دختران و پسران ما

دیروز هنگامیکه در کتابخانه دانشگاه بودم ساسان را دیدم که سر میز نشسته بود. جلو رفتم و پس از سلام و دیدار وی گفت که خسته شدم بیا که به بیرون برویم و چند دقیقه ای هم با هم باشیم. باهم از در کتابخانه بیرون آمدیم و نزدیک آبنما کتابخانه روی یک نیمکت نشستیم . ساسان گفت از وقتی که پسران و دختران من از خانه رفته ام هر جوان دانشجو و هر دختر دانشجویی را که میبینم یاد آنان میافتم و چهره آنان را در حالت چهره فرزندانم میبینم. پسران و دختران من که در ایران آنقدر با من خوب و مهربان بودند ولی اینجا بیگانه ای شده بودند. پسرم که هروقت مرا میدید دوان دوان بطرفم میآمد اینجا حتی بزحمت بمن سلام میگوید. دختران من که هر وقت من از کار بخانه برمیگشتم خودشان را در آغوشم میانداختند و دست های لاغرشان را دور گردنم حلقه میکردند و گونه هایم را میبوسیدند و خستگی کار را از تنم بدر میآوردند حالا حتی دست هم بمن نمیدهند البته من خوشی و موفقیت آنان را میخواهم و با همه این کمبود ها میسازم.

ساسان آهی کشید و گفت مثل اینکه زندگی ماشینی حتی احساسات انسانها را هم میکشد. امروز یک دختر همسن یکی از دخترانم جلوی من نشسته بود و داشت کتاب میخواند. بی اختیار به او خیره شدم. او هم نگاهش را به چشمان من انداخت. فورا متوجه شدم که این دختر من نیست و نمیشود که به او زیاد نگاه کنم. و ناچار شدم که نگاهم را بطرف دیگری بطور مصنوعی بکشانم البته من نمیدانم که این دختر ها از نگاه من چه فکری میکنند. شاید بفهمند که این تنها یک نگاه یک پدری است که از دیدن فرزندانش محروم شده همانطوریکه از درس دادن و کار کردن در ایران محروم شده است.

گفتم من هم که تازه به امریکا آمده بودم یک روز بیک خانم مو طلایی خیره شده بودم. خیلی شبیه به عکسی از مادرم بود که در دوره بسیار جوانی گرفته بود. بغیر از رنگ پوست و رنگ موی آن خانم جوان که سفید تر و روشن تر از چهر ه دوره جوانی مادرم بود آن خانم شباهت عجیبی به مادر من داشت. به آن خانم گفتم که علت خیره شدن من به شما این بوده است که شما خیلی شباهت به مادر من دارید. او چهره اش را درهم کشید زیرا حتی از من هم جوانتر بود. بعد گفتم البته شباهت شما به دوران جوانی مادر من است که او هم زن بسیار زیبا و جذابی بوده است. خانم تشکر کرد و خوشحال شد. یادم آمد که سال قبل هم یک خانم مسن تر از من بطرف من آمد وگفت شما ایتالیایی هستید گفتم نه ولی نزدیک به آن کشور هستم و در قدیم هم در همسایگی ایتالیا بوده ایم. وی سپس ادامه داد که شما عین پدر من هستید. او حتی اضافه نکرد که شما شبیه لااقل جوانی های پدرم هستید.

یک روز دیگر به دوستم گفتم خانمی که دارد جلوی ما میرود خواهر من است. موهای بلند و پیچ در پیچ او درست مثل موهای بلند و سیاه خواهر من بود. گفتم بیا کمی تند تر برویم تا به او برسیم. دوستم گفت مگر خواهرت در این شهر است؟ گفتم نه ولی ممکن است که اینجا آمده باشد. حرکت و رفتار و قد و بالای او و حتی

گام برداشتن او مثل خواهر م بود. وقتی که قدم ها را تند کرده به آن خانم که داشت با یک دوست خانم دیگرش میرفت رسیدیم و با صدای بلند گفتم سلام خواهر جون. چهره را برگراند و بمن خیره شد. و با تعجب مرا نگاه میکرد آخر او یک زن زیبای چینی بود. تنها بریدگی چشمانش با چشمان درشت خواهر من فرق میکرد و در بقیه درست شکل خواهر من بود. چشمان وی هم درست مثل چشمان خواهر درشت و سیاه بودند فقط از نوع چینی.

شاید شما باور نکیند که یک روزی که در آلمان دانشجو بودم و خیلی از تنهایی حوصله ام سر رفته بود به پارک شهر رفتم یک دختر بچه داشت با شن و ماسه ها بازی میکرد. فکر کردم که او رویا خواهر زاده من است. زیرا شباهت بسیار زیادی به او داشت. تنها فرقشان این بود که خواهر زاده من رویا پارسی صحبت میکرد و این دختر زیبای آلمان آلمانی مکالمه میکرد این تنها فرق این دو نفر بود.

حالا تو هم که از دختران و پسران خود دوری و آنان در اثر وسوسه مادرشان از تو فاصله گرفته اند دختران و پسران زیادی را بجای آنان عوضی میگیری شاید هم واقعا آنان شباهت بسیاری با فرزندان تو داشته باشند.

هنگامیکه در تانزانیا معلم بودم برای من همه بچه های سیاه مثل هم بودند ولی بتدریج فرق های و اختلافات بین آنان را پی بردم. و واقعا هم که آدم ها بسیار شبیه بهم هستند زیرا بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند.

ایکاش که روزی این دودستگی ها و این اختلافات خاندان برانداز جایش را به مهر و محبت و عشق وعلاقه بدهد که همه ما مثلا گلبرگهای یک گل هستیم که جمع ما و اتحاد ما گل را زیبا مینماید و اختلاف ما و پر پر شدن ما

گل زیبا را هم بد شکل و پر پر مینماید.

ایکاش که مردمان بین گرسنگی فرزند فلسطینی و فرزند اسراییلی هیچ فرق نمیگذاشتند و آموزش و پرورش کودک آمریکایی و آلمانی آنقدر برایشان مهم بود که گرسنگی و آوارگی و بیخانمانی کودکان آفریقایی. راستی این چگونه دادی است که کودکی در یک خانواده ثروتمند و توانا و در کشوری پیشرفته بدنیا بیاید و دیگری در کشوری در فقر بیچارگی و در گرسنگی و بیماری. آیا این وظیفه هم شهروندان جهان نیست که برای رفاه همه ملت های زمین بکوشند. باری آی آدمیان شما برادران و خواهران همدیگر هستید بهم باگذشت و مهربان باشید.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!