه های گوناگون و با روشهای مختلف از میان بر می دارد. بسیاری از ترورهای داخل کشور را خود انجام می دهد اما به گردن سایر گروه ها می اندازد و ترورهای خارج از کشور را که همگی بدست عمال خودش انجام شده و برای آنان احکام بین المللی صادر شده را نتیجه اختلافات درون اپوزسیون می نامد. پس تا اینجا این رژیم آموخته است که برای حفظ حیات خود باید به حذف فیزیکی مخالفان خود بپردازد و اینگونه است که ادامه حیات این رژیم در بحران میسر می شود . فرض کنید خاورمیانه منطقه ای کامل آرام و دموکرات باشد. در این میان جمهوری اسلامی را در نظر بگیرید که با ایجاد فشار بر مردم به بهانه های واهی و سرکوب مخالفان در داخل و ترور مبارزان در خارج چه چهره ای خواهد داشت؟ مردم به کشورهای همسایه خود می نگرند که در صلح و آزادی بسر می برند حتی اگر حکومت های حاکم بر آنان کامل دموکراتیک نباشند باز هم آزادی های فردی را از آنان سلب نمی کنند پس مردم در مزان مقایسه بر می آینند و برای حفظ آزادی های شخصی خود بپا می خیزند. پس جمهوری اسلامی که خود از بحران آفریده شده است خوب می داند که اگر منطقه کامل آرام باشد چه بر سرش خواهد آمد. از طرفی اپوزسیون و نیروهای مخالف رژیم می توانند برای ارتباط با مردم به کشورهای نزدیک ایران و بالاخص عراق و افغانستان بیایند و در آنجا برای خود پایگاه داشته باشند. حال جمهوری اسلامی با یک تیر دو هدف را نشانه می گیرد . اول با ناامن کردن منطقه مردم را بدین وا می دارد که از بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنند یعنی یا بخواهند کشورشان به سرنوشت عراق و افغانستان در بیاید و یا اینکه حکومت جمهوری اسلامی را بپذیرند. از طرفی ناامن بودن منطقه باعث رانده شدن و تضعیف نیروهای اپوزسیون در همسایگی ایران می شود. برای رژیم همانطور که در قبل اشاره کردم مردم و امنیت جامعه در هیچ جایی قرار ندارند ، مهم این است که رژیم چگونه بتواند چند صباحی بیشتر عمر کند پس با قدرت و سرمایه ای که دارد به پرورش تروریست می پردازد و با صادر کردن تروریست بهره برداری خود را از ناامنی در همسایگی ایران می برد. در برخی از مواقع نیز با ارسال سلاح به دست نشانده های خود در فلسطین و افغانستان کار خود را پیش میبرد .

آیا می توان نیروهایی را که با جمهوری اسلامی مرزبندی کامل دارند دور یک میز جمع آوری کرد اگر شدنی است بفرمایید چگونه و از کجا بایستی آغاز کرد و یا اینکه آرزویی محال است و باید آنرا برای همیشه به دست فراموشی سپرد؟

من فکر می کنم راه گفتگو و تلاش برای رسیدن به یک هدف چیزی نیست که ناممکن و محال باشد. درست است که برخی از نیروهای مخالف رژیم تا مدتی بعد از انقلاب با جمهوری اسلامی همکاری کردند و پس از آنکه دیدند جایی آنگونه که می اندیشیدند در رژیم ندارند باز هم به اپزسیون تبدیل شدند و برخی از آنان هم پیرو همان ایدئولوژی جمهوری اسلامی هستند اما به اشکالی دیگر. اما آنچه که در یک مبارزه واقعی مهم است و آنرا به پیروزی می رساند تشخیص درست و گرفتن نبض زمان است . آنچه که اکنون در ایران شاهد آن هستیم فضایی است که با وجود خفقان و سرکوب می کوشد تا مفری برای تنفس بیابد . جنبش زنان ‌، کارگران و دانشجویان که در چند سال اخیر شاهد آن بوده ایم حامل این پیام است که جمهوری اسلامی در بین هیچ طبقه ای از مردم پایگاهی ندارد . حال وظیفه اپوزسیون چیست؟ اول اتحاد و بعد سازماندهی جنبش هایی که در گوشه و کنار ایران بوقوع می پیوندند.

