با محو دیکتاتوری در خودمان به آرمان آزادگی و احترام به دیگران رسیده ایم.
دیکتاتور ها خودشان را برتر از دیگران و ازما بهتران میدانند. ایشان این چنین فکر میکنند که عقل کل هستند و دیگران بایست به آنان احترام زیاد از حد بگذارند و اوامر و دستورات آنان را بدون چون و چرا اطاعت محض نمایند. آنان فکر میکنند که تافته جدا بافته هستند و خودشان و اهل بیت و خانواده هایشان بیشتر و بهتر از دیگران هستند. این غرور بیجا و این فکر بی معنی در آنان باعث میشود که خود را بت و چیزی نظیر خدا ی نا دیده بدانند و بخواهند بر عقل و شعور مردم مسلط باشند و به مال و ناموس آنان دست درازی کنند وهر کاری که مایل باشند بکنند و هیچ مسولیتی هم ندارند. آنان حریص قدرت طلب شهوت ران و پول پرست هستند و به معنویات و انسانیت و دوستی و محبت هیچ رابطه ای ندارند.
آنان خود را برتر و بالاتر از همه میدانند و هیچ کس و هیچ فکر ی را قبول ندارند. آنان میخواهند مردم بصورت آدمک دستورات آنان را اجرا کنند و هر که اجرا نکرد توسط افرادی که آدمک شده اند به قتل برسند. آنان از جو وحشت و ترس مردم سو استفاده میکنند ویک اقلیت بر یک اکثریت حکومت میکنند. آنان از بی تفاوتی و بیرحمی بعضی افراد سو استفاده میکنند و با دزدی و غارت مال و ناموس و جان مردم پایه های حکومتی خود را سفت میکنند. آنان با پخش بخشی از غارت خود بین آدمکهای خود که شست و شوی مغزی داده شدند آنان را تبدیل به آدمخواران و آدمکشهای حرفه ای میکنند و به جان مردم میاندازند. مافیا و شبکه های بزرگ جانیان در آمریکا نمونه ای خوب از آنان است.
آنان که اکثر ثروت های دنیا به نوعی دراختیار دارند از قتل و کشتار روی بر گردان نیستند. آنان برای فروش مواد مخدر و مواد منفجره خود به دیکتاتور های کوچک امکان خود نمایی و سر برآوردن میدهند. دیکتاتوری را در بطن جامعه توسعه میدهند بطوریکه پدر پسر را ناقض عقل میداند و پسر پدر و برادر را نادان وابله تصورمیکند. جنگ های نهان وآشکار بین دیکتاتور های کوچک ودیگران را شعله ور میکنند و با نظام تفرقه بیانداز وحکومت کن جهان را رهبری میکنند.
آنان با هدف گیری طبقه متوسط و غارت آنان بوسیله تورم و یا شرایط دیگر نظیر بالا و پایین آوردن قیمت ها ثروتهای جزیی مردم را میربایند و با دامن زدن به دزدی و فساد و دروغ گویی و هرج و مرج طبقه متوسط را از بین میبرند. شرکت های آنان بجان مردم میافتند وتا آخرین دینار آنان را از طریق این شرکت ها میربایند و با تکیه بر قوانین دست و پا گیر و یا دادن رشوه جلوی دادخواهی مردم را میگیرند و آنان را مایوس و نا امید میکنند. تا به اعتیاد پناه ببرند.
آنان با اختیار داشتن وسایل سمعی و بصری و ارتباط جمعی هر چه که بخواهند به خورد مردم میدهند از یک دیوانه و یا یک ابله یک بت میسازند و مردم را به طواف دور او وا میدارند. ناامنی دروغ و فساد و اختلاف اندازی از دست آورد های آنان است. آنان قوم ها را علیه یکدیگر میشورانند بین آنان نفرت وخشم تولید میکنند و با دادن اسلحه بدست آنان و فروش بیدریغ وسایل جاسوسی و دزدی و استراق سمع مردم را به کشت و کشتار وا میدارند.
اسکندر مقدونی گفت که اگر میخواهی کشوری را در اختیار داشته باشی کار های بزرگ را به اشخاص پست واگذار کن تا بتوانی همیشه آنان را در کنترل خود داشته باشی. این که دور کردن کارشناسان از دور دیکتاتور و منزوی کردن وی به یک مشت اشخاص بیسواد و بی اطلاع و غیر متخصص از شگردهای این گروه حریص آدمخوار وجهان خوار است.
در کشورهای باصطلاح مترقی که از وسوسه غارتگران کمی در آسایش هستند معمولا کار ها به کاردانها سپرده میشود. ولی در سایر کشورها به هر طریقی شده کارشناسان را از خدمت معاف و تار و مار میکنند و کار های را به غیر متخصصان میسپارند تا مردم را در فقر و بیسوادی نگه دارند.
آنان با علم و دانش عمومی مخالف هستند ومیخواهند که این تنها در دسترس خودی ها ی خودشان باشد. آنان با کمک تفرقه های دینی مذهبی و نژادی و قومی و ملی زبانی و حتی جنسی همه بر علیه یکدیگر بسیج میکنند و آتش بیار این معرکه هستند.
راه نجات آزادی افراد. عمومی کردن دانش . احترام به عقاید و افکار و مرام های دیگران . مباحثه و گفت گو بجای خشم و کشتار است. بیایید آلت دست این دزدان و غارتگران نشویم و مشگلات خود را با متانت و آرامش حل کنیم. آزادی و دوستی و آبادانی کشورهای ما یک راه معقول و همه پسند میباشد. صلح گفت گو و حل مسایل از راه دادگاه های بیطرف و بین المللی شاید یکی از راهکارهای مبارزه با دیکتاتور ها سرمست از باده قدرت و ثروت باشد. بایست با قلم و دانش به جنگ رفت و با صلح و داد خواهی غارتگران را رسوا گردانید. از بی تفاوتی ها کاست و بر یکدلی ها و همدلی ها افزود. درخت تو گر بار دانش بگیرد بزیر آوری چرخ نیلوفری را.