همانطوریکه تمامی نوشته ها گواه است همه قبول داریم که ما در اثر نداشتن مایه های آزادگی و اینکه سالها در زیر رژیم های دیکتاتوری بوده ایم نتوانستیم به آزادی برسیم. نه انقلاب مشروطه توانست به هدفهایش کاملا برسد و نه مثلا انقلاب بعدی توانست پایه گذاری مردم سالاری در ایران باشد. یک سری دیکتاتورهای ملایم جایشان را به یک سری دیگری دادند که به مراتب از آنان حریص تر و گرسنه تر بودند و سیر مونی نداشتند. هیچ فکر کرده اید که تریلی که هیجده و نیم میلیارد دلار را از ایران مثلا اسلامی خارج میکند یعنی چه؟ در کشوری که رد کردن قانونی یک گلدان نقره توسط مردم عادی اشکال آفرین است چطور اینهمه سپاهی و بسیجی نتوانستند که جلوی این مقدار عظیم ارز را که از ایران خارج میشده است بگیرند.
این است که این خود ما هستیم که دیکتاتور ها را میسازیم و آنها را سر خودمان سوار میکنیم. در کشوری که این همه نویسنده و استاد و دانشجو دارد بایست یک آدم کم سواد سرکار باشد که هیچ تخصصی در کار مربوطه ندارد. میگویند که ما میلیونها معتاد داریم که در آتش فقر هم میسوزند. میلیونها بیکار داریم که ممکن است هر آن به کارهای ناپسند دست بزنند. میلیونها آواره داریم که هرکدام به بهانه ای از کشور اخراج شده اند و یا مجبور به رفتن از مام میهن شده اند. کشور ما از نظر اعتبار در زیر کشور آفریقایی آنگولا قرار دارد یعنی رتبه پنجاهم در بین پنجاه کشور. سرمایه های ملی ما دارد از بین میرود. کارخانه های ما فرسوده است و قابلیت رقابت با همتا های خارجی خود ندارد. کشوری که روی دریای نفت خوابیده است محتاج بنزین است که شش میلیارد دلار بایست وارد کند. مینویسند که هفتاددر صد مردم ما زیر خط فقر زندگی میکنند. کسی جرات انتقاد سازنده را هم ندارد. نمایندگان مردم و مجلس بایست از صافی عبور کنند.
خوب اگر همه کارهای مهم در دست یک نفر باشد و همه را او انتخاب کند که مردم هیچ رابطه ای با دولت ندارند. نمایندگان مجلس که بایست از صافی گذر کنند . رییس قوه قضاییه که انتصاب میشود. کاندیداهای ریاست جمهوری هم که بایست از صافی عبور کنند. پس صدای مردم در کجا میتواند شینده شود.
میگویند که بیشتر روحانیان در بانکهای کافرستان مبالغی عظیم پس انداز کرده اند. و ثروت ملی ایران دارد تاراج میشود. کسانی که هنوز دست شان به دم گاوی بند است هر چه بتوانند برای روز قیامت ذخیره میکنند آن هم در بانکهای کافرستانی. خوب معلوم است که اینهمه کرنش ها و احترام ها و دست بوسی ها و پا بوسی ها و تعظیم و تکریم ها به افراد ثروتمند و دارای پست های مهم دل شیر میخواهد که طرف دیکتاتور نشود و قانع و غیر مادی باقی بماند. بایست همه مردم و همه گروه ها در اداره کشور سهیم باشند و هیچ کسی کنار گذارده نشود مگر آدمکش ها و دزدان و سارقین اموال مردم و دولت. این خودش ظلم است که انسانی در یک خانواده فقیر به دنیا بیاید ولی ظلم بد تر این است که اجتماع او را در همان بدبختی و فلاکت نگه دارد و امکانات تحصیل و ترقی و تعالی را باو ندهد.
برای مردم و جوانان بایست مثل سایر کشور ها کار و دانشگاه ومدارس حرفه تهیه کرد. مسلم است که کودکانی که تحصیل نکرده اند نمیتوانند انسانهایی مفید باشند. و براحتی دستاویز قرار میگیرند.
قدرت ها بایست محدود و قابل کنترل توسط شوری و یا مجلس واقعی نمایندگان مردم بدون صافی باشند. یک روز یک کوبایی میگفت برای هر کاری در کوبا فقط یک کاندیدا هست. یعنی مردم فقط میتوانند به یک نفر رای بدهند. خوب این جز مسخره کردن مردم میتواند چیز دیگری باشد. یک نفر را دیکتاتور انتخاب میکند و میگوید به او رای بدهید. اگر هم باو رای ندهید تنبیه میشوید.
