وقتی آدم در باره ایران میخواند یک نیروی ایران دوستی بجوش میآید و آدم میخواهد پیشنهادهایی بکند و با سایرین در میان بگذارد شاید بتوانیم راهی سازنده برای ایران و حل مشگلات آن پیدا کنیم. همه شما یا جوان بودید و یا جوان هستید و بایست مشگل جوانان را حل کرد. همان جوانانی که برای خواسته های دل خود و یا در اثر تبلیغات هر روز بسویی کشیده میشوند. شما میدانید که جوانان احیتاجاتی دارند و برای برآوردن این احیتاج ها ممکن است به دامهایی هم گرفتار شوند.
مهم ترین مشگل همانا نداشتن دانش کافی برای جوانان است. در زمان شاه دبیرستانهای دولتی از داشتن دبیران علمی بخصوص ریاضی و بعد هم زبان محروم بود. یعنی تعداد کافی دبیر واقعی برای این دروس نداشتیم. این بود که پایه های علمی در این درسها ضعیف بود. نداشتن آزمایشگاه ها و نداشتن و کمبود دبیران تحصیکرده در رشته های علمی یکی از مشگلات دانش آموزان در آن دروه بود که اکثر آنان هم پشت سد کنکور گیر میافتادند.
جدا کردن دختر و پسر و یا زن ومرد جز یک اخلاق دروغی کار دیگری انجام نمیدهد. شما نمیتوانید عشق را در همه مردم بکشید. نیروی عظیم عشق و همسر خواهی در جوانان زیاد و پر جوش و خروش است با جدا کردن پسران ما از دختران ما شما این نیرو را به بیراهه خواهید کشانید. همجنس بازی لواط عمل جنسی با حیوانان و یا با محارم عمل جنسی با جنس مخالف بطور پنهانی شاید هم بدون عشق و دوست داشتن همه از مزایای منفی این جدا سازی است. ثروتمندان ما برای اینکه پسرشان و یا دخترشان از این نیرو دچار ناراحتی و اشکال نشوند برایشان کلفت های زیبا استخدام میکردند و یا نوکرهای خوب رو میآوردند تا پسر و دخترشان همدم جنسی داشته باشد. پسران و دختران طبقه متوسط یا با سرکوب شدید امیال جنسی خود سعی در آرامش داشتند و یا از راههای غیر طبیعی مانند خود ارضایی و یا تماس های غیر کامل به نوعی خود را تسکین میدادند. بچه های همکلاسی من در دبیرستان اعمال جنسی خود را اینطور تعریف میکردند که از گوسفند همسایه گرفته تا مرغ و خروس خانگی را برای دفع شهوت خود بکار میگرفتند. و یا از پلاستیک ها که در آن آب داغ میریختند استفاده میکردند و یا به دختران بسیار کوچک تجاوز ناقض میکردند یعنی از روی شلوار وشورت آلت های خود را به آلت های کودکانه تراز آنان میمالیدند. بعضی روزها هم که دبیر نداشتیم همه پسر ها با هم ریسه شده به شهر نو میرفتند. تازه این کارها مال زمانی است که اندکی آزادی بود.
بیایید خودتان را گول نزنید. جوانان عشق و دلدادگی میخواهند نمیتوان تمام حس های جنسی آنان را کشت. و یا به آینده محول کرد. پس برای پرهیز از این کار ها بهتر است که دختران و پسران از همان کودکی با هم رشد کنند تا بهمه بصورت دو دوست بنگرند. جدا سازی آنان هیچ کار مثبتی نیست. جز اینکه آنان را بهم غریبه میکند و نتیجه اخلاقی هم در برندارد. تا نظر شما چه باشد. یک دختر آلمانی میگفت که جدا کردن پسر ها و دختر ها از هم تنها برای این است که زن باره ها و کسانی که برای شهوت زندگی میکنند دسترسی به زنان مرد ندیده و به دختران پسر ندیده داشته باشند.
