یارب ار زاهد مکار نهد چهره به خاک
نیک داند که کند خاک پلیدی را پاک
دامن آلوده، تن آلوده، ردا آلوده
این بود زاد ره رجعت او در فتراک
ظاهرش پاک و درون ناک و عمل در لاک است
نییتاش ناسره، معجون ریا، جوهره ناک
مثل روباه فرو مایه به هنگام نبرد
با قوی چهره به خاک است و به اضعف سفاک
در تناسل و طعام افشرهٔ خصلت خوک
اشتهامند و شکمباره به یکسان چالاک
یارب از وسوسه و دغدغه این خنّاس
میگریزم به حریم حرم دختر تاک
بو که ز این گلشن دیرندهٔ ا عصار و قرون
گم کند گور پلیدش ورک رفته به لاک
خاک باید که کشد پرده بر این گنده لاش
به بود جای کثافات به اعماق مفاک
کاوهای کو که زند اخگر خیزش به سکون
تا بخیزد شرر از نائرها تا افلاک
کو درفشی که بر آن مهر بود شیر سوار
کو فریدون که بمالد سر ضحّاک به خاک
هر چه پوشیده بود گفته ز نا محرم به
شاهدا در به صدف باشد اگر خفته چه باک
Mahmoud Seraji, aka M.S. Shahed