شیطان های من
by
آدم گلابی 08-Jun-2008
آقای ح عزیز
شما آدم خوبی هستین
شما همیشه برای کمک به اهالی کامیونیتی پیش قدم می شین
ولی
من نمی دونم چرا وقتی پسر کوچیکتون رو مجبور می کنین به زور ادای پسرهای
مودب 25 ساله رو در بیاره و به ضرب چشم غره به تمامی افراد حاضر در سالن
دونه به دونه سلام کنه در حالی که بقیه بچه ها دارن با توپ اون بازی می
کنن شیطونک های من شروع می کنن در گوشم حرف زدن
آقای س عزیز
من شما رو دوست دارم
شما آزاد اندیش هستین
شکنجه شدین تو زندان
تحولات فکری زیادی داشتین
ولی نمی دونم چرا وقتی سر میز شام شیرینی رو از جلوی زنتون بر می دارین که نخوره چاق شه
و بعد هم با من بحث می کنین که مربوط دونستن زیبایی یک زن با اندامش سکسیزم نیست شیطونکام بالا پایین می پرن
خانم آقای س عزیز
شما زیبا و دوست داشتنی هستین
ولی وقتی با خوشحالی تعریف می کنین که شوهرتون از بس شما رو دوست داره مواظب غذا خوردنتونه شیطونکام شروع می کنن آواز خوندن
ر بسیار بسیار عزیز
معلومه که من تو رو خیلی دوست دارم
ولی
وقتی داری ماجرای فلان شب تو فلان کافه رو تعریف می کنی و حواست نیست و می
گی "اون دختر چاقالوهه" من و شیطونکام می خوایم بپریم رو سرت
پ عزیزم
من
و شیطونکام به وول وول می افتیم وقتی توی نازنین می گی سه روزه غذا درست
نکردی چون "آخه واسه کی غذا درست کنم؟ بچه هام که رفتن دیگه" انگار که
هویتت رفته باشه
ج محترم
شما آدم معروفی هستین
تو دانشگاه درس می دین
من شما رو خیلی دوست دارم
شما خیلی وقتا بهم کمک کردین
شما برای ما پیتزا می خرین و می آیید با هم شام بخوریم
و وقتی دهنتون پر از پیتزاست با غش غش خنده می گین "آخه آدم تو پنجاه سالگی چه وقت این کاراشه؟"
منظورتون از آدم اون خانم بیوه پنجاه سالهه است که می خواد دوباره ازدواج کنه
شنیدم که برای دوست بیوه شصت و بوقی ساله تون زن پیدا کردین
من و شیطونکام نمی فهمیم چرا بعضی ها آدم تر از بعضی های دیگه هستن؟
خانم ف عزیز
من از شما بسیار بسیار ممنونم که من و بچه ام رو دوست دارین
برامون غذا میارین و بهمون سر می زنین
ولی شیطونکام آروم میشستن اگه هر بار هزار و یک راهنمایی مختلف در باب بچه داری به من نمی دادین
خوب خانم ف عزیز
الان علم پزشکی می گه به بچه تون آب قند ندین
و نذارین بچه گریه کنه
و من که مادر این بچه هستم دلم نمی خواد بچه ام رو با گریه بخوابونم
اگه این اجازه رو به من بدین من و شیطونکام ممنونتون می شیم
آقای ه عزیز
شما بچه خوبی هستین
ولی من و شیطونکام جوش میاریم وقتی به همه چیزای لوس و بی معنی و زشت می گین "گی"
خانم ک عزیز
من
و شیطونک هام نمی فهمیم که شما که این همه از کانادا بدتون میاد و تو
ایران کلفت و نوکر داشتین و فکر می کنین که باید خاک به سر دولت کانادا
کرد که مهاجرهای بیشتری مثل شما نمیاره و به جاش همش چشم بادومی و سیاه
سوخته میاره چرا برنمی گردین سر خونه و زندگی پنج هزار متری تون؟
آقای ز بسیار محترم
من
و شیطونکام می خواستیم از شما بپرسیم شما که میگین ایران سرچشمه همه هنرها
و اختراعات دنیاست و ایرانی ها از همه مرم دنیا باحال تر و مهربون ترن و
این غربی ها سرد و بی عاطفه ان و این اروپایی ها خل و دیوانه، تازگی ها
رفتین ایران تا ببینین اون مردم خوب با عاطفه چه طور دارن همدیگه رو پاره
پاره می کنن به دلیل یا بهانه فقر؟ داستان ژاپن بعد از جنگ رو خوندین که
چطور بوده و چی شده؟
خانم م عزیز
شما بودایی و مدیتیشن کار و یوگیست و مثبت گرا هستین
می گین اگه همه مردم دنیا مثل شما روزی سه ساعت انرژی مثبت شوت می کردن تو کائنات دنیا می شد بهشت
خانم م عزیز
شما پول دارین که غذا بخورین
و یوگا مت اورژینال ارگانیک سفارش بدین
و وقت دارین که روزی سه ساعت پازتیویتی برای کائنات ارسال کنین
شیطونکام بهم گفتن براتون تعریف کنم کسایی رو می شناختم که گربه مرده رو شبونه پوست می کندن
روزا می پختن می دادن بچه هاشون بخورن
شما گفتین حتی اونا هم باید به این زندگی به چشم تجربه نگاه کنن
و مثبت فکر کنن
خوب دیگه
شیطونکام بعضی وقتها زیاد در گوشم ویز ویز می کنن
من هم گاهی باهاشون هم ویز می شم
ولی بعد من و شیطونکام میشینیم کنار هم
و آقای ح و خانم س و شوهر آقای س و خانم م و آقای ک و بقیه حروف الفبا رو از بچه گی هاشون نقاشی می کنیم تا بزرگی هاشون
از خونه ای که توش بزرگ شدن تا مامان باباهاشون
از شهر و مملکتشون تا موقعیت اجتماعی خودشون و مامان باباهاشون
از خاطرات خوب و بدشون
و بعد فکر می کنیم خوب معلومه که باید این جوری باشن
و بعد دوباره فکر می کنیم پس نقش خود آدم چیه؟
و بعد دوباره فکر می کنیم آدم ها محصول شرایط هستن
و بعد دوباره فکر می کنیم پس قدرت انتخاب؟ احترام به شعور انسان؟
و من و شیطونکام همین جور هی به تاثیر متقابل همه چی رو همدیگه فکر می کنیم
و لواشک سق می زنیم
و به چرخه حیات و تکامل و این حرفا فکر می کنیم
و لواشک سق می زنیم
و سق می زنیم
و فکر می کنیم
...
good one
by Troneg on Mon Jun 09, 2008 07:09 AM PDTWell said.
سپاس
Nazy KavianiSun Jun 08, 2008 09:56 PM PDT
گلابی جان. یک شاهکار دیگر! خوب شد گفتی این شخصیت ها ساختگی هستند وگرنه فکر می کردم یکی دوتایشان را خیلی خوب می شناسم! از شوخی گذشته، دوگانگی های ما در غربت را خیلی خوب توصیف کرده ای. از این که این دوگانگی ها را با عشق ترسیم کرده ای از تو ممنونم. عمیقا معتقدم همگی ما در ترک ایران و زندگی کردن در یک کشور جدید دچار کمی شیزوفرنی فرهنگی هستیم. نوشته ات آینه ای را روبرویم می گیرد و باعث می شود از خودم سئوال های سختی بپرسم! شاد باش گلابی عزیز.