سقوط اخلاقی شاید از هم جا سر چشمه بگیرد. مردان ثروتمند براحتی دستشان برای گرفتن لقمه های چرب و نرم و دلبران فتان باز است و پسران معمولی حتی از معاشرت با یک دختر زیبا محرومند. دوست من میگفت من آرزوی هم صحبتی با یک دختر را داشتم ولی کسانی که پول فراوان داشتند و پدر و مادر ثروتمند براحتی دختران زیبا را سوار اتوموبیلهای خود میکردند و من در حسرت یک مکالمه ساده با یک دختر زیبا بودم.
مساجد بایست برای تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار بگیرد. قرآن بایست تدریس شودتا مردم معنی آنرا بفهمند. وگرنه خواندن نماز بدون درک آن آیا جز اتلاف وقت فایده دیگری دارد؟ چرا طلبه های ما نبایست به علوم جدید هم مجهز باشند. مگر کشیش ها علوم جدید را تحصیل نمیکنند. چرا آخوند های ما نبایست که پزشکی ماهر بشوند تا بتوانند به خود وخلق و خدا خدمت کنند. آیا خواندن علوم پزشکی که انسان را به خود شناسی میرساند زیان دارد اول بایست انسان خودرا بشناسد بعد خدای خود را. وگرنه یک تقلید بی ارزش است. در مسجدها بایست علوم جدید تدریس شود و از میز و صندلی استفاده گردد که راحت تراست. چرا یک دختر نبایست با پدر خود به مسجد برود؟ و اگر به تنهایی به مسجد برود شاید گیر خاله خان باجی ها بیفتد. اسلام که از مسیحیت پیشرو تر و مدرن تر و جدید تر بوده است چرا اکنون بایست به قهقرا عقب نشینی کند. آیا نجابت زن تنها در حجاب خلاصه میشود. آیا یک زن بیسواد و کم سواد نمیتواند براحتی در دام بیفتد؟ آیا انحراف یک زن بیسواد بیشتر از یک زن مثلا پزشک و یا قاضی نیست؟ پس حجاب هیچ تضمینی برای نجابت نمیتواند باشد.
نجابت بایست با عقل و اندیشه توام باشد. مگر در ایران اسلامی امروز این همه زن و مرد فاحشه نداریم؟ آیا تعداد آنان از زمان گذشته کمتر شده است؟ برای اینکه بتوانید با مذهب های دیگر رقابت کنید بایست از وسایل مدرن و دانش مدرن و زندگی مدرن استفاده کنید. اگر میخواهید جوانان را به مسجد ها بیاورید بایست سلیقه آنان را هم در نظر بگیرید. در کشوری که پولهای ارزی آن بوسیله تریلی خارج میشود و باحتمال تنها از راه دزدی و فساد اینهمه پول یعنی هیجده و نیم میلیارد دلارتهیه شده است. آنوقت توقع دارید مردم سکوت کنند؟
آقایان آیت الله ها با زمان حرکت کنید. به فکر مسایل و مشگلات مردم باشید. آنان را راهنمایی کنید و برای دانش و بینش و پیروزی علمی آنان در میدان های مبارزه بین المللی زحمت بکشید. عقل سالم در بدن سالم است. مردان وزنان معتاد و بیکار و بی سواد بچه کار شما میآیند؟ برای ورزش و سلامت فکر و اندیشه و آنان فعالیت کنید.
تمامیت خواهی دزدی فساد و تفرقه اندازی و کشت و کشتار از هدف های جهانخواران بین المللی است از اینها دوری کنید. اصراف در اسلام حرام است. مال بیش از اندازه آنهم کسب شده از راه دزدی و فساد و هیزی زیان آور است و هیچ آینده ای را برای شما و آقازاده های شما فراهم نخواهد کرد.