ما از نظر کمیت در اپوزسیون در وضعیت خوبی قرار داریم . گروه های زیادی مخالف رژیم هستند که همگی ابزار و رسانه در دست دارند و برخی از آن ها هم مسلح هستند . مگر لازمه ی یک جنبش چیست؟ آگاه بودن و آگاه کردن جامعه. جنبش هایی که از سر تهیج عواطف بوجود می آیند نمی توانند عمری طولانی و اثر بخشیِ مفیدی داشته باشند. براستی با وجود تعدد رسانه ها اعم از تلویزیون،رادیو و نشریات می توان به راحتی پایه های دموکراسی را در ایران پی ریزی کرد. در وهله اول مردم باید بدانند حق و حقوقشان چیست و بعد برای تحقق آن تلاش کنند. اما چیزی که ما شاهد آن هستیم این است که نه تنها گروههای مختلف مخالف رژیم با هم سر سازش ندارند بلکه یا بکلی همدیگر را نفی کرده و یا مرتبا بر اختلافات درونی شان افزوده می شود. لازمه اینکه گروه های مختلف با هم به اتحاد برسند این است که ابتدا تحول را از خود آغاز کنند و بعد برای متحول شدن جامعه قدم بردارند. بطور مثال ما اگر بخواهیم همه گروه ها را در کنار هم داشته باشیم باید بپذیریم که گروه های راست و چپ افراطی هم جزو اپوزسیون محسوب می شوند و به نوبه خودشان هم نیرو و قدرت دارند. پس در وهله اول ما نباید منکر وجود و تاثیر گذاری سازمانهایی باشیم که سابقه درخشانی در کارنامه خود ندارند. گام بعدی به خود اپزوسیون ، رهبران و کادرهای آنان بازمی گردد . اندیشه و تفکر هر چقدر هم نادرست باشد قابل تغییر است . من فکر می کنم با کمی تغییر در دیدگاه و پلاتفرم سازمان های موجود می توان به نوعی وحدت و صف آرایی در مقابل رژیم رسید و همانطور که گفتم لازمه ی آن نادیده گرفتن یک ایدئولوژی و یا یک سازمان نیست . ما می توانیم با یک هدف مشترک که براندازی جمهوری اسلامی باشد هم مجاهدین و هم کمونیست ها را به اتحاد برسانیم به این شرط که آنان بپذیرند افراط در هر عقیده ای نتیجه ای جز جمهوری اسلامی در بر نخواهد داشت . برای رسیدن به این اتحاد مدتی زمان لازم است که به هر گروه و سازمان اختصاص داده شود تا بتوانند نشان دهند که برای رسیدن به یک هدف مشترک چقدر حاضرند از مواضع و سیاست های پیشین خود بکاهند.

شما در کردستان عراق زندگی می کنید یا به آنجا پناه آورده اید؟اجازه دارم بپرسم چرا به ایران بازنمی گردید مگر شما مشکل سیاسی داشته و دارید؟

 

من حدودا ۱ سال و نیم است که به کردستان عراق که نزدیک ترین منطقه به ایران محسوب می شود گریخته ام و در اینجا در تلویزیون و روزنامه ها به فعالیت خود در زمینه مبارزه تبلیغاتی و افشای جنایات رژیم می پردازم و بدلیل اینکه در ایران به من پاسپورت ندادند و از طرفی از سوی اداره اطلاعات نیز تحت نظر بودم به ناچار به اینجا آمدم و واضح است که نمی توانم به ایران بازگردم زیرا علاوه بر اتهامات قبلی اکنون چند اتهام جدید از جمله محاربه با خدا و مبارزه علنی با جمهوری اسلامی را هم خواهم داشت که حکم هر کدام از اینها به تنهایی اعدام است.

شما چطور جرات می کنید در آنجا به فعالیت سیاسی علیه رژیم دست بزنید آیا بقول خودتان کردهای جاش ( جاسوس ها) شما را تهدید نکرده و نمی کنند؟

