مسعود بهنود مصدق را یکی از بزرگان ملی میداند. طبیعیست که بعد از 28 مرداد فرشته ساختن از مصدق کار مشکلی نبوده و نیست. کما اینکه امروز هم فرشته ساختن از محمد رضا شاه و لعنت فرستادن به کارتر و بی بی سی و کنفرانس گوادلوپ کار سختی نیست. ولی واقعن مردمی که با این فرشته های دورغین زندگی میکنند آیا قدرت تغییر وتحول خود و کشورشان راخواهند داشت؟ آیا چنین مردمی نسل اندر نسل سرگرم متهم کردن دیگران و انکار واقعیت ها و اشتباهاتشان نخواهند بود؟
برای آشنا شدن باینکه بدست آوردن رای اکثریت مجلس برای غائله ی نفت چگونه ممکن شد و اینکه هم پیمانان مصدق از چه قماشی بودند، متن آموزنده ی زیر را بخوانید و به جنایتی که این غائله برای مبارزه با انگلیس مرتکب شد، و به حرفهایی که ملا کاشانی و روزنامه ها در رابطه با قتل زدند، فکر کنید و جواب این سئوال را نه بمن بلکه بخودتان بدهید: آیا سیاستمدارانی که بخاطر اختلاف نظر نقشه ی قتل یک وزیر را کشیده و اجرا میکنند و بعد هم قاتلش را آزاد میکنند، و از آن بدتر همدست قاتلان را رئیس مجلس میکنند(ملا کاشانی)، جوهر آنرا داشتند که کشور را بسوی دمکراسی ببرند؟
«در سال ۱۳۲۹ اقلیت مجلس به شدیدترین شکل به رویارویی با نخست وزیر رزمآرا که قصد مصالحه با انگلیس در جریان نفت را داشت، پرداخت. رزمآرا چنین استدلال میکرد که ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به پنجاه درصد رضایت دهیم. همین باعث شد تا او را به عنوان یک خائن به منافع ملی ایران معرفی کنند. در بیرون از مجلس نیز جریانهای گوناگون کشور از دربار تا اسلامگرایان تندرو ائتلافی بر ضد رزمآرا ایجاد کرده بودند.
رزمآرا اگرچه لایحه قرارداد الحاقی نفت را از مجلس پس گرفت ولی مخالفتها با او ادامه یافت تا اینکه در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجیعلی رزمآرا در مسجد شاه تهران کشته شد. آنزمان اینگونه اعلام شد که خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، قاتل بود. فداییان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی، که آنزمان در اتحاد با آیت الله کاشانی و جبهه ملی بود، همان روز مسئولیت آنرا به عهده گرفت. او در زمان دولت دکتر مصدق آزاد شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت.
بنابر روایت فداییان اسلام، رزمآرا، هیچ اختلافی با شاه نداشت و شاه دشمن ملی شدن نفت بود. حال آنکه بنابر روایت جبهه ملی، در آن مقطع، شاه مخالف رزمآرا بوده و به جبهه ملی نزدیکتر بود تا به دولت. مصدق در خاطرات خود میگوید، قاتل رزمآرا هرکه بود رفع کدورت از ذهن اعلیحضرت کرد. همچنین توضیح میدهد که در آنزمان ارتباطش با شاه خوب بوده و پیش از این شاه به او دو بار پیشنهاد نخست وزیری داده بود که او نپذیرفته بود. فردای ترور رزمآرا، روزنامه نبرد ملت ارگان فدائیان اسلام، تیتر زد "رزمآرا به جهنم رفت و سایر خائنین به دنبال او رهسپار میشوند." این تیتر را کرباسچیان، مدیر روزنامه زده بود. روزنامه دو قران بود، تا ساعت ده به ۲ تومان رسید؛ ۳ بار هم چاپ شد.
شنبه صبح ابراهیم کریم آبادی، مدیر روزنامه اصناف عکسی چاپ کرد که در آن نواب صفوی دستش را روی سر سید حسین امامی و خلیل طهماسبی گذاشته بود و نوشت:« این دو مرد حق تربیت شده این مرد حقاند.» و اعلامیه نواب صفوی را با این تیتر چاپ کرده بود که "اعلام ما به دشمنان اسلام و غاصبین حکومت اسلامی ایران، شاه و دولت" و زیرش نوشته بود "حضرت استاد خلیل طهماسبی معروف به عبدالله موحد رستگار، طبق فرمان خدا رزمآرا را از میان برداشت. چنانچه دربار در عرض یک هفته از این سرباز برومند اسلام، حضرت خلیل طهماسبی عذرخواهی نکرده و آزاد ننماید، دربار را کن فیکون خواهیم کرد." پس از دستگيري خليل طهماسبي به اتهام قتل رزمآرا، «يك اعلاميه از طرف نواب صفوي (رهبر فداييان اسلام) صادر شد كه در بالاي آن «هوالعزيز» نوشته شده بود.