متاسفانه بزرگترین مشگل ما اکنون حرص و آز تمامیت خواهی خود بزرگ بینی و دزدی و فساد است. اگر رییس اداره ای دزد باشد میتواند از کارمند گرسنه خود توقع داشته باشد که دزدی نکند؟ اگر واقعا میخواهید با استکبار جهانی نبرد کنید و تنها به شعارهای تو خالی بسنده نکنید. بایست جوانان ما را هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ تقوی بی نیاز بسازید و بجای خرافات و دروغ به آنان علم بیاموزند. مگر مسیحیت یک دین الهی نیست مگر از اسلام کهنه تر نیست. پس چرا اکنون کلسیا ها اینقدر مرید دارد و همه آنها مثل یک دانشگاه عمل میکنند. کلاسهای زبان و سایر علوم بطور مجانی در آنها دایر است. جوانان با آغوش باز مورد استقبال قرار میگیرند وهمه نوع کمک به آنان میشود. چرا شما از کلیسا ها سرمشق نمیگیرید که از تمدن ما عقب تر هم بوده اند. کلیسا ها انواع خدمات را به مردم ارایه میدهند. چرا مسجد ها اینکار ها را نمیکنند؟ این همه بیکار آواره و معتاد را دریابید. اگر برای خدا کار میکنید به خلق خدا برسید. با پرده پوشی و کتمان مشگل ها حل نخواهند شد. بایست مشگل را شناخت و آنرا کنار زد. با تو دهان زدن و زور مشگل ها حل نخواهند شد.
جوانانی که در تحت تبلیغات خورد کننده به خیابانها ریختند و فکر میکردند که از زمان شاه بهتر به آنان رسیدگی خواهد شد. و برای زندگی بهتر قیام کرده بودند. حالا مایوس شده و در ندامت بسر میبرند. آنان به امید آزادی و زندگی بهتر دنبال انقلاب راه افتادند و حالا سر خورده در گوشه ای نشسته اند. شما هم یک انقلاب به نفع مردم انجام دهید به آنان آزادی بدهید و برای پیشرفت و بالندگی آنان بکوشید و از دزدی و فساد جلوگیری کنید تا رهبر خود را تضمین نمایید. انکار حقیقت حقیقت را از بین نمیبرد. مردم کار میخواهند تفریحات سالم میخواهند دانش میخواهند رفاه و آسایش میخواهند بیمه میخواهند. شما بایست اینها را به ملت ارزانی کنید وگرنه کشت و کشتار را که هر اصغر قاتلی میتواند انجام دهد. متوجه باشید که تمامیت خواهی و غارت ما و آزار دیگران و حرص ما سبب خوشحالی استکبار جهانی خواهد شد. هرچه تعداد بیسوادان و معتادان دزدان فاحشه گان و فاسدان ما بیشتر باشد به حاکمیت آنان زمانی بیشتر خواهد داد.
یک ملت سالم با سواد و خود کفا با داشتن رهبران دلسوز و کارشناشان تحصیکرده و جامعه گرا براحتی به دام استکبار جهانی نخواهد افتاد. ولی رهبران دزد تمامیت خواه خود خواه وخود محور و طماع و خشن و آدمکش مایه شعف کامل استعمار واستکبار جهانی است. میگویید نه بروید و بپرسید. تا نظر شما چه باشد؟ سلطانی که هشتاد زن دارد چگونه میتواند به فکر مردم باشد. ریاست جمهوری که بیست قصر برای خودش میسازد چگونه میتواند مردم را درک کند؟ حتی امام مرحوم راحل مان حضرت آقای مستطاب آیت الله عظمی فرمودند به من خدمتگذار بگویید بهتر است که به من رهبر بگویید. پس لااقل این جمله وی را بخاطر بسپارید. خدمتگذار واقعی باشید نه دروغین. جوانان ایران را برعلیه جوانان دیگر ایران تحریک کردن و به کشتار همدیگر تشویق کردن مایه نشاط استعمار و استکبار است. آنان از کشت و کشتار مابا فروش اسلحه هایشان لذت میبرند. و سرمایه های معنوی و مادی ما را برباد میدهند و ما را به قهقرا میکشانند. برای خاطر خدا وخلق کار کنید نه برای پر کردن جیب ها و حسابها در کافرستانها آنهم به پولهای حرام اندر حرام.