ببینید وضعیت کردستان عراق بدلیل نزدیکی به ایران همانگونه که می تواند پایگاه مناسبی برای فعالیت و مبارزه با رژیم باشد ، می تواند پایگاه و به قول معروف آشیانه جاسوسی رژیم هم باشد. تردد در این منطقه از سوی ایران بسیار زیاد است و بسیاری از شرکت ها در این منطقه سرمایه گذاری کرده اند که واضح است به راحتی می توانند برای رژیم هم کار کنند . از طرفی خود رژیم ۲ سفارتخانه در کردستان عراق دارد و همچنین چندین مسجد وحسینه که متعلق به شیعیان است ساخته دست جمهوری اسلامی در این منطقه است. از طرفی دیگر سیاست رژیم در سوق دادن افرادی که مشکل سیاسی ندارند و مبارز نیستند به طرف احزاب کردی معزلی است که در چند سال گذشته دامن گیر این احزاب شده است و همه ساله چندین نفر در حزب به عنوان نفوذی شناخته می شوند و مطمئنا تعداد آنها بیشتر از این است و همگی آنها شناسایی نمی شوند . وضعیت بد معیشتی مردم در کردستان ایران و عراق هم توانسته است به رژیم یاری برساند که در ازای مبلغی پول بتوانند کارهای گوناگونی برای رژیم انجام دهند . که از آن جمله دادن آمار و اطلاعات افراد در این منطقه تا تهدید و گاهی هم حمله به فعالین سیاسی است . در شهر سلیمانیه که من اقامت دارم تقریبا همه فعالین از سوی مردم براحتی قابل شناسایی هستند مخصوصا این امر در مورد فارس زبانان بسیار شایع است و مردم این منطقه بخوبی می دانند اکثر ایرانیان ساکن در کردستان عراق ، پناهنده سیاسی هستند و از آنجایی که اکثر برنامه های تلویزیون های مخالف رژیم از اینجا ساخته و به بیرون فرستاده میشود ‌، بسیاری از کسانی که در تلویزیون ها کار می کنند برای مردم این منطقه شناخته شده هستند و این امر زمینه ناامنی را برای آنان فراهم می کند. اما مشکلات تنها به اینجا ختم نمی شود. برای خود من که در روزنامه های این منطقه فعالیت می کنم تهدید تنها از سوی رژیم نیست . بلکه در خود این منطقه فعالیت کردن برای احقاق حقوق زنان از سوی مردان نوعی جرم تلقی می شود و حتی سرشناس ترین زنانی که در این رابطه کار می کنند مانند خانم روناک فرج که اهل کردستان عراق هم هستند از گزند این تهدیدات در امان نیستند و مردان به دلیل تفکرات بسته و منجمدشان تا جایی که بتوانند زمینه ناامنی را برای اینگونه از فعالین بوجود می آورند.

آیا هنوز هواداران جلال طالبانی با رژیم ایران در ارتباط هستند؟ مهرورزی نمایید کمی توضیح دهید؟

اگر به اخبار عراق و دیدارهای جلال طالبانی دقت کرده باشید، می بینید که وی و همراهانش مرتبا با ایران در تماس هستند و حتی خود جلال طالبانی در سفری به ایران بر سر قبر خمینی حاضر شد در حالیکه خمینی تا زنده بود آرزوی مرگ جلال طالبانی را در دل داشت و حتی فرمان قتل او را هم صادر کرده بود. پس می بینید همانطور که ژنرال دوگول می گوید دولتها تنها منافع خود را می شناسند و نه چیز دیگر. از طرفی وضعیت کردستان عراق از نظر آب و برق بسیار وخیم است و هنوز آب آشامیدنی تصفیه شده و برق به صورت شبانه روزی در این منطقه موجود نیست و مردم تنها چند ساعت در روز برق دارند که این مشکلات می تواند زمینه نارضایتی را برای دولت جلال طالبانی فراهم کند . از طرفی دیگر ایران می تواند به این منطقه برق صادر کرده و به این ترتیب این مشکل را از سر راه بردارد . از نظر مواد غذایی هم این منطقه تحت حمایت ایران و ترکیه است و اگر ایران مرزش را با عراق به صورت دائمی ببندد ، می توانید تصور کنید که چه پیش خواهد آمد. ایران هم در ازای خدماتی که به کردستان عراق می دهد توقعاتی دارد که گاهی برآورده شده و گاهی بی پاسخ می مانند. در طول تاریخ مبارزات کردستان عراق دو قطب بزرگ مبارزاتی یعنی ملامصطفی بارزانی و جلال طالبانی مرتبا با دولتهای شاه و صدام توافق کرده اند پس اکنون باید دید منفعت جلال طالبانی و دولتش در حمایت از اپوزسیون کرد ساکن در عراق است و یا در حمایت و سازش با رژیم تهران.