اين اعلاميه خطاب به شاه صادر شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور ميداد كه بايد فرمان آزادي قاتل رزمآرا را صادر كند، و براي هرگونه آزاري كه وي در زمان بازجويي توسط پليس ديده است، از او عذرخواهي نمايد.» آيتالله كاشاني در مصاحبهاي نظرش را چنين ابراز داشت: «اين عمل به نفع ملت ايران بود و اين گلوله و ضربه عاليترين و مفيدترين ضربهاي بود كه به پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران وارد آمد. قاتل رزمآرا بايد آزاد شود; زيرا اين اقدام او در راه خدمت به ملت ايران و برادران مسلمانش بوده است.» بنا به خاطرات سيدمحمد واحدي از اعضاي برجسته فداييان اسلام و حاج مهدي عراقي، رهبران جبهه ملي براي جلوگيري از اقدامات رزمآرا و حتي احتمال كودتا توسط وي، از فداييان اسلام درخواست ميكنند كه رزمآرا از سر راه نهضت ملي برداشته شود.
در جلسهاي با حضور نواب صفوي، بقايي، فاطمي، نريمان، آزاد، حائريزاده، سنجابي، شايگان و مكي از طرف جبهه ملي حضور پيدا ميكنند و دكتر فاطمي تأكيد ميكند كه من اصالتاً از طرف خودم هستم و وكالتاً از طرف مصدق (چون كسالت داشت) و ايشان گفتهاند هر تصميمي كه در اين جلسه گرفته شود «براي خود من هم لازمالاجرأ است.» نواب صفوي طي دو جلسه طولاني به شرط اجراي احكام اسلام در صورت به قدرت رسيدن جبهه ملي، پيشنهاد اعدام انقلابي رزمآرا را پذيرفت و جبهه ملي نيز متعهد شد كه در صورت موفقيت، خواستههاي فداييان اسلام را عملي نمايد. همچنين نواب صفوي در اين مورد با آيتالله كاشاني نيز ملاقات و گفتگو كرد و آيتالله كاشاني هم قول داد كه «بگذار مرحله اول رزمآرأ برود، بقيه كارها درست ميشود.» در سندي كه متن بازجويي از خليل طهماسبي در سال ۱۳۳۴ را نشان ميدهد، وي ادعا کرده که جلساتی با رهبران جبهه ملي و آيتالله كاشاني داشته است ولي از اشخاص فقط نام بقايي و مكي و كاشاني و فاطمي را ذكر كرده است و نسبت به بقيه با عنوان «وكلاء اقليت كه نامشان در خاطرم نيست» پاسخ داده است.
در دادنامه دادستان ارتش مورخ ۱۸/۱۰/۳۴ عليه فداييان اسلام پس از بازداشت گسترده به دليل سوءقصد ناموفق به حسين علاء، به سابقه ترور رزمآرأ با معاونت «بعضي از نمايندگان اقليت در دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي» اشاره شده است. و پاي آيتالله كاشاني، بقايي، حائريزاده، مصدق و شايگان نيز به ميان كشانده شده با توجه به نبود مدرک و عدم اثبات ادعا توسط دادستان و و نواب و یارانش پرونده مختومه گردید. هيكل روزنامهنگار شهير مصري مينويسد: بعداً شوهر اشرف (پهلوي) به من گفت وقتي كه خبر ترور رزمآرا را به شاه دادند، گيج شد. او نميتوانست باور كند كه نخستوزيرش بدين طريق از صحنه محو شده باشد. شاه بعد از شنيدن خبر گفت: «نميتوانم باور كنم، نميدانم چه كار بكنم» فرداي قتل رزمآرا، روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ كميسيون نفت پيشنهاد ملي كردن صنعت نفت را تصويب و اعلام كرد. قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید. » منبع [1]
وقتی احمد قوام از شاه خواست که بعلت لائیک نبودن مجلس آنرا منحل کند، میدانست که برای کاشانی و امثال او چه روشهای جنایتکارانه ای مجاز ند ولی برای امثال مصدق نه لائیک بودن مجلس و دولت بلکه مصادره ی سهم انگلیس مهم بود، راه رسیدن به دمکراسی بشیوه مصدقی. اینجاست که باید گفت: وای بحال ملتی که چهره مهم ملیش مصدق باشد و چهره سازش مسعود بهنود. واقعن در کجای دنیا اتحاد امثال مصدق با کاشانی و داردسته های اسلامیست و کمونیست به دمکراسی منجر شده است که در ایران چنین امکانی وجود داشته باشد؟
آیا واقعیت این نیست که مصدق نه یک قهرمان بلکه یک فاکتور مزاحم در روند دمکراسی کشور بود؟ یک نقطه عطف برای ابدی کردن یک نفرت، نفرت از غرب؟ نفرتی که سرانجام در غائله ی خمینی شعله ورشد؟
Recently by h.jahanshahi | Comments | Date |
---|---|---|
روزگار نفت-1 | - | Dec 01, 2012 |
حاضر و آماده | 3 | Sep 17, 2012 |
آینده اقتصاد چین از والستریت ژورنال | - | Sep 07, 2012 |
Links:
[1] //fa.wikipedia.org/wiki/محمد_مصدق