Eye candy

مهرگان سال 1328 در شیراز متولد شدم. در خانه ای با صفا با بوته های بزرگ یاس و گلهای رُز ؛ حاصل زحمات پدر (که صدایی خوش و خطی خوش داشت و شاهد مثال حرفهایش، شعری از حافظ و یا سعدی بود.) خانه ای که برای گلاب‌گیری از درختهای نسترن‌اش هر سال به سراغش می‌آمدند. خانه ای که در آن همه، نوروز را جدی می گرفتند. در کوچه ای بازی می کردم که هنوز هم به نام پدربزرگ نامیده می شود و هرکس به آن کوچه می آمد آشنا بود. در مدرسه ای درس خواندم که روزنامه دیواری اش را با «محمد قائد» درست می کردیم؛ او می نوشت و خط و نقاشی از من بود و دو دیوار کلاس گستره مشقهای ریز و درشت قائد و من (که رقابتی سخت داشتیم) مشقهایی که با مداد رنگی زمینه اش نقاشی شده بود… در شانزده سالگی به تهران کوچ کردیم، به زادگاه مادر… سالها بعد قائد را در روزنامه آیندگان یافتم که من طراح و نقاش اش بودم و او نویسنده اش و به پیشنهاد او در اوائل انقلاب به «کتاب جمعه» پیوستم و افتخار کار در کنار شاملوی بزرگ را یافتم. دوره دانشکده تزیینی را با کار با استادهای خوبی، که بیشتر دوست بودیم تا معلم و شاگرد، سپری کردم؛ «شید دل»، «ممیز»، «آیدین» و دیگر عزیزان. هفت سال پس از انقلاب به آلمان رفتم. دو سال و چند ماه که آنجا بودم، با یکی از پنج گرافیست و ایلوستریتور معروف آلمان کار می کردم و کارهایم در مجلات چاپ می شد. به امریکا آمدم و بعنوان گرافیست آزاد با مراکز نشر ایرانی کار کردم. و هفده سالی هست که آموزش نقاشی می دهم و نقاشی می کنم. نقاشی های این نمایشگاه، کارهای پس از انقلاب من است. طبیعت بیجان ها، پُرتره ها، کارهایی با موضوعهای مشخص ایرانی. هیچکدام در هیچ زمانی سفارشی نبوده و احساس و میل خودم باعث بوجود آمدن آنها شده است. با وجود شروع دوره جدیدی از کار که بسیار برایم هیجان انگیز و دلچسب است جذبه ی کارهایی با ساخت و ساز دقیق رهایم نمی کند؛ شاید آرامم می کند و شاید هم به گونه ای از فن و شیوه اجرایی که با زحمت به دست آورده ام به این شکل محافظت می کنم. جای یک دوره کار با گواش درباره جامعه امریکا که خود بسیار دوستشان دارم در این نمایشگاه خالی ست که می ماند برای زمانی دیگر و فضایی دیگر.

سعید سیادت
www.artbysaeed.com

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!