چرا از سازمانهای بین المللی برای نجات خودتان کمک نمی گیرید؟

سازمانهای بین المللی و در راس آنها سازمان ملل بسیار کم در این منطقه فعالیت می کنند. بطور مثال در کردستان عراق یک شعبه سازمان ملل وجود دارد که زیر نظر اردن فعالیت می کند و پرونده متقاضیان برای پناهندگی از این دفتر به اردن فرستاده می شوند و به این ترتیب در حدود بیش از ۱۰ هزار نفر در کردستان عراق کارت پناهندگی دریافت کرده و منتظر پاسخ هستند و از انجایی که این منطقه از نظر سازمان ملل منطقه ای امن به شمار می آید تقریبا هیچ کوششی برای کمک کردن به پناهندگان انجام نمی شود . از نظر سازمان ملل همین که انسان بتواند در این منطقه به زندگی روزمره ادامه دهد کافی است . در حالیکه به نظر من یک فعال سیاسی به هر دلیلی که به اینجا پناه می آورد می خواهد باز هم به فعالیت علیه جمهوری اسلامی بپردازد و نمی تواند در گوشه ای نشسته و دست از فعالیت سیاسی خود بکشد. از طرفی دیگر اگر مبارزه برای فردی درست نهادینه شده باشد، نخواهد توانست نابرابری و بی عدالتی را در هیچ جا تحمل کند . مثلا وضعیتی که زنان این منطقه دارند بقدری وخیم است که من فکر نمی کنم هیچ فرد آگاه و مطلعی بتواند در برابر آن سکوت پیشه کند و همانطور که قبلا توضیح دادم آن هم مشکلات خودش را دارد. بدین ترتیب سازمان ملل بدون در نظر گرفتن اینکه یک پناهنده چه وضعیتی در این منطقه دارد ، عدم وجود جنگ و آرامی نسبی را برای ادامه زندگی کافی میداند. من هم که گذرنامه ندارم و به همین دلیل تا کنون با وجود همه مشکلات در این منطقه مانده ام . حتی اینجا کسانی هستند که ۶ سال است که کارت پناهندگی دارند ولی هنوز هیچ جوابی از سوی کشورهای اروپایی مبنی بر پذیرش و یا عدم پذیرش خود دریافت نکرده اند. این شرایط باعث شده که تنها راه خروج از عراق راه قاچاقی به صورت زمینی از مرز ترکیه و یونان باشد که توانسته است بازار خوبی را برای قاچاقچیان فراهم سازد.

در خاتمه چه پیامی برای هموطنانمان بویژه مردم کردستان دارید ؟

خوب می دانم که سالهاست علیه جمهوری اسلامی بپا خواسته و تا پای جان مبارزه کرده اید. در این راه از همسر و فرزند ، خانه و کاشانه و از شهر و دیار خود گذشته اید.

بیاد دارم که کردستان اولین منطقه ای بود که به رژیم منحوس جمهوری اسلامی قاطعانه نه گفت هنوز خطوط نامه فرمان حمله خمینی به کردستان را بیاد می آورم ، در خاطرم مانده است که سنندج در سوم اسفندماه ۱۳۷۷ چگونه به خاک و خون کشیده شد هنوز هم فریادهای شوانه ها در خیابان های مهاباد شنیده می شود .

می دانم که هنوز هزاران فرزند این دیار در گورهای ناشناس به رویش جوانه آزادی می نگرند و مادران داغدیده و ستم کشیده شان به یادگار در آبیدر و شاهو یاس می کارند.

می دانم که از پای نخواهید نشست و تا سرنگونی کامل جمهوری اسلامی به مبارزه ادامه خواهید داد.

فضا و شرایط کنونی ایران به سمتی می رود که نیازمند اتحاد و همبستگی همه ی ماست.

پس دست در دست سایر هموطنانمان یک بار برای همیشه بپا خیزیم و جمهوری اسلامی را از ریشه درآورده و آن را به گورستان تاریخ بسپاریم.

قدرت رژیم در مقابل عزم راسخ ما کاهی است که در مسیر تندباد قرار گرفته است.

تاریخ هرگز قلب مبارزه ایران ، کردستان را از یاد نخواهد برد.

با سپاس از شما که به پرسشها پاسخ گفتید و امیدوارم که درگفتگوهای دیگرنیز ما را همراهی بفرمایید.

با تشکر از شما و همکارانتان که در جهت درستِ آگاهی هموطنانمان گام برمی دارید .