متاسفانه خاصیت بشر دیکتاتوری است و برای سد کردن این دیکتاتوربایست حساب و کتاب و کنترلی در کار باشد. کسی که حتی یک دلار هم نداشت حالا که میتواند میخواهد هیجده و نیم میلیارد دلار را یکباره بردارد وشاید بارها اینکار را هم کرده است. او فکر نمیکند که این پول مال مردمی محروم هست که بایست وسیله و کار داشته باشند. با این پولها میبایست برای رفاه و کار مردم سرمایه گذاری کرد نه آنها را با تریلی از کشور خارج کرد. بایست جلوی دزدیها گرفته شود مطبوعات و اطلاعات بایست آزاد باشند تا بتوانند جلوی فساد افسار گسیخته را بگیرند.
نمایندگان مردم بایست نماینده های واقعی باشند و برای مردم دل بسوزانند نه اینکه پولهای کشور را در خارج برای روز مبادا و آخرت خود در قیامت کبرا در کشور کافرستانی سرمایه بیاندوزند تازه چه اطمینانی دارند که کافر ها پول آنان را بدهند و به عنوان تروریست دستگیرشان نکنند و سرمایه هایشان را بالا نکشند. با این انقلابها نمیشود به آزادی رسید بایست اول غول دیکتاتوری را در وجود خودمان سرکوب کینم. وگرنه یک دیکتاتور را پایین میآوریم و یک دیکتاتور بدتر را بجایش مینشانیم و از دست بوسی و پا بوسی دیکتاتور اولی به دست بوسی و پا بوسی و کرنش کردن به دیکتاتوری بعدی میپردازیم پس از ماست که بر ماست. این خود ماییم که دیکتاتور ها را میسازیم و بعد میخواهیم با هزینه کلان به زیریش بکشیم و شاید دوباره هم دیکتاتورها تازه نفسی را بجای دیکتاتوری نفس بریده بنشانیم. اگر مقصود ما دست بوسی و پابوسی و تا کمر خم شدن و کرنش کردن بود خوب میتوانستیم اینکار را با همان دیکتاتوری قبلی بکنیم و چرا اینهمه هزینه کردیم و نعره زدیم و فریاد برآوردیم و یک سری دیکتاتور را با یک سری دیکتاتور های تازه نفس و گرسنه و غارتگر دیگر عوض کردیم؟ خانه از بیخ بی سامان است خواجه در فکر نقش ایوان است.
کسی میگفت که هر انسان والایی ممکن است در اثر احترامات بیش از حد و کرنش و تعریف های غرور آفرین و زیاد و به به چه چه های متملقانه از یک شخص خوب تبدیل به یک دیکتاتور وحشی و خون ریز بشود. پس بایست اول کارخانه هیولا سازی دیکتاتور ها را تخریب کرد. شاعران ماعران و ادیبان مداح و نویسندگان دست به دهن و پا بوسان و چاپلوسان حرفه هستند که دیکتاتور میسازند. و مرد بیچاره را از خود بیخود میکنند. دیدید که از صدام بینوا یک ابله تمام عیار ساختند که میساخت با آمریکا هم سرشاخ شود. و یا دیوانه دیگری مثل هیتلر که میخواست تمام دنیا را زیر نظر بگیرد و هرکاری میخواهد با مردم تمام دنیا بکند. یا استالین که میخواست با آدمکشی فکر میکرد میتواند تا ابد بر شوروی حکومت کند. رفقایش سم به او خوراندند و مثل یک سگ او را از بین بردند زیرا با سگ های ولگرد و هار همین رفتار ها میشود. خلاصه دیکتاتوران عزیز اینکار عاقبت ندارد. شیخ میگشت با چراغ گرد شهر که از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست. نام مولوی تا ابد در تمام دنیا میدرخشد و همه اورا از آن خود میدانند. ترکها اورا ترک و افغانها اورا افغان و ایرانی ها او را ایرانی و تمامی دنیا اورا از خودشان میدانند. همه به او بعد از این همه سال احترام میگذارند ولی نام دیکتاتور ها همیشه با نفرت و لعنت همراه است. دیکتاتوری گرام کدام بهتر است؟ تازه آن دنیا هم در آتش جهنم خواهید سوخت و از لذت حوریان بهشتی و جوهای شیر و عسل و قصرهای عاج وطلای آخرت هم محروم خواهید شد. زود تصمیم بگیرید؟ حوریان بهشتی منتظر مومنان نشسته اند و چشم براه انسانهای والا هستند. که آنها را در آغوشهای گرمشان بگیرند. آنانی که همیشه پاک و باکره باقی میمانند. و همیشه دوشیزه هستند. البته من اینها را شینده ام شاید هم شایعه ای بیش نباشد. الله اعلم.
درخت دوستی برنشان که ثمر پر بها آرد نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار دارد.