وقتی که توپ گرد، زمین دراز و آسمان قرمز است


Share/Save/Bookmark

وقتی که توپ گرد، زمین دراز و آسمان قرمز است
by مآمور
06-Sep-2012
 

اگر قرار به تبلیغات گری و هوچی بازی باشد ، هیچکس از مامور در این سایت بهتر نیست!! از ممد ، حسن، علی و تا همین ۱۵ و ۱۶ سال پیش اکبر بوقی همه بوقچیهای تیم پرسپولیس در استادیوم آزادی را بطور شخصی میشناختم. هیچ شده که در آزادی به تماشای فوتبال بشینید؟ زیارتگاهی است برای خودش!! هر کی میخواهد در ایران انقلاب کند میبایست یک زیارت برود ودل متولیان امامزاده را بدست آورد. این بلاگ تقدیم به همه ورزشکاران چه قرمز! چه آبی!

فوتبال در خانه ما جای مخصوصی دارد، حتی مادرم بازیهای تیم ایران و پرسپولیس را تماشا میکند. در سالهای دبستان و راهنمای به تشویق پدر در تیمهای فوتبال مدرسه شرکت میکردم. دبیرستان که شروع شد پدرم اجازه بازی را لغو کرد و مسابقات تمام شد. به طور تفریحی گل کوچک و بعضی وقتها بسکتبال بازی میکردم.

بعد از دیپلم و در سربازی در تیم جوانان پاس کمی شلنگ تخته انداختم و بعد از سربازی و وارد شدن به دانشگاه کمی با تیمهای دانشگاه بازی میکردم که آن هم مورد اعتراض خانواده بود!! این دکتر مهندس شدن ما را کشته!! آخرش نه دکتر مهندس شدم نه فوتبالیست!! ولی خوب از هر دو کمی سر رشته دارم!!

سال آخر دانشگاه که بودم یکی از کاپیتانهای سابق تیم ملی و پرسپولیس که از دوستان پدر هم هست با من تماس گرفت. ایشان دنبال چند تا بازیکن جوان میگشت که برای تیمی که بطور خصوصی تمرین میداد.

بنگاه دار ماشین، کارخانه دار، طلا فروش ، بساز بفروش........ یک عده ۳۰تا ۴۰نفری! پیر پاتل ولی همه پولدار اعضای تیم شخصی کاپیتان اسبق را تشکیل میدادند. من و چند تا دیگر را هم صدا کرده بود که بازی شبیه مسابقه لاک پشتها نشود!!

زمین فوتبال مجتمع اکباتان که در آن زمان جزء زمینهای خوب بود به مبلغ بالای برای روزهای فرد بین ۵ تا ۹ بامداد اجاره کرده بودنند. بیشتر روزها یک یا دو بازیکن معروف آن زمان به احترام کاپتان سر تمرین ما می​آمدند. یک ساعت اول بدنسازی استراحت نیم ساعته که  اعضاء بتوانند سر همدیگر شیره بمالند و کمی تجارت کنند!! شوت زنی و پا به توپشدن و پاسکاری برای یک ساعت و بعد تقسیم شدن به دو تیم آبی و قرمز و بازی فوتبال.

کاپیتان اسبق یک رقیب هم داشت ، کاپیتان اسبق تیم استقلال و ملی که ایشان هم یک تیم مشابه مربی ما داشت، پیرپاتل وپولدار به رنگ آبی! هر دو کاپیتان با هم رفیق بودند ولی خیلی کری داشتند. آخر فصل هم بازی رفت و برگشت داشیم که هردو در همان زمین اکباتان (عکس بالا) برگزار میشد.

بازی آخراز کرکری خواندن گذشته و صحبت  ' یا مرگ یا پیروزی ' شده بود​. هر دو کاپیتان خودشان به زمین آمدند.
بازیکن راست پا زیاد است و بیشتر مواقع سمت چپ تیمها ضعیفتر از راست برای همین اگر بازیکن تبحر بازی در سمت چپ را داشته باشد میتواند موقعیت​های خوبی روی دروازه ایجاد کند.

در دقایق آخر بازی در حالی که تیم ما یک بر صفر عقب بود در منطقه جریمه خودمان صاحب توپ شدم و با یک دو با کاپیتان از طرف چب حمله را به طرف دروازه تیم آبی شروع کردیم که نتیجه آن سانترخوب من از طرف چپ و ضربه سر آن سر طلائی تاریخ ایران که توپ را به دروازه آبی کاشت.

بازی در ضربات پنالتی به نفع تیم ماتمام شد.

بعد از بازی اعضای تیم به پاس قدرانی یک قطعه چک به من هدیه دادند که در دوران دانشجوئی خیلی بدرد خورد. دستشان درد نکند! رفاقت من و کاپیتان هم خیلی مستحکم​تر شد!!

عکس فوتبال و ورزش زیاد دارم، با کاپیتان(ها) ، پیشکسوتان فوتبال........ ولی هیچکدام با معنا تر و قشنگتر از عکس بالا نیست!!

از فوتبال و کاپیتنهایش گفتم خوب است یادی هم از مرحوم سیروس قایقران کاپیتان تیم ملی و ملوان بندر انزلی که در سانحه رانندگی در گذشت. علاوه بر فوتبالیست خوب بودن انسان شریفی هم بود. روحش شاد.


Share/Save/Bookmark

Recently by مآمورCommentsDate
افسر اعلیحضرت
5
Sep 03, 2012
To All Bahais, I ve never got to know
15
Sep 02, 2012
همسر قرآنی
3
Aug 27, 2012
more from مآمور