 


Share/Save/Bookmark

more from Sahar Tahvili
 
Jahanshah Rashidian

Unity of democrats and seculars

by Jahanshah Rashidian on

در سالهای اول بعد از انقلاب, کردستان, در دو سوی مرز, جولانگاه دهها
 جریان اپوزیسیون و دهها هزار مبارز مسلح و پیشمرگه از حزب دومکرات
, کومله, چریکها و دیگر جریانات کوچکتر بود. 
انچه این دژ ضد ارتجاع را متلاشی کرد فقط دستور بنی صدر به ارتش مبنی
بر"سربازان پوتین در نیاورند تا دشمن(مردم و نیرهای اپوزیسیم) را نابود نکرده اند!" نبود بلکه شکاف و پراکنگی
مدام در میان اپوزیسین باعث یاس و نومیدی کل مردم شد. امروز از ان نیروی 
بزرگ اثار محسوسی بجا نمانده است
نمونه بارز ان سازمان چریکهای خلق است که از یک نیروی بزرگ مردمی
به یک جریان مزدور و چند محفل روشنفکری در حال انشعاب تبدیل شد.
سازمان مجاهدین نیز در منطقه است ولی مورد قبول اکثر مردم و جریانات
دومکرات و سکولار نیست.
انچه در این شرایط حساس مطرح است, تشکیل یک جبهه دمکراتیک و
 سکولار از تمام کسانی است که به بر قراری یک دمکراسی سکولار معتقدند.
تشکیل چنین جبهه ای تنها شانس رشد و سارمندهی نو در تمام سنگرها
بخصوس کردستان است. بدون وجود چنین تشکیلات رسمی، اپوزیسیون
در کردستان میتواند پراکده و پیوسته مورد تهاجم و یا قربانی ضد و بندهای 
مقامات محلی با ج.ا شود.

 


jamshid

Interesting information...

by jamshid on

... about the kurds. The IRI is terrorizing and suppressing all of its citizens. The opposition must set aside the past and focus on the common ground: A secular democratic parliamentary government. This is an acceptable form of government for everyone,  for the leftists and the far right conservatives, for republicans and monarchists, for moselms and none-religious people, for fars, kurds or azaris.

The only ones not fitting in this cateogry are the IRI supporters and a few of their soldout leftist allies.

Thank you Sahar for all your efforts, and for exposing the IRI. Your ranks are only increasing in number, and the IRI is bound to fall apart like every other barbaric dictatorship had in recent history.


default

Sahar-e Tahvili-e Iraqi

by Reality (not verified) on

SAHAR TAHVILI is not far from those who joined SADAM to fight Iran. I suggest she joins them in their camp in Iraq soon before they get too old to be able to give her a child.


default

REPLY : OPPOSITION HOPES to get HELP from USA?

by Faribors Maleknasri M.D. (not verified) on

To make a new Government in the ISLAMIC REPUBLIC of IRAN? In a time where the US can not help itself? The question is: Can then such a government - if it can be installed at all - satify the claims of the nation, which they would have on that government? havent we see what Iranians do with a Government which was installed with a littel Help of USA? On the other side: USA is today in the same situation as Iranian call as donkey immobilized in mush? Please acknowledge the following:

Iran: Bush's remarks out of desperation
Mon, 14 Jan 2008 20:32:25
Mohammad Ali Hosseini
Iran's Foreign Ministry Spokesman says George W. Bush's recent remarks indicate his desperation in the twilight months of his presidency.

Mohammad Ali Hosseini said public aversion to the Bush administration's regional and international policies has a reasonable cause and it should not prompt US officials to repeat the same old rhetoric.

"Bush's call for isolating Iran brings to mind the diplomacy of domination and colonialism of the past decades," he said.

The spokesman added that Bush is trying to distract the attention of the public from the fact that he has failed to convince Muslim and Arab countries to support the Zionist regime.

"The Islamic Republic and other regional countries have lived in peace far longer than the history of the United States itself," Hosseini said.

The Iranian Spokesman lashed out at the neocon policies of the Bush administration, saying that their warmongering attitude had pushed the United States into an unjustifiable war in Iraq.

Hosseini also said that the Bush administration was frustrated with the reasonable course of action regarding Iran's nuclear dossier and its imminent referral from the UN Security Council to the IAEA.

He added that Washington was striving to raise political tension the Persian Gulf region that would permit interference in the region.

In a Sunday speech Abu Dhabi, Bush said Iran was a threat to global security, and called on Washington's Arab allies to join the US to confront the nation.
This is the situation of uncle sam today. Tommorow it will be worth. Let us wait and see. Greeting